آن سوی همکاری ایران و آمریکا در افغانستان

اعتماد از دست رفته

کنفرانس یکروزه بین‌المللی درباره افغانستان در حالی 31 مارس امسال با حضور 75 کشور و با ریاست سازمان ملل متحد در شهر لاهه هلند برگزار شد که پس از کش و قوس‌های فراوان سرانجام تهران به دعوت‌های مکرر آمریکا برای شرکت در این نشست، پاسخ مثبت داد. پاسخ مثبت تهران به درخواست رسمی ‌واشنگتن همزمان شد با پیام نوروزی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا به مردم و مسوولان ایران که طی آن وی تهران را به پشت سر گذاشتن خصومت‌های 30 ساله میان دو کشور دعوت کرد. محمدمهدی آخوندزاده، معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر خارجه ایران در شرایطی در این نشست حضور یافت که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه و رئیس گروه آمریکایی نیز چند روز پیش از آن در کنفرانسی مطبوعاتی در سفر به مکزیک اظهار کرد: ما همچنان دستان خود را به سوی مقامات ایرانی و ملت ایران دراز می‌کنیم. وی با اذعان به نقش ایران در منطقه و افغانستان ابراز امیدواری کرده بود که این نقش در افغانستان مثبت باشد.
کد خبر: ۲۵۱۱۵۷

برگزاری نشست افغانستان در لاهه در شرایطی بود که بسیاری از آگاهان سیاسی حضور نیروهای خارجی را در منطقه یکی از عوامل مهم ناامنی در افغانستان و پاکستان می‌دانند و معتقدند تصمیم‌گیری درباره سرنوشت این کشورها باید از سوی مردم آنها صورت گیرد.

بازخوانی تحولات منجر شده به شکل‌گیری کنفرانس افغانستان در بازه زمانی چند ماهه اخیر خود می‌تواند منتهی به رصد کردن چرایی تشکیل و اهداف پنهان برگزارکنندگان آن باشد.

چندی پیش، کنگره آمریکا با تصویب قطعنامه‌ای به مناسبت شصتمین سالگرد تاسیس پیمان آتلانتیک شمالی، ناتو، در فضایی متفاوت از زمان امضای پیمان در 4 آوریل 1949 از رهبران کشورهای عضو خواست در نشست سران نگاه راهبردی خود را نسبت به نقش این پیمان در قرن بیست و یکم ارائه کنند، آمریکا همچنین از ناتو خواست روند عضویت کشورهای جدید و توسعه آن اتحادیه را سرعت بخشد و ضمن تقویت روابطش با روسیه به عنوان شریکی مهم در استقرار پایاپای صلح به افغانستان به عنوان راهی به آینده ناتو نگاه کند، زیرا این دیدگاه وجود دارد که اتحاد جماهیر شوروی، دیگر وجود خارجی ندارد و ناتو در نخستین ماموریتش در خارج از مرزهای متحدانش در افغانستان پس از 7 سال کماکان نقشی حیاتی در جهت موفقیت در آن کشور بر عهده دارد و اعضای ناتو برای نمایش عزم سیاسی و قابلیت‌های نظامی‌شان در افغانستان، آزمونی مهم را پیش رو دارند. اما علی‌رغم اعلام حمایت پیشاپیش اعضای ناتو از استراتژی جدید اوباما در افغانستان و پاکستان، کارشناسان بعید می‌دانند اروپایی‌ها در جهت افزایش حضور نظامی‌ در افغانستان تعهد ویژه‌ای بدهند.

با این که بنا به تعهد سران ناتو بیش از 20 هزار نیروی نظامی‌ جدید به افغانستان اعزام خواهد شد و تعداد نظامیان آمریکا از 31‌‌هزار به 68 هزار افزایش خواهد یافت، اما میشل فلورنوی، معاون سیاسی وزارت دفاع آمریکا تحت فشار جان مک هیو، عضو ارشد جمهوریخواه کمیته نیروهای مسلح کنگره اشاره کرد که رابرت گیتس، وزیر دفاع و مایک مالن، رئیس ستاد مشترک ارتش شرایط را برای رئیس جمهور تشریح کردند که نیازی نیست درباره اعزام 10 تا 11 هزار نیروی اضافی اینک تصمیم‌گیری شود، اما گری اکرمن، رئیس دموکرات کمیته امور خاورمیانه و جنوب آسیا در کنگره بر عنصر رویکرد منطقه‌ای در توفیق استراتژی رئیس جمهور در افغانستان اشاره و بر نقش ایران تاکید می‌کند.

با بهبود اوضاع امنیتی آمریکا در عراق، اکنون راهبری سیاست خارجی اوباما به سوی اوضاع بحرانی حاکم بر افغانستان و پاکستان معطوف شده است. افغانستانی که با ضعف‌های آشکار و پنهان نیروهای ائتلاف جریان تجدید ساختار شده طالبان در آن احیا شده و پاکستانی که از یک همکار استراتژیک به یک مظنون تروریست تبدیل شده است.

جدای از به صدا درآمدن زنگ‌های خطر برای نیروهای ائتلاف، مقامات افغان نیز از وضعیت موجود رضایتی ندارند. این را می‌شود از گفته‌های اخیر کرزای بخوبی دریافت. حامد کرزای، رئیس‌‌جمهور افغانستان در گفتگویی با زود دویچه تسایتونگ چاپ آلمان با انتقاد از عملکرد کشورهای غربی در افغانستان تصریح کرده است: ما به استراتژی‌ای نیاز داریم که بیشتر بر برقراری صلح متمرکز ‌باشد.

کرزای، دولت جدید ایالات متحده آمریکا را به پشتیبانی بیشتر فرا خواند و در این باره گفت: یکی از تصوراتی که در ذهن مردم افغانستان پدید آمده، این است که همپیمانان غربی در تلاشند دولت افغانستان را ضعیف نگاه دارند.

این اظهار ناامیدی و نارضایتی کرزای و دیگر دلایل آشکار و پنهان امنیتی و دفاعی خود عامل محرکه‌ای شده است تا بار دیگر نقش ژئوپلتیکی ایران در ساماندهی به مشکلات امنیتی منطقه‌ای را برجسته جلوه کند. ضمن این که برخی گزارش‌ها حکایت از این امر دارد که ناتو در حال مذاکره با ایران است تا بتواند تدارکات و آذوقه‌ لازم برای نیروهای خود در افغانستان را از خاک ایران ارسال کند. با ناامن‌تر شدن هر چه بیشتر مسیر تدارکاتی پاکستان  افغانستان، امکانات ناتو برای تامین نیروهای خود بویژه در بخش جنوبی افغانستان با مشکلات و محدودیت‌‌های بیشتری مواجه شده است. از این رو مسوولان ناتو اینک به دنبال مسیرهای دیگری برای تامین آذوقه و تسلیحات 60 هزار نیروی تحت فرماندهی خود در افغانستان هستند که طی ماه‌های آینده افزایش خواهند یافت.

گزارش‌های اخیر حاکی از آن بوده‌ است که ناتو در این ارتباط مشغول گفتگو و توافق‌‌هایی با روسیه‌ و کشورهای آسیای مرکزی است. اما با به سرانجام نرسیدن و از همه مهم‌تر عدم توجیه ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی آن به سوی ایران روی آورده است. واقعیت این است که برای رسیدن بسته‌ها و محموله‌های لجستیکی ناتو به افغانستان 8 راه از کشورهای همسایه و تنها یک راه از ایران، دارای توجیه راهبردی است و تنها همین یک راه هم دارای ارزش حیاتی به نسبت دیگر راه‌های انتقال موجود است. گزارش‌ها حکایت از این دارد که ناتو و ایران در حال مذاکره بر سر چگونگی استفاده از خاک ایران به عنوان پل ارتباطی ناتو با نیروهای خود در جنوب افغانستان هستند. در این منطقه‌ پردرگیری عمدتا نیروهای آمریکایی، بریتانیایی، کانادایی و هلندی مستقر هستند.

خبر مذاکرات ناتو و ایران در حالی انتشار می‌یابد که دیوید پترائوس، رئیس فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده سال گذشته در یک سخنرانی در موسسه‌ صلح واشنگتن اعلام کرد: آمریکا و متحدانش در برقراری ثبات در منطقه با ایران دارای منافع مشترک هستند ضمن این‌که وی با تاکید بر نقش ایران گفته بود: منافع مشترکی میان افغانستان، نیروهای ائتلاف و ایران وجود دارد. البته نیازی به تاکید نیست که تضاد منافع عمده‌ای هم وجود دارد.

پترائوس بر این باور است که در شرایط موجود، تامین نیروهای ناتو بدون استفاده از خاک ایران تقریبا ناممکن است. تاکنون 70 تا 80 درصد آذوقه و سوخت و تسلیحات نیروهای ناتو در افغانستان از طریق خاک پاکستان به این کشور ارسال می‌‌شده‌‌ اما هم انبارهای ناتو درون خاک پاکستان است و هم مسیر ارتباطی این کشور با افغانستان از راه کراچی  کویته  تنگه‌ خیبر  قندهار در ماه‌های اخیر، هدف حملات نیروهای طالبان بوده‌اند.

درخواست آمریکا برای مشارکت ایران در موج دوم مبارزه با طالبان در حالی مطرح میشود که تهران با توجه به حافظه تاریخی خود نسبت‌به واشنگتن بی‌اعتماد است

درخواست آمریکا برای مشارکت ایران در موج دوم مبارزه با طالبان در حالی مطرح می‌شود که ایرانی‌ها به لطف حافظه تاریخی خوبشان هنوز رویدادهای 7 سال قبل را فراموش نکرده‌اند. سوءظن و بی‌اعتمادی ایران نسبت به آمریکا قدمتی به درازای 3 دهه دارد چرا که تهران بر این باور است که در طول سالیان متمادی مادامی که راهبرد آمریکا خصوصا در منطقه خارج نزدیک ایران با بن بست و شکست مواجه شده، این ایران بوده که به گشودن بندهای عدیده فراروی واشنگتن کمک کرده و پس از فراغ بال کاخ سفید از این تنگناها نه تنها به تامین منافع تهران منجر نشده که واشنگتن سعی کرده با فرافکنی و فرار از زیر بار تعهداتش برخوردی غیر مسوولانه با تهران داشته باشد. نمونه واضح و روشن آن پرونده افغانستان، در سال 2001 است که ایران در یک تشریک مساعی دور از انتظار به تبادل داشته‌های لجستیکی با آمریکا همت گماشت و با حمایت و هدایت ایران بود که آمریکا توانست سد طالبان را در هم بشکند و همزمان هم در کنفرانس بین‌المللی بازسازی افغانستان، ایران بیشترین مساعدت را به انجام رساند اما آن هنگام که خر پیکار جهانی مبارزه با ترور آمریکا از پل طالبان گذشت، رفتارهای نابهنجار آمریکا از تعریف ایران در محور شرارت و اعمال محدودیت برای پیمانکاران و مقاطعه‌کاران اقتصادی و فرهنگی ایرانی پاسخ به همه آن چیزی بود که بعدها در جریانی وسیع‌تر رنگ و بوی سیاست‌ ضدایرانی به خود گرفت. این ذهنیت منفی تثبیت شده از سوی ایالات متحده در کنار تداوم سیاست اشغال و مداخلات فرا منطقه‌ای خود به ساختن دیوار بلند بی‌اعتمادی منجر گشته تا ایران این بار هوشمندانه‌تر و پایاپای به نجات آمریکا از مهلکه افغانستان کمک کند.

واقعیت امر هم همین است که همان‌قدر که ایرانی‌ها حافظه تاریخی خوبی دارند آمریکایی‌ها زیاد از بایگانی تاریخی‌شان سود نمی‌برند چرا که کمتر کشوری را می‌توان به اندازه ایران برای حضور اخیر آمریکا در افغانستان مفید یافت. با وجود این پس از سقوط طالبان در افغانستان، آمریکا در یک سکوت و خفگی استراتژیک از سرمایه‌گذاری روی امکان برقراری روابط استراتژیک با ایران ناکام ماند. اکنون نیروهای ائتلاف و افغان در همان شبه نظامیانی ضربه می‌خورند که سال 2001 با آنها مواجه بودند. این جنگی است که آمریکا در صورت عدم بازنگری در روابطش با ایران، بعید است در آن به پیروزی دست یابد. حتی پیش از وقوع حملات 11 سپتامبر در سال 2001 ایران مخالف طالبان بود و از نیروهای ائتلاف شمال افغانستان حمایت می‌کرد. افزون بر این ایران توان موثری را در همکاری با دولت نوپای افغانستان و راهنمایی آن از خود نشان داد. جیمز دوبین، اولین فرستاده ویژه جورج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا به افغانستان مشارکت اساسی ایران را در آموزش و تجهیز ارتش افغانستان مورد تایید قرار داد. او همچنین همکاری ایران در کنفرانس بن را  که سال 2001 برگزار شد ‌ مورد تقدیر قرار داد. آمریکا بیش از 7 سال فرصت داشت تا پاداش همکاری ایران در افغانستان را بدهد و به جای سکوت دیپلماتیکش به شکستن یخ روابط دو کشور کمک کند. اکنون و پس از فرصت سوزی 7 ساله به نظر می‌رسد وضعیت به شکل گذشته برگشته است. اعلام تلویحی مذاکره با طالبان از سوی آمریکا به تنهایی نشان از به بن بست رسیدن راهبری امنیتی نیروهای ائتلاف در این کشور است.

افغانستان هم اکنون در موقعیتی حساس به سر می‌برد. تلفات نیروهای ائتلاف از هر زمانی در گذشته پس از تهاجم این کشور به افغانستان بیشتر شده است و بی‌ثباتی در پاکستان موجب افزایش خشونت‌ها در مرزهای این کشور با افغانستان شده است. شاید بتوان گفت آمریکا ممکن است شانس دیگری برای نزدیکی به ایران به منظور تضمین مشارکت این کشور در تلاش برای ایجاد ثبات در افغانستان داشته باشد اما این بار درک و تدبیر دیپلماسی نتیجه‌گرای آمریکایی را می‌طلبد.

فرستادن ریچارد‌هالبروک، نماینده ویژه باراک اوباما به افغانستان و پاکستان خود نشان از تمایل رئیس جمهور جدید به درک انگاره‌های امنیتی حاکم بر این کشورهاست. انگاره‌هایی که با رشد افراط‌گرایی ‌به مرز بحران رسیده است. گریه کردن یک نماینده افغان نزد ‌هالبروک بوضوح نشان دهنده‌ مشکلات پیش روی آمریکا و متحدانش برای حل‌ و فصل مشکلات این دو کشور است. این قانونگذار با اشاره به جنبش افراطی که سد راه نیروهای آمریکایی و جنبش نوپای افغان‌ها شده است، تصریح کرده بود که طالبان قوی نیست بلکه ما ضعیف هستیم و به همین دلیل است که طالبان قوی به نظر می‌رسد.

طرح این سخنان آن هم از سوی یک نماینده پارلمان که به دلیل نگرانی از اقدامات تلافی جویانه ‌طالبان خواست نامش فاش نشود، بیانگر تناقضی جدی در این جنگ است. افغان‌های عادی از دولت فاسد و ناتوان افغانستان در ارائه خدمات مناسب به مردم ناامید هستند و این کشور اکنون به دلیل به تاخیر افتادن انتخابات ریاست‌ جمهوری در حال ورود به برهه‌‌ا‌ی حساس است. بسیاری از افغان‌ها، طالبان را که از اواسط دهه 1990 تا زمان سرنگونی توسط آمریکا بر سر قدرت بود گزینه‌ جایگزین قابل تحملی می‌دانند. سفر‌ هالبروک نشان می‌دهد اوباما حاد بودن شرایط را احساس می‌کند. دولت اوباما نه‌تنها نگران از دست رفتن صبر و تحمل مردم آمریکاست، که نگران یاس و ناامیدی مردم افغانستان نیز هست.

موفقیت استراتژی آنها برای خروج از مناقشه در افغانستان به قرار گرفتن دولت روی پایه‌های مستحکم‌تر  به‌طوری که ارتش و پلیس توان رشد کافی برای برقراری امنیت مردم را بدون کمک سربازان خارجی داشته باشند  بستگی دارد.

با این همه درخواست بودجه 83 میلیارد و 400 میلیون دلاری اوباما از کنگره آمریکا برای تامین بودجه عملیات‌های نظامی ‌در عراق و افغانستان و جابه‌جایی نیروهای آمریکا در عراق به افغانستان به همراه اعزام بیش از 17 هزار و 500 نیروی نظامی‌ جدید به این کشور به قول پترائوس هنگامی‌ می‌تواند به مهار آنچه از دست رفته بینجامد که همکاری ایران را به دنبال داشته باشد. وجود علاقه‌های مشترک در مبارزه با مواد مخدر، تروریسم و بنیادگرایی اسلامی‌ می‌تواند نقش کاتالیزورهای دیپلماتیکی را ایفا کند که در صورت تضمین اعتماد و اطمینان تهران به مهار بحران منجر می‌شود. اطمینان دو طرفه‌ای که در سوی دیگر آن کشورهای عضو ائتلاف حاضر در افغانستان نگران آن هستند که ناتو در نخستین تجربه حضور خود در عرصه مدیریت بحران‌های بین‌المللی در خارج از حوزه اروپا ناکام بماند و این شکست در استراتژی این پیمان امنیتی  نظامی‌غربی تاثیرات سوئی بر جای گذارد.

ارسلان مرشدی
منابع: رویترز، بی.بی.سی / جام جم آنلاین

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها