سوسن پرور در سریال نوروزی «خوب، بد، زشت» نقش سوسن، دختر کوچک خانواده را بازی کرد که با نوسانات روحی زیادی روبهرو بود. او با هر اتفاق اقتصادی که پیش میآمد، نگران مردم میشد، به همین دلیل خانوادهاش همیشه مراقب او بودند تا مبادا این اتفاقات او را اذیت کند. با پرور درباره بازی در این سریال به گفتوگو نشستیم.
بازی در سریال خوب بد زشت، نخستین تجربه شما در کارهای نوروزی است. گرچه در سالهای قبل در مجموعه خنده بازار حضور داشتید، اما بازی در سریالهای نوروزی که دقیقه 90 کلید میخورد و فیلمنامه همزمان نوشته میشود، گروه را با فشار و دشواریهای زیادی همراه میکند، شما چطور با این مسائل کنار آمدید؟
من قبلا در یک سریال مناسبتی برای ماه رمضان بازی کرده بودم. بنابر این با حال و هوای تولید کارهای مناسبتی آشنا بودم. با وجود اینکه فیلمنامه همزمان با تصویربرداری نوشته میشد و به دست ما میرسید، اما در جریان کل قصه بودیم و اینکه اتفاقات به چه ترتیبی میافتد.
در واقع نسبت به شخصیتهایی که بازی میکردیم، بیگانه نبودیم و شخصیتپردازیها منسجم بود. در مجموع بازی در سریال خوب، بد، زشت نوروزی برایم تجربه شیرین و خوبی بود. به نظرم یکی از ویژگیهای این سریال تعاملی بود که میان عوامل وجود داشت. ما میتوانستیم براحتی پیشنهادهایمان را برای شخصیتهایی که بازی میکنیم به کارگردان و نویسنده بدهیم.
گرچه سرعت کار بالا بود، اما هیچ نگرانی به ما وارد نمیشد. هرچند آقای هادی از ضبط هیچ صحنهای براحتی نمیگذشت و دقت زیادی برای هر پلان و سکانسی داشت.
پس با این اوصاف شما دچار مشکل نشدید؟
نه، خوشبختانه گروه منسجم و حرفهای داشتیم و همین مساله هم باعث شد در نهایت آرامش و به دور از نگرانی کار را انجام بدهیم. ضمن اینکه آقای کایدان نویسنده سر صحنه بود و اگر ما قرار بود صحنهای را ضبط کنیم که اتفاق آن به سکانسهای بعدی مربوط میشد، برایمان توضیح میداد تا با شناخت صحنههای بعدی را بازی کنیم.
این در حالی است که معمولا نویسندگان خیلی کمتر در صحنه حاضر میشوند، اما با وجود اینکه فیلمنامه همزمان نوشته میشد و نویسنده باید روی نگارش متمرکز میشد، اما هر روز سر صحنه میآمد. حضور نویسنده کمک زیادی به بازیگران میکرد تا شخصیتپردازیشان کامل شود و بهتر بازی کنند.
با وجود اینکه تهیهکننده و کارگردان شرایط را فراهم کرده بود تا شما فارغ از نگرانی کارتان را انجام بدهید، اما شخصیت سوسن مرتب با نوسانات روحی روبهرو میشد! این نوسانات پیشنهاد خودتان بود یا نویسنده؟
شخصیت سوسن به این شکل طراحی شده بود. قبل از بازنویسی فیلمنامه، دو جلسه با نویسنده داشتیم و نظراتمان را در ارتباط با شخصیتهایی که قرار بود بازی کنیم، دادیم. بعد از صحبتهای انجام شده فیلمنامه دوباره نوشته شد. روحیه سوسن با نوسانات اقتصادی تغییر میکرد. در همان جلسهای که با نویسنده داشتیم، درباره این نوسانات و روزه سکوت به توافق رسیدیم و پیشنهاد نویسنده بود که سوسن چنین شخصیتی داشته باشد.
ولی فکر نمیکنید در این نوسانات و روزه سکوت غلو شده بود و روحیات سوسن با جوان امروزی خیلی فاصله داشت؟
اتفاقا فکر میکنم این گل درشت شدن اضطرابها مناسب و خوب بود. ضمن اینکه سوسن نسبت به اتفاقی که در خانواده پیش میآید، تصمیم به روزه سکوت میگیرد، اما به وسیله نوشتن ارتباط خودش را با اطرافیانش حفظ میکند و این مساله بار منفی قهر کردن را کم میکند.
البته سوسن خانوادهای دارد که همه با یکدیگر دیالوگ دارند، حتی دو بچه کوچک بهنوش هم مرتب حرف میزنند. ضمن اینکه وقتی پدرش میخواهد از خانه برود، او به حرف میآید و با خانواده صحبت میکند. نمیخواهم بگویم که جوان امروزی هم هر زمان با خانوادهاش مشکل پیدا کرد باید روزه سکوت بگیرد، بلکه باید همیشه دیالوگ برقرار کرد تا مسائل حل شود و به یک مشکل بزرگ منجر نشود. یکی از ضعفهای بزرگ امروز خانوادهها این است که با فرزندشان خیلی دیالوگ برقرار نمیکنند و همین حرف نزدن به مسائل مختلف منجر میشود. علاوه بر آن نوسانات شخصیت سوسن به این دلیل است که او به دنبال اتفاقات ایدهآل است و اگر هم شکوهای دارد به این دلیل است که دلش نمیخواهد کسی مشکلی داشته باشد.
شخصیتهای بهاره، بهنوش و سوسن تفاوتهای زیادی با هم دارند و چنین نیست که آنها عضو یک خانواده باشند. این در حالی است که هر سه در خانوادهای زندگی میکنند که فضای گرمی دارد. به نظرتان بهتر نبود شخصیت این سه خواهر شباهتهایی هم با یکدیگر داشت؟
شخصیت بهنوش بعد از ازدواجش تغییر میکند. وقتی او وارد اجتماع شده با دنیای مجازی آشنا میشود. در این دنیا طبقهبندی اجتماعی وجود ندارد و هر کس از هر جایگاهی میتواند در آن حضور داشته باشد. یکی دیگر از معضلات این دنیا این است که اعتماد به نفس کاذب به وجود میآورد. به اعتقاد من شخصیت بهنوش گوشزد بسیار خوبی است. در واقع تلنگری برای گروهی است که حواسشان به دنیای مجازی است، آنهایی که در این دنیا غرق شدند و از زندگی واقعی واماندهاند. به همین دلیل مدتی به بینی همسرش حامد گیر میدهد و همه چیز را در ظاهر میبیند.
ضمن اینکه وقتی سوسن کوچک بوده، مادرش فوت میشود و بهاره او را بزرگ میکند. طبیعی است نبود مادر تاثیراتی در روحیات او گذاشته است.
فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم