داریوش کاردان: پدرخوانده سینمای ایران مرا بایکوت کرده است!

داریوش کاردان این روزها در حال ایفای نقش «امیرعباس هویدا» در سریال معمای شاه ساخته جدید محمد رضا ورزی است.
کد خبر: ۶۴۸۹۱۰
داریوش کاردان: پدرخوانده سینمای ایران مرا بایکوت کرده است!

داریوش کاردان در سال‌های اخیر در نقش‌های تلویزیونی مختلفی ظاهر شده است. نقش‌هایی اندک که برای علاقه‌مندان او کنجکاوی برانگیز بوده‌اند. از سریال نردبام آسمان تا کلاه پهلوی و این روزها معمای شاه برخی از مهم‌ترین نقش‌آفرینی‌های این بازیگر مقابل دوربین کارگردان‌های دیگر شکل گرفته است. کاردان در سریال کلاه پهلوی در نقش یک شخصیتی به نام «جوانشیر» مقابل دوربین رفت که رییس پلیس سیاسی دوره رضاخان بود و شخصیتی به‌شدت پلید داشت که به فرجامی تلخ می‌رسید. او این روزها در حال ایفای نقش «امیرعباس هویدا» در سریال معمای شاه ساخته جدید محمد رضا ورزی است. البته این گفت‌وگو صرفا به این نقش‌ها محدود نشده و کاردان درخصوص دلایل حضور در تلویزیون به عنوان بازیگر، علت عدم ساخت برنامه‌های طنز، مشکلات مالی شدید تلویزیون، اشکالات ساختاری این رسانه، مسائل اجتماعی و... نیز سخن گفته است. در بخش‌هایی از این گفت‌وگو، در چشم‌های مصاحبه‌شونده نازک‌دل و حساس، اشک جمع شد و در برخی قسمت‌ها نیز متناسب با حال و هوای این مجری شوخ طبع و طناز، لحن مصاحبه به سمت و سوی طنز پیش رفت. آنچه می‌خوانید مصاحبه‌یی است که دقیقا منعکس‌کننده حال و هوای کاردان در زمان مصاحبه است، گاهی خشمگین، گاهی عصبانی و در اغلب موارد شوخ و بذله گو.

افرادی که وارد حرفه‌های مختلف سینما و تلویزیون می‌شوند، همیشه به دنبال یافتن جایگاهی مستقل هستند. بخش عمده‌یی از این افراد به دنبال کارگردانی هستند اما شما این مسیر را برعکس پیموده‌اید و از کارگردانی و تهیه‌کنندگی برنامه‌های تلویزیونی موفق، در جایگاه بازیگری قرار گرفتید که گهگاه در پروژه‌های کارگردان‌های دیگر مقابل دوربین می‌رود؟

من فارغ‌التحصیل رایانه هستم و یکی از تخصص‌هایم «برنامه‌ریزی» یا همان «بهینه‌سازی» است. همیشه در این درس با مباحث امکانات و محدودیت‌ها برای رسیدن به هدف مواجه هستیم. متاسفانه الان در حوزه هنر ـ به خصوص در کشور ما ـ مساله مهم خواسته‌های من نیست بلکه خواست دیگران است. آیا دیگران می‌خواهند من هنوز برنامه طنز بسازم، کارگردانی کنم و برنامه بسازم؟

دغدغه من همیشه این بود که حرف‌ها بیان شود. گاهی با زبان طنز و گاهی با زبان جدی. حرف‌ها یا در رادیو گفته می‌شد یا در تلویزیون و برنامه‌هایی مثل «نقد اول»، «صندلی داغ» و... وقتی در این برنامه‌ها سوال‌هایی به من داده می‌شد تا بپرسم، خودم هم سوال‌هایی را مطرح می‌کردم. اما حالا نمی‌شود حرف‌ها را مطرح کرد. اگر امروز از من بخواهند برنامه طنزی بسازم، حتما دوست دارم درباره رییس‌جمهور پیشین، معاون اولش و مسائل روز جامعه بسازم. مثلا اینکه چگونه می‌شود پرونده یک سارق کوچک تا انتها دنبال می‌شود اما پرونده‌های بزرگ سرانجام مشخصی پیدا نمی‌کند. «شتر سواری دولا دولا» امروز بهترین مفهوم برای ساخت برنامه‌های طنز است. اینکه فردی با انواع و اقسام جرم حداکثر 24 ساعت بازداشت شود، خودش طنز بزرگی است که نمی‌توان درباره آن چیزی ساخت اما آن نوع طنز رایج که درخصوص آفتابه، پیژامه و... است را من نمی‌توانم بسازم. بارها هم با پیشنهادهای اینچنینی مواجه می‌شوم اما نه در مقام مجری و نه در مقام بازیگر و تهیه‌کننده قبول نمی‌کنم. من دوست دارم درباره یارانه طنز بسازم که از فردی که صاحب اتومبیل یک میلیاردی است تعلق می‌گیرد تا فردی که بسیار فقیر است. من می‌توانم طنزی بسازم که در آن آدم‌ها سر سفره نشسته‌اند و نفت می‌خورند اما هیچ کس نمی‌خواهد چنین چیزهایی پخش شود.

در سال‌های گذشته بسیاری از همکاران شما با وجود اعتراضی که به شرایط داشتند، فعالیت خود را در این عرصه ادامه دادند تا اصطلاحا «فید» نشوند و با فراموشی مواجه نگردند اما فکر نمی‌کنید کنار کشیدن شما از این عرصه باعث شده تا مخاطبان جوان‌تر تصور کنند داریوش کاردان صرفا یک بازیگر است نه چهره‌یی که در طنز تبحری فراوان دارد؟

اگر مخاطبان فکر کنند من فقط یک بازیگرم، چیز بدی نیست. بازیگری عشق و علاقه اول من است. من حدود چهار سال و نیم است که در تلویزیون به عنوان مجری و کارگردان حضور ندارم. از زمانی که رییس‌جمهور سابق فرموند «آزادی در این کشور در حد مطلق است» من در تلویزیون برنامه نساختم چون جزو افرادی هستم که نمی‌توانم در آزادی مطلق کار کنم!

الان شما عصبانی هستید؟

خیر اما دلخور و ناراحتم. قبل از همه‌چیز از این ناراحت هستم که برخی همکارانم اجازه نمی‌دهند فردی با 35 سال سابقه کاری ـ من ـ بتواند کار کند . در سینمای ایران پدرخوانده‌یی وجود دارد که به خاطر اختلافی که با وی دارم و به صورت صریح برخی مسائل را خطاب به وی گفتم، از طرف او بایکوت شدم. البته او سال‌ها قبل مرا به «سید ضیاءالدین دری» معرفی کرد و کار جدی من در بازیگری در پروژه «کلاه پهلوی» اتفاق افتاد اما حدس می‌زنم بعدا پشیمان شد و بعد از اختلاف‌هایی که رخ داد، از فهرست او حذف شدم.

شاید دستمزد بالایی را مطالبه می‌کنید؟

خیر. دستمزد من در کل این سریال بسیار اندک است چون دوست داشتم با ایفای این نقش وارد بازیگری شوم، پیشنهاد مالی اندک این پروژه را هم پذیرفتم.

البته نقش شما در «کلاه پهلوی» هم نقش بسیار وسوسه برانگیزی بود. یک شخصیت «بد من» که تقریبا در تلویزیون سابقه‌یی اینچنینی نداشته است.

من اساسا نقش‌های منفی اینچنینی را دوست دارم و همیشه هم به کارگردان‌ها می‌گویم چنین نقش‌هایی را به عهده من بگذارند. من دوست دارم نقش معتاد، قاتل، دزد، میرزا آقاخان نوری و... را بازی کنم. اگر من با این روحیه حساس نقش یک قاتل را بازی کنم، نقش خوب از کار در می‌آید اما متاسفانه موارد فراوانی پیش می‌آید که حتی پس از عقد قرارداد، از یک پروژه بی‌هیچ دلیلی کنار گذاشته می‌شوم.

شما که رنج بی‌پولی را در بازیگری تحمل می‌کنید، چرا همین رنج را در تهیه‌کنندگی به جان نمی‌خرید؟

رنج و دغدغه من بی‌پولی نیست. من در عمرم نه برای یارانه ثبت نام کردم و نه از جایی کمکی به من می‌رسد. در شرایطی که 95 درصد فعالیت‌هایم در خانه صدا و سیما بوده، حتی از طرف صدا و سیما بیمه و بازنشستگی هم ندارم. حتی عضو خانه سینما هم نیستم. در هیچ کجای سیستم اداری کشور نام من ثبت نشده است. این مسائل مرا ناراحت نمی‌کند. آنچه ناراحت‌کننده است این است که پول دست تهیه‌کننده می‌آید و خرج دکور و جاهای دیگر می‌شود و به دروغ به من و 90 بازیگر دیگر می‌گویند فلان روز پول در حساب شما است و در آن روز، پنج درصد پولی که طلبکارم را می‌ریزند. من هیچ‌وقت مشکل مالی نداشتم. میلیاردر نیستم اما با همین چیزهایی که دارم زندگی می‌کنم. اگر قیافه عادی خودم را داشتم، با اجرای ماهی یک برنامه می‌توانستم دو برابر دستمزدی که از پروژه معمای شاه طلبکارم را نقدا بگیرم. البته دستمزد من مهم نیست بلکه مهم آن فردی است که در همین پروژه مسوولیتی کوچک به عهده دارد و پنج ماه پنج ماه حقوق دریافت نمی‌کند و به واسطه همین حقوق زندگی‌اش لنگ می‌شود. جالب اینکه حتی زنگ هم نمی‌زنند تا بابت این وضعیت عذرخواهی کنند.

وضعیت تلویزیون همیشه از نظر مالی چنین بوده است؟

البته سریال تاریخی نمی‌تواند بدون مشکل باشد. در ایران این چیزها طبیعی است. سریال‌سازی هم مانند ساختمان‌سازی است. من یادم نمی‌آید به جز «عزت نفس انسان‌ها» و چیزهایی از این دست، چیزی تاکنون ارزان شده باشد. البته در گذشته با وجود بی‌پولی رفتارها بهتر بوده است. مثلا تهیه‌کننده‌یی می‌گفت: می‌دانم دستمزد شما چقدر است اما من بیش از این رقم ندارم و همین هم را نقد می‌دهم. اما این روزها در برخی پروژه‌ها کار به دعوا با تهیه‌کننده می‌کشد.

تاثیر این مشکلات بر کار شما به عنوان بازیگر چیست؟

نخستین تاثیرش در «بازار هنر» است که باعث می‌شود هنرمندها دیگر تا پول نگیرند سر کار نروند. مشکل دیگر هم این است که در جامعه هنر، اخلاقیات را از بین می‌برد اما در گذشته اینچنین نبود. به یاد ندارم در سال‌های قبل برای دستمزد حرفی زده باشم. یک‌بار در طول ایام عید مجری مسابقه‌یی بودم که تازه بعد از پایان برنامه با تهیه‌کننده درباره دستمزد صحبت کردیم و هرچه او داد، من هم گرفتم.

به نظر شما رسانه‌یی که در آن قواعد اخلاقی به این سادگی زیر پا گذاشته می‌شود و حقوق اولیه همکارانش پرداخت نمی‌شود، خود می‌تواند مروج اخلاق باشد؟

در قرآن آیه‌یی وجود دارد که معنی آن چنین است: «چرا چیزهایی که انجام نمی‌دهید را می‌گویید»؟ مگر نه این است که تا عرق کارگر خشک نشده باید حقوق او را پرداخت کرد، ما که دیگر بوی گند عرق گرفتیم!مطمئن باشید اگر در تلویزیون حرف گوینده‌یی مورد قبول واقع می‌شود به این دلیل است که از دل او برمی‌آید. در روزهای اول انقلاب که وارد تلویزیون شدیم، در پایان ماه پولی را داخل صندوق می‌گذاشتند و می‌گفتند هرکس هرقدر نیاز دارد بردارد. در آن سال‌ها هربار می‌خواستیم از تلفن اداره به خانه‌مان زنگ بزنیم، بابت آن تماس داخل صندوق پول می‌انداختیم. شاید به همین دلیل حرف‌هایمان در آن زمان اثر داشت.

نظر شخص من این است. من اگر نقش «جوانشیر» را در کلاه پهلوی ایفا کردم و با اقبال مخاطبان مواجه شدم برای من کافی است. پاداش هنر شهرت و ثروت نیست بلکه سرمستی است. حتی اگر یک نفر بگوید نقشم را خوب ایفا کردم کافی است.

آیا بازیگر با حضور در مقابل دوربین می‌تواند همه این مشکلات را فراموش و صرفا با احساس تعهد نسبت به مخاطبان تلویزیون نقش خود را ایفا کند؟

نباید ساحت هنر را به مادیات آلوده کرد. نظر شخص من این است. من اگر نقش «جوانشیر» را در کلاه پهلوی ایفا کردم و با اقبال مخاطبان مواجه شدم برای من کافی است. پاداش هنر شهرت و ثروت نیست بلکه سرمستی است. حتی اگر یک نفر بگوید نقشم را خوب ایفا کردم کافی است. نقشم را هم در معمای شاه به خاطر تعهدی که به کارگردان دارم تا پایان ایفا خواهم کرد. خوب هم بازی خواهم کرد. البته جهان همیشه بر همین پاشنه نمی‌چرخد. اگر آه من تهیه‌کننده بدقول را نگیرد، آه آن فردی که از پول دستمزدش در یک سریال، باید کرایه خانه بدهد تهیه‌کننده را می‌گیرد.

شما در زمینه تبلیغات هم فعالیت‌هایی دارید. هر بار به یکی از بانک‌های خصوصی می‌رویم صدای شما را می‌شنویم.

بله. در آن تبلیغ خاص از سوی «ژاله صادقیان» معرفی شدم اما برادران و خواهرانی که تبلیغات آگهی‌ها را می‌خوانند هم از حضور من در استدیو ضبط این برنامه‌ها ناراحت شدند. نمی‌دانم چرا عده‌یی هستند که نمی‌خواهند من کار کنم. من 5 سال قبل «قصه‌های ملا نصرالدین» را در قالب یک CD ضبط و جهت دریافت مجوز به وزارت ارشاد ارائه کردم که در حال حاضر همچنان بلاتکلیف است و 80 درصد قصه‌های آن حذف شد! نمی‌دانم مشکل چیست؟ مگر قصه‌های ملانصرالدین که بر اساس کتاب چاپ شده «عمران صلاحی» خوانده شده چه مشکلی دارد؟ همه کشورها چنین شخصیت‌های طنز آمیزی را دارند. مثلا عرب‌ها جحا دارند، قزوینی‌ها دخو دارند و... اما به این سی دی مجوز ندادند.

شاید نحوه اجرا و قرائت شعرها توسط شما مشکلی داشته است!

شاید. مثلا اجرای من تیغ داشته است! البته انتشار این سی دی برای من منفعت مالی ندارد و تهیه‌کننده‌یی که سرمایه‌گذاری کرده دچار مشکل شده است. اما به نظر شما آیا رفتارها درست است و در این بازار می‌توان فعالیت هنری کرد؟

در همین بازار «مهران مدیری» هم در قالبی جدید فعالیت کرد. مثلا شما چرا به سراغ شبکه نمایش خانگی نرفتید؟

سلیقه من حضور در این فضا نیست. البته سه فیلم برای شبکه نمایش خانگی بازی کردم که یکی از آنها با نام «قلب‌ها با خبر از عاطفه اند» بارها از تلویزیون پخش شده است. البته حضور در شبکه نمایش خانگی هم نیاز به پشتوانه مالی دارد. ضمن آنکه فکر نمی‌کنم مردمی که به طنزهای آفتابه‌یی عادت کرده‌اند، در چنین فضایی از کارهای من استقبال کنند. من کاری که دوست نداشته باشم را انجام نمی‌دهم. چند سال قبل «مسعود ده نمکی» پیشنهاد کرد تا در فیلم «اخراجی‌های بازی کنم اما قبول نکردم. در اخراجی‌های 3 ده نمکی پیشنهاد کرد فیلمنامه را با هم بنویسیم اما قبول نکردم و گفتم شما هنرمند بزرگی هستید ولی نگاه ما با هم تفاوت دارد و مثل آب و روغن است که هیچ گاه با هم ترکیب نمی‌شود.

اگر قرار بود فیلمنامه اخراجی‌ها را بنویسید چگونه این کار را انجام می‌دادید؟

اصلا این کار را نمی‌کردم. یک بار یک نفر از من پرسید: اگر وزیر ارشاد بشوی نخستین کاری که انجام می‌دهی چیست؟ پاسخ دادم: استعفا می‌دهم چون من اصلا حضور در چنین جایگاهی را دوست ندارم.

در این سال‌ها برنامه طنزی بوده که نزدیک به ذهنیت شما باشد؟

بله. قسمت اول سریال«مرد هزار چهره» مهران مدیری را تاحدود زیادی قبول دارم. خیلی خوب بود و از جنس نوع طنز من بود. احساس کردم حرف‌های زیادی در آن مطرح می‌شود و نکات فراوانی دارد.

به نظرم قسمت اول سریال «زیر آسمان شهر» هم بسیار خوب بود و هر شب یک نکته اخلاقی در این سریال مطرح می‌شد اما قسمت‌های دوم و سوم آن بسیار ضعیف شد و در نهایت در قسمت سوم پخش سریال را متوقف کردند. البته «کاکتوس» ساخته محمدرضا هنرمند هم در راس طنزهای ساخته شده این سال‌ها قرار دارد.

به نظر شما چرا دیگر نمی‌توان این جنس از طنزها را در تلویزیون ساخت؟

به این دلیل که آستانه تحمل مسوولان پایین آمده است. در برنامه «شبکه سه و نیم» که آخرین برنامه تلویزیونی‌ام بود و نیمه کاره رها شد، آیتمی بود که در آن قصه‌های معروف دنیا با شرایط امروز تطبیق داده و روایت می‌شد. یک‌بار هنگام روایت قصه شازده کوچولو، گفتم که او هنگام آمدن به زمین از یک «دور برگردان» رد شد. این قسمت توسط پخش حذف شد. استدلال مسوولان پخش شبکه این بود که این جمله توهین به رییس‌جمهور است چون آقای احمدی‌نژاد مبتکر دور برگردان در شهر تهران بود. البته آقای احمدی‌نژاد هم نبود و یک فرد دیگری بود. استدلال تلویزیون این بود که با پخش این جمله به رییس‌جمهور توهین شده است!

من در برنامه‌هایم ترانه‌های طنز مختلفی داشتم که بر اساس شعرهای معروف ساخته و اجرا می‌شد. در یکی از برنامه هایم، ترانه «دل را ببین» علیرضا افتخاری را طنز کردم. با این مضمون که «این را ببین، آن را ببین». روی این ترانه که توسط امیر حسین مدرس خوانده می‌شد، یک تصویر از برج در کنار تصویر یک واکسی نمایش داده می‌شد و در ادامه می‌آمد: « با کسی بساط نو فکن/ آقا بیا واکسی بزن» پخش شبکه سه سیما این بخش‌ها را پخش نمی‌کرد و می‌گفت: «منظورت از اینکه آقا بیا واکسی بزن کیه»؟ نمی‌دانستم چه باید بگویم! وقتی موضوع را با اصغر پورمحمدی، مدیر اسبق شبکه سه در میان گذاشتم، تماس گرفت و دستور پخش را داد. واقعا با چنین سوءتفاهم‌هایی چه جور طنزی می‌توان ساخت؟

اما مردم در هر شرایطی به خندیدن نیاز دارند.

بله. حتی اگر شده به ریشم خودم، مردم را می‌خندانم اما به شرطی که مسوولان اجازه دهند.

در دولت جدید هم این ظرفیت وجود ندارد؟

دولت جدید که کاری به صدا و سیما ندارد.

بخشی از انتقاد برنامه‌سازان طنز در گذشته معطوف به این مساله بود که دولت به عنوان قوه مجریه اجازه شوخی با خودش را نمی‌دهد اما آیا الان هم این مشکل وجود دارد؟

ساختار حاکمیتی ما این گونه است که تغییر دولت تاثیر چندانی بر فعالیت‌های صدا و سیما نمی‌گذارد.

اما امروز برخلاف گذشته، به محض آنکه صف توزیع سبد کالا شلوغ می‌شود، تصویرش در تلویزیون پخش و موضوع پیگیری می‌شود. در گذشته‌یی نه‌چندان دور، چنین تصاویری به دلیل امکان تضعیف دولت به خواست خود دولتمردان پوشش داده نمی‌شد.

اینکه تلویزیون یک صف شلوغ را نشان بدهد و بگوید چنین مشکلی در کشور وجود دارد خیلی خوب است. مگر بد شد؟ بعد از این ماجرا وزیر رفت و با مردم گفت‌وگو کرد و اشکال برطرف شد و عذرخواهی هم کردند. انتقاد بسیار خوب است و حتی زمانی که به صورت طنز و خنده هم مطرح شود بسیار خوب است.

شاید بخشی از واکنش منفی به فضای طنز صدا و سیما این مساله باشد که این سازمان اصطلاحا «جوالدوزی» را که باید به خودش بزند، نمی‌زند و بعد می‌خواهد به همه جاهای دیگر سوزن بزند.

نخستین برنامه طنزی که در تلویزیون بعد از جنگ ساخته شد، برنامه «نوروز 72» بود که من سازنده‌اش بودم. در آن برنامه چهره‌های مختلفی مانند: مهران مدیری، حمید لولایی و... حضور داشتند.

نخستین برنامه طنزی که در تلویزیون بعد از جنگ ساخته شد، برنامه «نوروز 72» بود که من سازنده‌اش بودم. در آن برنامه چهره‌های مختلفی مانند: مهران مدیری، حمید لولایی و... حضور داشتند. این برنامه را با همکاری مهرداد خسروی و علی عمرانی ساختیم و بخش مهم آن این بود که با تمام برنامه‌های تلویزیون شوخی کردیم. هنر هفتم، بعد از خبر، مسابقه هفته و... برنامه‌هایی بود که در نوروز 72 با آنها شوخی کردیم. در لابه‌لای این شوخی‌ها درباره بخش‌های دیگر کشور هم مطالبی بیان می‌کردیم اما متاسفانه در خیلی از موارد نمی‌توانیم تعادل را حفظ کنیم.

چرا این تعادل حفظ نمی‌شود؟

مشکلات مختلفی وجود دارد. مشکل عدم حفظ این تعادل به سیستم نظارتی تلویزیون، ضعف مدیران، فشار بیرونی که به تلویزیون وارد می‌شود و... است. گاهی هم مدیران بلد نیستند چه کار کنند. اگر بخواهیم وزارت نفت را خراب کنیم، کافی است شخص داریوش کاردان را مسوول این وزارتخانه کنید.

در شرایط امروز تهیه‌کنندگان و هنرمندان بزرگی هستند که خانه‌نشین هستند اما یک نفر چهار سریال را همزمان می‌سازد. تازه پول خیلی‌ها را هم نمی‌دهد.

به نظر شما در شرایط اینچنینی که حجم قابل توجهی از برنامه‌های تلویزیون توسط چند تهیه‌کننده خاص ساخته می‌شود، چه ضرورتی دارد که بخش عمده‌یی از بودجه تلویزیون صرف پرداخت حقوق تعداد زیادی از کارمندانش شود؟

این مشکل فقط در صدا و سیما نیست و در همه جای کشور وجود دارد. همیشه برای حل یک مشکل، کمیته‌یی ویژه تشکیل می‌شود. برای تشکیل کمیته هم یک «کارگروه» درست می‌شود و از چند متخصص برای ایجاد آن «کارگروه» دعوت می‌شود. به قول یکی از دوستان اگر دیدید برای حل یک مشکل کارگروه تشکیل شده، بدانید که قرار نیست آن مشکل حل شود! ما ایرانی‌ها عاشق کاغذبازی هستیم. .

منبع: روزنامه اعتماد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها