فردی روز بیستودوم مهر امسال با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از مجروح شدن مردی در خیابان خبر داد. گروهی از ماموران با دریافت این گزارش، راهی محل حادثه شدند. تحقیقات نشان میداد قربانی پس از تعطیل کردن مغازهاش توسط فردی ناشناس با ضربات چاقو از پای درآمده است. از سویی کارآگاهان دریافتند مرد جوان پس از انتقال به بیمارستان تسلیم مرگ شده است. با مرگ مرد جوان که کیوان نام داشت، تحقیقات کارآگاهان جنایی آغاز شد.
مرد میانسالی که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود، درباره حادثه گفت: در خیابان در انتظار تاکسی بودم و مقتول هم در حال عبور از محل بود که خودروی پرایدی مقابل پای او نگه داشت. دو مرد جوان از خودرو پیاده شدند و بدون آنکه حرفی بین آن دو رد و بدل شود، با چاقو و چوب به مرد مغازهدار حمله کردند و چند ضربه چاقو به مقتول زدند. آنها دوباره سوار خودرویشان شدند و محل را ترک کردند. خودم را فوری به بالای سر مرد مجروح رساندم. او هنوز زنده بود.به همین دلیل با اورژانس و پلیس تماس گرفتم و امدادگران او را به بیمارستان انتقال دادند.»
2- اعتراف به قتل
مرد میانسال درحالی که تکه کاغذی را نشان میداد، گفت: آنقدر این ماجرا سریع رخ داد که فرصت نکردم جلوی خودروی قاتلان را بگیرم و فقط توانستم شماره پلاک پراید را یادداشت کنم.
با توجه به اطلاعاتی که مرد میانسال در اختیار کارآگاهان جنایی قرار داده بود، شماره پلاک خودروی متهم استعلام و مشخص شد. خودرو متعلق به مردی به نام خسرو است. کارآگاهان بلافاصله راهی خانه خسرو شدند و او را بازداشت کردند. این فرد در بازجویی گفت: از جنایتی که رخ داده، بیخبر هستم و اصلا نمیدانم چه کسی کشته شده است. روز حادثه یکی از دوستانم، خودرویم را برای ساعتی قرض گرفت. بعد هم آن را به من تحویل داد. نمیدانم چه اتفاقی افتاده و ماجرا از چه قرار است.»
کارآگاهان بعد از شنیدن اظهارات صاحب خودرو، به سراغ مرد جوانی رفتند که پراید را قرض گرفته بود. متهم جوان که سیاوش نام دارد، به اداره آگاهی منتقل شد. او ابتدا منکر جنایت بود و ادعا میکرد زمان جنایت در محل دیگری حضور داشت. سیاوش وقتی با شاهدان ماجرا و مدارک پلیسی مواجه شد لب به اعتراف گشود و گفت: تصور میکردم مقتول با همسرم ارتباط دارد به همین دلیل موضوع را به یکی از دوستانم گفتم. مدتی او را زیر نظر گرفتم و از ساعات رفت و آمدش باخبر شدم. روز حادثه به سراغ یکی از دوستانم رفتم و خودرویش را قرض گرفتم و همراه دوست دیگرم به محل حادثه رفتیم. منتظر ماندم تا کیوان مغازهاش را تعطیل کند. همین که به خیابان رسید، همراه دوستم به او حمله کردیم و چند ضربه چاقو به او زدم و فرار کردیم. بعد از جنایت خودرو را به صاحبش تحویل دادم و تصور میکردم ردی از خود در صحنه به جا نگذاشتهام.»
3- دومین جسد
متهم بعد از اعتراف به کشتن مرد مغازهدار، با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد، اما تحقیقات از او ادامه داشت. اظهارات ضد و نقیض متهم در بازجویی، باعث شده بود کارآگاهان مطمئن شوند وی حقیقتی را پنهان میکند. در بررسیهای تکمیلی مشخص شد همسر متهم سال گذشته فوت شده اما بدون آنکه جواز دفن از سوی پزشک صادر شود، او را به خاک سپردهاند.
دفن بدون جواز همسر سیاوش باعث شد کارآگاهان به مرگ او مشکوک شوند و به همین دلیل دوباره از او تحقیق کردند. سیاوش که کتمان حقیقت را بیفایده میدید، از انگیزه اصلی خود پرده برداشت. «حدود یک سال پیش به همسرم شک کردم. به نظرم رفتارهای او از خیانت حکایت میکرد. چند بار او را تعقیب کردم تا ببینم کجا میرود و چکار میکند، اما بیفایده بود و به هیچ نتیجهای نرسیدم، با این حال بازهم به او شک داشتم. فکر میکردم با فردی در رابطه است و آخر سر هم به این نتیجه رسیدم که با کیوان ارتباط دارد.»
او ادامه داد: «باید همسرم را از بین میبردم. به همین دلیل سراغ پدر همسرم رفتم و برای او از خیانتهای همسرم گفتم. به دروغ گفتم که شهلا چند بار از خانه فرار کرده و با فردی در ارتباط است. آنقدر دروغ بافتم تا پدر همسرم حرفهایم را قبول کرد. وقتی او صحبتهایم را باور کرد، پیشنهاد قتل را مطرح کردم. او که مطمئن شده بود دخترش خیانتکار است، پذیرفت که برای حفظ آبرویش بهتر است همسرم را سر به نیست کنیم. شب حادثه بچهام را با هماهنگی پدر همسرم به خانه او بردم. بعد از آنکه به خانه برگشتم، دست و پای شهلا را بستم و او را خفه کردم. فردای آن روز جسد همسرم را به خانه پدر زنم بردم و به فامیل هم گفتم او دیشب در خواب سکته کرده است. میدانستم اگر پزشک همسرم را ببیند، متوجه میشود که او کشته شده است. برای همین به همه گفتم او سکته کرده است و با هماهنگی پدر همسرم توانستیم او را بدون جواز در روستایمان دفن کنیم.»
سیاوش ادامه داد: «به هر حال قتل همسرم پایان ماجرا نبود. باید از کیوان هم انتقام میگرفتم. میدانستم هیچ دلیلی برای اثبات ارتباط آن دو وجود ندارد اما به نظرم میرسید شهلا به او علاقهمند بود. به همین دلیل نقشه قتل کیوان را از یک سال قبل و همزمان با مرگ همسرم طراحی کردم. کیوان مدتی بود محل زندگیاش را تغییر داده بود. سعی کردم او را پیدا کنم و سایه به سایهاش بروم. او را زیر نظر گرفتم و از ساعات رفت و آمدش اطلاع پیدا کردم. حدود یک سال این ماجرا ادامه داشت و در نهایت روز حادثه بعد از اینکه او مغازهاش را تعطیل کرد تا به خانه برود و زمانی که قصد عبور از خیابان را داشت، راهش را سد کردم و همراه دوستم با چاقو و چوب به جان او افتادیم. چند ضربه به او زدیم و از آنجا فرار کردیم. از آنجا که قتل همسرم یک حادثه به نظر میرسید و با تصور اینکه هرگز راز این جنایتها برملا نمیشود، تصمیم داشتم بعد از مرگ کیوان زندگی جدیدی را آغاز کنم که به دام پلیس افتادم. باز هم تصمیم نداشتم راز قتل همسرم را برملا کنم تا اینکه با هوشیاری پلیس ماجرا فاش شد و من مجبور شدم به هر دو قتل اعتراف کنم.»
سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان درباره این پرونده میگوید: بهدنبال اعتراف متهم، پدر همسر سابق او نیز بازداشت شد و متهمان دستگیر شده، با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند.»/ ضمیمه تپش
مرجان رضایی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد