مقایسه مربی‌های تازه‌کار با گواردیولا و مورینیو خیال‌پردازانه بود

مس‌هایی که طلا شدند

ظهور پدیده‌ها در زمان خود باعث شگفتی است و در ادامه یا در پایان مردم را به قیاس وادار می‌کند. سال‌هاست که از بازیکنان مستعد دنیا به عنوان«پله» دوم یا«مارادونا»ی دوم یاد می‌کنند.
کد خبر: ۴۵۰۶۶۲

از این قبیل«دوم‌»ها بسیارند. رشته‌، ملیت و مهم‌تر از همه استعداد شرط نخست چنین قیاس‌هایی است اما گاهی«شباهت» باعث«شبهه» می‌شود و غالبا به«اشتباه» ختم می‌شود. البته این مشتبه شدن امر به ورزشکاران ختم نشده و بتازگی، وادی مربیان را هم فتح کرده است. این روزها «مربی اسطوره» بودن هم نعمتی است که گاهی اوقات کار را به جای تصحیح، تخریب می‌کند.

آقای خاص

قهرمانی خوزه مورینیو با پورتو در سال 2003 در جام یوفا و جذب سریعش به لیگ برتر و حضور روی نیمکت آبی‌های لندن در زمان خود یکی از عجایب بود که با 3 قهرمانی پیاپی در انگلیس همراه شد، اما او که بود که چنین توفیقی را برایش عجیب قلمداد می‌کنیم؟

فرزند فلیکس مورینیو، دروازه‌بان سابق تیم ستوبال پرتغال وقتی گام به دنیای توپ و چمن گذاشت، خیلی زود دریافت که توان فوتبال بازی کردن نداشته، اما از قدرت تحلیل بی‌نظیری برخوردار است. همزمان با یادگیری متدهای مربیگری، او به آموختن زبان هم روی آورد و خیلی زود توانست با تحصیل در رشته تربیت‌بدنی و کار در تیم‌های پایه زادگاهش ستوبال، به تجربه‌هایش بیفزاید. دستیاری در تیم‌های بزرگ‌تر این روند را بهتر می‌کرد و سرانجام با ورود بابی رابسون بزرگ به اسپورتینگ‌لیسبون و استخدام وی به عنوان مترجم او، بزرگ‌ترین شانس زندگی خوزه 30ساله رقم خورد. او خیلی زود اعتماد مرد انگلیسی را جلب کرد و آرام‌آرام به وی اثبات نمود که با فوتبال کمتر از زبان انگلیسی آشنا نیست. بعد از خروج از اسپورتینگ و حضور در پورتو، پیرمرد وی را با خود همراه کرد و حتی در زمان حضور در اسپانیا، خوزه بااستعداد که اسپانیایی‌ هم می‌دانست، راهی کاتالونیا شد و در فصل 97‌‌ـ‌ 1996 دستیار ‌‌ـ‌ مترجم سرمربی بارسلونا شد.

با رفتن رابسون از کاتالونیا اما او همراه وی به آیندهوون هلند نرفته و کار با لوئیس فان‌خال در بارسا را ادامه داد و او بود که مرد پرتغالی را به مربیگری بیشتر تشویق کرد. با اخراج یوپ هاینکس (مربی حال حاضر بایرن‌مونیخ) از بنفیکا، وی به پیشنهاد قرمزها جواب مثبت داده و وقتی با خروج از بنفیکا راهی لیبرا شد و توانست برای نخستین‌بار آنها را به مقام پنجم برساند، مسوولان پورتو به یاد دستیار قبلی سرمربی سابق خود افتاده و در سال 2002 سکان هدایت تیم را به وی سپردند. او همان سال قهرمان لیگ شد و به‌ناگاه از گمنامی نسبی(به عنوان سرمربی) به یک چهره شاخص بدل شد و توانست صاحب بزرگ‌ترین رکورد امتیازگیری در تاریخ لیگ پرتغال شود. درخشش در پرتغال با قهرمانی در جام یوفا به اوج رسید. در آن زمان آبراموویچ تازه داشت کهکشانی‌های چلسی را دور هم جمع می‌کرد و گفته می‌شد که برنده فینال لیگ قهرمانان صاحب نیمکت آبی‌ها خواهد شد. سرمربی پورتو که مورینیو بود، اما سرمربی موناکو بازیکن شاخص سال‌های نه‌چندان دور یعنی دیدیه دشان بود که بسیاری بخت وی را برای تصدی این پست بیشتر می‌دیدند، اما وقتی سوت پایان به صدا درآمد، جهان تولد مردی را شاهد بود که نه افتخارات ملی داشت و نه حتی سابقه یک بازی حرفه‌ای باشگاهی و آبراموویچ هم با اعتماد به او، فصلی جدید را در تاریخ چلسی رقم زد و او در نخستین گام، پس از نیم‌قرن آبی‌ها را فاتح جزیره کرد. افتخارات مورینیو با خروج از انگلیس و حضور در اینتر افزایش یافت و تا به امروز که در رئال به کار مشغول است یکی از پرافتخارترین مربیان تاریخ لقب گرفته است. ظهور چنین استعدادی در پرتغال، مردم این کشور و حتی دنیا را به فکر یافتن یک مورینیوی دیگر انداخت. تا چند سال هرکسی که گوشه شباهتی به او داشت را با آقای خاص قیاس می‌کردند ولی تا سال قبل، تمامی این قیاس‌ها«مع‌الفارق» می‌نمود.

مورینیوی ثانی

در زمان حضور رابسون در پایتخت پرتغال، مسوولان تیم برایش در یک مجتمع مسکونی آپارتمانی اجاره کرده بودند تا پیرمرد و خانواده‌اش در آرامش به سر ببرند. یک شب که او خسته از تمرینات اسپورتینگ به خانه برگشته و سوار آسانسور شد، پسرکی 15ساله نامه‌ای به او داد و رفت. او در نامه خود را لوئیس معرفی کرده بود و با ارائه تاکتیک‌هایی به سرمربی تیم محبوب خود، از آمادگی خویش برای ارائه راهنمایی‌های بیشتر به عنوان همسایه طبقه پایین مجموعه خبر داده بود. رابسون که از نوشته‌های کارساز وی به وجد آمده بود به سراغ پدر او رفته و درخواست کرد تا پسرک را با خود به تمرینات اسپورتینگ ببرد. لوئیس آندره ویلاس‌بوآس تا زمانی که مربی انگلیسی در شهر بود در کنار وی ماند و از او فنون مربیگری آموخت.

نکته: جوگیری پورتویی‌ها و به تبع آن، غالب کارشناسان فوتبال در دنیا سبب شده بود تا همگان باور کنند که شاهد ظهور مورینیوی دیگری هستیم که اتفاقا توان شکستن رکوردهای سلف خود را نیز دارد

با حمایت رابسون، او همزمان با تقویت زبان انگلیسی‌اش، مراحل آموختن فنون مربیگری (البته به صورت آکادمیک) را یکی‌یکی پیمود و خیلی زود توانست مدرک مربیگری یوفا را کسب کند. به توصیه رابسون، در سال 2000 سرمربیگری تیم ملی جزایر ویرجین بریتانیا به وی سپرده شد. او جوان‌ترین سرمربی یک تیم ملی عضو فیفا لقب گرفت. با ورود مورینیو به عرصه«سرمربیگری»، آقای خاص از آندره جوان دعوت کرد تا به عنوان کمک و آنالیزور به وی بپیوندد که او با روی باز پذیرفت. او با مورینیو در پورتو(4‌‌200ـ‌ 2003)، چلسی(8‌‌200ـ‌ 2004) و اینترمیلان(9‌‌200ـ‌ 2008) همراه بود و سرانجام به تقلید از استادش، در فصل 10‌‌20ـ‌ 2009 از مورینیو جدا و به عنوان سرمربی تیم آکادمیکای پرتغال مشغول به کار شد. او تیمی را تحویل گرفت که در یک‌ قدمی سقوط بود ولی با تلاش آن را در جایگاه امن یازدهم حفظ کرد و در جام‌حذفی به نیمه‌نهایی رساند. فوتبالی که او در مدت کوتاه و با سن کم (32سال) در آکادمیکا به نمایش گذاشت به حدی جذاب بود که مسوولان پورتو مجاب شدند وی را به خدمت بگیرند.

در بدو ورود به تیمی که سال 2003 به عنوان دستیار مورینیو در آن کار کرده بود، او یک جام را در سوپرکاپ پرتغال با پیروزی 2 بر صفر برابر بنفیکا به دست آورد. او فصل را بی‌نظیر آغاز و درخشان به پایان برد؛ قهرمانی در لیگ و جام‌حذفی در کنار قهرمانی در لیگ اروپا. او رکوردهای عجیبی را در یک فصل خلق کرد: او جوان‌ترین مربی فاتح لیگ اروپا(همان جام یوفای سابق) لقب گرفت؛ وی با یک تیم پرتغالی، بیشترین برد را در اروپا کسب کرد، پس از 40سال تیمی را بدون شکست قهرمان لیگ کرد، بیشترین برد پیاپی (16) و بیشترین امتیاز (84 از 90 امتیاز ممکن) را کسب کرد. بدین‌ترتیب او تمام رکوردهای مورینیو در این باشگاه را هم شکست.

مسوولان پورتو در پوست خود نمی‌گنجیدند و از همان زمان وی را با مورینیو قیاس و از او به عنوان مورینیوی ثانی یاد می‌کردند. این همزمان شد با خروج کارلو آنچلوتی از چلسی و این‌که آبراموویچ به دنبال یک جایگزین خوب برای آبی‌های لندن بود. جوگیری پورتویی‌ها و به تبع آن، غالب کارشناسان فوتبال در دنیا سبب شده بود تا همگان باور کنند که شاهد ظهور مورینیوی دیگری هستیم که اتفاقا توان شکستن رکوردهای سلف خود را نیز دارد. مرد روسی هم که خاطرات خوشی از دوران مربی پرتغالی در چلسی داشت زور خود را به کار گرفت و شبانه با پرداخت غرامت پورتو و پذیرش تمام مفاد قرارداد مورد درخواست مرد جوان، با مبلغ 15میلیون یورو او را به چلسی آورد.

همه جزیره نگاهی خاص به این جوان 32 ساله داشتند که قرار بود تیمی را رهبری کند که جدای از بزرگی، بزرگانی را در ترکیب داشت و از نظر سنی هم از وی بزرگ‌تر بودند. گرچه حضور«مورینیوی ثانی» به همه آرامش داده و رقیبان را به تکاپو انداخته بود، ولی...

خیلی زود بر همه روشن شد که این مورینیو بدلی، هرگز در قد و قواره‌های آقای خاص نیست. او اخلاقی به مراتب بهتر و تاکتیک‌هایی به مراتب ضعیف‌تر از خوزه دارد. باخت‌های پیاپی و عدم‌حصول نتیجه کافی سبب شد تا خیلی زود، آبراموویچ از رودستی که به خودش زد آگاه شود. حال که تیم او تلاش در حفظ جایگاه چهارمی داشته و آن هم در «لرزشگاه» تلاش حریفان است، بیش از هر چیز شاید افسوس پول بی‌زبانی را بخورد که برای یک‌ رویا هزینه کرد. در این میان، شاید خوشحال‌ترین فرد، ساندرو روسل، مدیرعامل بارسا باشد. چرا؟ با هم می‌خوانیم.

بارسلونا

مانند مورینیو که در نوع خود پدیده‌ای بود و محاسبات زیادی را با حضور ناگهانی‌اش در فوتبال بر هم زد، ظهور پپ گواردیولا هم ساختارشکنی عظیمی در تاریخ فوتبال به وجود آورد. مربی جوان و کاپیتان سابق بارسا که با اتمام دوران بازیگری‌اش، در سال بعد و در فصل 8‌‌200 ـ‌ 2007 به عنوان سرمربی تیم B بارسلونا مشغول به کار شد، در همان سال توانست با این تیم قهرمان لیگ دسته دوم اسپانیا شود؛ هرچند براساس قوانین حرفه‌ای فوتبال، حضور 2 تیم با مدیریت واحد در سطح اول فوتبال یک کشور ممنوع بوده و تنها افتخار آن برای بارسا و گواردیولا باقی ماند. از طرف دیگر و پس از 5 فصل کار درخشان فرانک رایکارد هلندی در حد فاصل سال‌های 2003 تا 2008 در این تیم و کسب 2 بار لیگ و یک لیگ قهرمانان و ارائه یک فوتبال شناور و رو به جلو (درست براساس فلسفه بارسایی) خوان لاپورتا مدیر وقت آبی‌اناری‌ها دست به ریسک بزرگی زد و سکان هدایت یک تیم پرطرفدار را به مربی تیم B باشگاه سپرد.

تقریبا همگان وی را به سبب چنین انتخابی سرزنش می‌کردند، ولی وقتی همان سال، بارسا 6 جام را فتح کرد، دیگر نه‌تنها کسی سخنی در باب سرزنش به زبان نمی‌آورد که دیگران هم به دنبال تقلید از این متد نوظهور بودند. با فتح 2 لیگ بعدی و قهرمانی مجدد در لیگ قهرمانان اروپا، پیشنهادات اغواکننده از همه جا بر سر گواردیولا سرازیر شد. از چک سفید قطری‌ها با امضای امیر قطر برای هدایت تیم ملی این کشور تا آ.‌اس‌ رم و سایرین. در این بین،‌ با آمدن توماس دی‌بندتو به پایتخت ایتالیا، رمی‌ها پیشنهادی بی‌نهایت عالی (که عالی بودن آن گفته شد ولی مفاد آن گفته نشد) برای جذب گواردیولایی که در هر سال، یک‌سال، یک‌سال قراردادش را تمدید می‌کرد، ارائه شد. از طرف دیگر، تیره شدن روابط بین گواردیولا و ساندرو روسل (مدیری که از 2010 جانشین لاپورتا شد) شرایط بشدت برای خروج پپ از کاتالونیا فراهم بود. این همزمان شد با قهرمانی تیم ‌B بارسا با مربیگری مهاجم سابق رئال و بارسا یعنی لوئیس انریکه مارتینز. روسل که می‌دید گواردیولای دیگری در راه است، می‌خواست به تقلید از لاپورتا ریسک کرده و کار را به لوئیس انریکه بسپارد، اما با میانجیگری بزرگان بارسلونا، سرانجام گواردیولا راضی به ماندن شد و دی‌بندتو این‌بار دست به زرنگی زد تا با قاپیدن گواردیولای جدید، تیم خود را برای چند سال بیمه کند. تعجیل در عقد قرارداد با لوئیس انریکه کم از تعجیل کار آبراموویچ نداشت و با شروع فصل جدید، رم صاحب یک«پپ» جدید شد، اما ‌خیلی زود معلوم گشت که این یکی هم مانند ویلاس‌بوآس، رویایی خودساخته و براساس یک قیاس خیال‌بافانه بوده است. باخت‌های پیاپی و بازی‌های نه‌چندان دلچسب در کنار جنگیدن با اسطوره جالوروسی یعنی توتی دست‌به‌دست هم داد تا از مرد عصبی اسپانیایی، یک شخصیت آنتی‌پاتیک در ایتالیا بسازد. او حتی شبیه گواردیولا هم نبود؛ چرا که پپ ساختار کارش را براساس نزدیکی و رفاقت با بازیکنان گذاشته است، ولی این یکی تلاش دارد با زیر پا گذاشتن همه، تنها خود را اثبات کند. حال می‌توان فهمید که چرا ساندرو روسل از عدم تحقق ریسکش تا چه اندازه باید شادمان باشد. هرچند که هیچ‌کدام از دو لیگ ایتالیا و انگلیس به پایان نرسیده است، ولی هر اتفاقی هم که بیفتد، این فصل درسی خوب برای مدیرانی بود که خیالبافی را بر رویا ترجیح می‌دهند.

علی پازکیان‌ /‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها