صداقت و درستی زال را در صاف و رکگویی و صراحت بیانش میتوان جست: «نباشد بدین سام، همداستان / همان شاه چون بشنود داستان» و به سبب تفاوت در آداب و رسم خانوادگی از سهراب پوزش میخواهد و مهمانی او را نمیپذیرد. خرد پهلوانی زال، او را از رعایت کردن عرف و رسم سنت قومی خود باز میدارد و ازدواج او با رودابه، به گونهای، گواه ناهمتایی او با ارزشهای کهنه فرهنگی و سنت دیرینه قومی اوست. البته در پایان ماجرا میبینیم زال با رودابه ازدواج میکند و این ناهمتایی در پرتو مشیت الهی، به یگانگی و وحدت میرسد و کارکرد اصلی داستان را به این ترتیب مینمایاند و وقتی نیروی پهلوانی زال در آزمونی تحسینبرانگیز به تائید منوچهرشاه میرسد، هستی او با واقعیت زمانهاش، این همانی پیدا میکند و زندگی اسطورهای او در پیوند با حماسه شروع میشود. زال در این داستان، نسبت به عشق خود در حد جنون، بدرستی پایبند است: دل زال یکباره دیوانه گشت / خرد، دور شد، عشق فرزانه گشت
و صادقانه و مردانه در برابر پدر خود، سام، که شخصی دینی و خردورز است، گستاخانه ایستادگی میکند و بیهراس به کاخ رودابه میرود و با او خلوت میکند. او در طول داستان، با عاطفهای پرشور و خردی عشقبنیاد، از خواست خود پاسداری میکند. عشق او در حقیقت، عشق به انسان، عشق به نماینده یزدان در جهان و سرانجام، عشق به حماسه است. آنچه فردوسی از زبان زال درباره جفتپذیری، همسرگزینی و فرزندخواهی بیان داشته:
چنین گفت با بندگان خوب چهر / که با ماه خوب است رخشنده مهر، دلاور که پرهیز جوید ز جفت / بماند به آسانی اندر نهفت
رودابه در این داستان، زنی است با اراده استوار، بردبار، چارهجو و شجاع و مانند زال، از گفتن آنچه در دل دارد، بیمناک نمیشود؛ از این رو، خشم پدر و محدودیتهایی که برای او فراهم کرده، هیچ تاثیری در تصمیم و خواست او نداشته، جسورانه، راه و رسم قومی خود را نادیده گرفته، زال را به کاخ خود راه داده، با او از عشق و دلدادگی سخن میگوید و با آن که خدمتکاران، او را از این عشق منع میکنند، او فطرتی پاک و انسانی دارد و بداندیشی و نابکاری و بدی در او وجود ندارد و از سنت خانوادگی و ارزشهای اجتماعی قوم خود میگذرد و ازدواج با زال را با جان و دل میپذیرد:که من عاشقم همچو بحر دمان/ از او پر شده، موج تا آسمان، پر از پورسام است روشن دلم/ به خواب اندر، اندیشه زونگسلم، همیشه دلم در غم عشق اوست/ شب و روزم، اندیشه چهر اوست
رودابه این شکیبایی و پافشاری را از سیندخت، مادر خود به ارث برده است. سیندخت در این داستان زنی است زیرک با اعتماد به نفس بسیار و چیره بر رفتار و کردار شوهرش مهراب کابلی. سیندخت در هر کاری چارهساز و صبور و اندیشهورز است: یکی چاره آورده از دل به جای/ که بد ژرف بین و فزاینده رای
دلیری و کاردانی او، سام را در دیدارش شگفتزده میکند و همین که خود تنها با هدیههای فراوانی پیش سام میآید، صفت مردانگی و جسارت و دلیری خود را نشان میدهد:
چو شد ساخته کار خود بر نشست/ چو گردی به مردی میان را ببست، یکی ترگ رومی به سریر نهاد/ یکی باره زیر اندرش، همچو باد
سیندخت در دیدارش با سام، با شیوه بیانی جذاب، وقتشناسی بجا و جسارت ویژه، سام را مجبور به تسلیم و مجاب در برابر درخواست خود میکند. سختکوشی، پایداری، استقلال رای و اعتماد به نفس او در برابر سام، بیرون از وظیفهشناسی یک زن میتواند باشد.
شیواترین وصف و بیان عاشقانه را از زبان سام در دیدارش با سیندخت درباره عشق زال و رودابه باید شنید:
یکی نامه با لابه دردمند/ نبشتم به نزدیک شاه بلند، به نزد منوچهر شد زال زر/ چنان شد که گفتی بر آورد پر
به زین اندر آمد که زین را ندید/ همان نعل اسبش، زمین را ندید، بدین زال را شاه پاسخ دهد/ چو خندان شود، رای فرخ نهد، که پرورده مرغ، بیدل شده است/ از آب مژه، پای در گل شده است، عروس ار به مهر اندرون همچو اوست/ سزد گر بر آیند هر دو زپوست
مهراب در این داستان، شخصیتی عربینژاد است و راه و رسم دوران جاهلیت قوم خویش را دارد. خوی وحشی و جهالت آغازین مهراب را میتوان در بیتهای زیر دید:
بدو گفت: اکنون جز این راه نیست/ که با شاه گیتی تو را پای نیست، که آرمت با دخت ناپاکتن/ کشم زارتان بر سر انجمن، مگر شاه ایران از این خشم و کین/ برآساید و رام گردد زمین
آیا این گونه اندیشیدن، ضدبشری و تفکری بدوی و غیرانسانی نیست؟ وقتی مهراب، ماجرای عاشق شدن دخترش را میشنود، پشیمانی خود را از سرپیچیاش از سنت نیاکانیاش این گونه اظهار میدارد:
مرا گفت چون دختر آید پدید/ ببایستش اندر زمان، سر برید، نکشتم، بگشتم ز راه نیا/ کنون ساخت بر من چنین کیمیا
با همه این احوال، وقتی مهراب زیبایی و دلربایی دختر خود را میبیند، نمیتواند حس زیباییپسند پدری خود را پنهان دارد و به گونهای، اللهاکبر میگوید: شگفتی به رودابه اندر بماند/ همی نام یزدان بدو بر بخواند
منوچهر در این داستان، پادشاهی است با ویژگی فرمانروایان ایرانزمین. درایت و هوشیاری او در برگزاری مجلس آزمون برای شناسایی شایستگی، برازندگی و پهلوانی زال، خصیصه برجسته اوست. پذیرش، تحسین و نوازش زال، نشانه تدبیر، مهماننوازی و قدرشناسی اوست. تنها خصلتی که او را با مهراب در یک روند مشابه اندیشگی، همراه میکند خوی «کشتن» و «از میان بردن» است. مهراب ننگ دخترش را نمیتواند تحمل کند و منوچهر هم دشمنی و نبرد با کابلستان را نمیتواند فراموش کند. این دو در باطن، راضی به نیرو گرفتن و ماندن زال نیستند؛ اما در برابر مشیت الهی و وظیفهای که الگوی داستان بر عهده آنها گذاشته، جز تسلیم، چارهای نمییابند و هر دو به وحدت نظر و عمل میرسند، چراکه: چو یزدان، چنین راند اندر بوش/ بر آن بود چرخ روان را روش، کس از داد یزدان، نیابد گریغ/ وگرچه بپرد، برآید به میغ...
گرفتار فرمان یزدان بود/ وگرچند دندانش، سندان بود
خدمتکاران، کنیزان، دانایان و ستارهشناسان، هر یک در کارکرد کنش پهلوانان و وقوع رویدادها و بروز موقعیتهای سزاوار و در ایجاد وحدت موضوعی داستان، خوب عمل میکنند. فردوسی حکیم با نگارش شاعرانه این داستان، الگوی داستانی ویژهای را ارائه داده که خاص دوره پهلوانی است و تازگی آن در مجاز کردن عشق ممنوع میان قومی که نسبت به آداب و رسوم نیاکانی خود پایبند بودهاند. نامه نوشتنها، گلهگزاریها، ندیده عاشق شدنها و جانبداری از معشوق و زادگاه او، پادرمیانی ستارهشناسان و موبدان، پافشاری پهلوانان در تثبیت اراده و تصمیم خود، رودررویی ارزشهای اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی متفاوت شخصیتها، همه جزو سنتها و آداب آدمیان در عهد باستان بویژه در دوره پهلوانی است و فردوسی به زیبایی و منطق ویژه سخنپروری و داستانپردازیش، در الگوی داستانی زال و رودابه به تصویر درآمده است. داستان زال و رودابه بدرستی نشان میدهد یک روایت ملی و قومی چگونه میتواند بیانگر اعتقاد دینی باشد.
هنر، نوآوری، چیرهزبانی و زبردستی فردوسی را هم در همین بهرهگیری از روایت در ساخت الگوی حکایت و مددگیری از شریعت در نمایش حقیقت باید دانست، حقیقتی که در پندار، گفتار و کردار انسانها، حول محوری عاشقانه ظاهر میشود و نوعی منطق و مشیت برتر بر آنها حاکم است. انسانهایی که در طرح و الگوی داستان زال و رودابه بدون نبرد و تعرض، همدل و همداستان با امید به آشتی و نیکفرجامی، به زندگانی اسطورهای و قومی خود تحقق میبخشند و برای پاسداری از عشق و حماسه آماده میشوند.
عبدالحسین موحد / پژوهشگر ادبیات
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام دکتر حسن رضاییمهر، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم از مهمترین نقش رئیس مکتب جعفری میگوید