این دلایل هم می تواند نوع های مختلفی داشته باشد. دل نکندن از فرزند، ترس از آبرو، وابستگی مالی به همسر یا واهمه از واکنش های خانواده و اجتماع از دلایلی است که برخی زوج ها ترجیح می دهند از همدیگر طلاق قانونی نگیرند و به اجبار با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند.
طلاق عاطفی حادثه ای فوری و آنی نیست که در یک روز یا چند هفته اتفاق بیفتد، بلکه معمولا طلاق های عاطفی محصول فرآیندهای طولانی مدت هستند؛ فرآیندی که در آن زوج ها بتدریج زمان از یکدیگر فاصله می گیرند، حرف های یکدیگر را نمی فهمند و مهر و اعتماد بین آنها رفته رفته کمرنگ می شود.
مدیریت نکردن مشکلات مالی، زمینه ساز طلاق عاطفی
مشکلات مالی شوخی بردار نیست و هر خانواده ای ممکن است روزگاری در تنگنای مالی قرار بگیرد، اما برخی زوج ها هستند که در مواجهه با فشارهای مالی سخت، مشکلات را سر یکدیگر خالی می کنند و با بداخلاقی و جهنم کردن زندگی مشترک، مشکلات مالی زندگی زناشویی را فرافکنی می کنند.
این اتفاق را باید محصول مدیریت نکردن مشکلات مالی دانست، زیرا بسیاری از زوج ها را می توان یافت که باوجود مشکلات مالی زیاد، تلاش می کنند با همکاری یکدیگر، این مشکلات را حل کنند و پای دغدغه بی پولی را به زندگی مشترکشان نکشانند.
بی اعتمادی، بی مهری می آورد
هیجان، صمیمیت و تعهد را سه ضلع دوست داشتن صادقانه می دانند که این مولفه ها باید در زندگی مشترک جاری باشد. زمانی که تعهد به همسر رنگ ببازد و دروغ و خیانت به زندگی مشترک سرک بکشد، بدیهی است صمیمیت هم از آن زندگی رخت برمی بندد.
هیجان، شور و اشتیاق برای زندگی مشترک هم بدون تعهد و صمیمیت امکان پذیر نیست و می بینیم وقتی بی اعتمادی مثل موریانه به جان زندگی مشترک افتاد، راه برای طلاق عاطفی هموارتر می شود.
وقتی زندگی مشترک، در رتبه دوم قرار می گیرد
کم نیستند زنان و مردان شاغلی که از صبح تا شب کار می کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند و کمترین زمان ممکن را با همسرشان می گذرانند.
حتی در مواردی می بینیم توجه به فرزندان برای والدین در درجه اهمیت بالاتری از زندگی زناشویی قرار می گیرد یا خانواده پدری مهم تر از زندگی مشترک می شود.
برای این گونه زنان و مردان که شغل، فرزند یا خانواده پدری در اولویت است و زندگی مشترک در رتبه دوم قرار می گیرد، احتمال طلاق عاطفی بیشتر است. البته اهمیت شغل، فرزند و خانواده پدری بر کسی پوشیده نیست، ولی وقتی اهمیت زندگی زناشویی در رتبه های دوم و سوم قرار بگیرد، نباید توقع داشت که آن زندگی زناشویی از گرمای دوست داشتن لبریز باشد.
همچنین مشکلات جنسی، مراجعه نکردن به مشاوره های خانواده، دخالت مکرر خانواده ها در زندگی مشترک زوج ها و یاد نگرفتن مهارت های زندگی مشترک از عوامل دیگری است که در صورت تکرار طولانی مدت، می تواند طلاق عاطفی و حتی گاه طلاق رسمی را به زندگی مشترک تحمیل کند.
چه وقت طلاق عاطفی جاری می شود؟
تشخیص زمان طلاق عاطفی با معیار دقیقه و ساعت نیست و این پدیده بیشتر از این که یک اتفاق آنی باشد، یک فرآیند طولانی مدت است.
دکتر مسعود غفاری، روان شناس و مشاور خانواده در گفت و گو با «جام جم» یادآوری می کند : طلاق در دفترخانه ها اتفاق نمی افتد، بلکه اولین مرحله طلاق در ذهن زوج ها شکل می گیرد و به همین دلیل است که باید به جای واژه طلاق عاطفی از طلاق ذهنی صحبت کنیم.
او معتقد است: وقتی تعریف رفتار خوب و بد برای زوجی متفاوت باشد و حتی وقتی بدترین رفتار در ذهن فردی، بهترین رفتار در نظر فرد دیگری باشد، این دو نفر نمی توانند به زندگی مشترکشان ادامه بدهند و مهر و محبت بین آنها رفته رفته کمرنگ می شود.
غفاری، اشتراک در تعریف شرایط خوب و بد زندگی در بین زوج ها را بسیار مهم می داند و توضیح می دهد: چند وقت قبل خانم و آقایی به من مراجعه کردند که در شرف طلاق بودند. برای آن آقا بهترین شکل زندگی این بود که پدر و مادرش در طبقه اول ساختمان باشند، خودش در طبقه دوم و برادر و همسر برادرش هم در طبقه سوم همان ساختمان زندگی کنند، اما برای همسر این آقا، بدترین اتفاق این بود که در چنین ساختمانی زندگی کند. به همین دلیل می بینیم که تعریف خوب و بد برای این دو زوج کاملا متفاوت بود و سرانجام هم کارشان به طلاق ذهنی کشیده بود.
عواقب بی چون و چرای طلاق عاطفی
بدیهی ترین نتیجه ای که می توان از طلاق عاطفی گرفت، طلاق رسمی است؛ یعنی یک زوج پس از چند سال تحمل همدیگر به پایان خط می رسند و دیگر به طور رسمی و قانونی از هم جدا می شوند اما این فقط بخشی از عوارض طلاق عاطفی است. غفاری بر این باور است که سه نوع مشکل اصلی در کمین مردان و زنانی است که به اجبار با یکدیگر زندگی مشترک دارند و به اکراه زیر یک سقف زندگی می کنند.
مشکلات پزشکی، مشکلات روانشناختی روابط خارج از چارچوب خانواده، اصلی ترین مشکلاتی است که به گفته این روان شناس می تواند از عواقب طلاق ذهنی ناشی شود.
اعتیاد، خودکشی و وسواس هم از دیگر عوارضی است که غفاری آن را از عواقب طلاق ذهنی در بین برخی زوج ها می داند که البته این عوارض فقط احتمالی است و به این معنی نیست که همه زوج ها کارشان به این اوضاع کشیده می شود.
مشکل من از بقیه حادتر است!
در ادبیات کوچه و خیابان، به آن سوختن و ساختن می گویند؛ یعنی وضعی که زوج ها با رنج ذهنی و جسمی مداوم با همدیگر زندگی می کنند و این شرایط را تا سال های سال طول می دهند.
روان شناسان و مشاوران خانواده تاکید دارند مشکلات طلاق های عاطفی بین زوج ها در بیشتر موارد با مشاوره درمانی و آموزش زندگی زناشویی قابل حل است، اما مشکل اینجاست که بسیاری از این زوج ها که درگیر مشکلات اینچنینی هستند، به مشاوران خانواده مراجعه نمی کنند و این وضع را آنقدر ادامه می دهند که یا کارشان به طلاق رسمی کشیده می شود یا با رنج و محنت روزانه به زندگی شان ادامه می دهند.
غفاری، حضور مشاوران در زمان بروز مشکلات زناشویی را از عوامل کاهش طلاق های ذهنی در بین زوج ها می داند و تاکید می کند: زندگی آموختنی است و ژنتیکی نیست. باید زوج ها یاد بگیرند هر آنچه می اندیشند، الزاما راه درست نیست و برای رفع اختلاف بین خود و همسرشان باید از فرد سومی که در این زمینه علم و آگاهی دارد، کمک بگیرند.
یکی دیگر از مشکلات این زوج ها این است که گمان می کنند مشکل آنها خاص و ویژه است و به دید خودشان، شرایط هیچ زوجی بدتر از آنها نیست، در حالی که زوج های زیادی درگیر مشکلات مشابه هستند، اما فقط در ذهنشان تصور می کنند مشکلاتشان خاص و غیرقابل حل است.
همین تصور مشکل من با دیگر زوج ها فرق دارد و هیچ کسی حتی مشاور هم عمق مشکلات من را درک نمی کند، خودش به مشکلات ناشی از ادامه دار شدن طلاق های عاطفی دامن می زند.
>> جام جم / امین جلالوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد