در اتاق بی‌روزن
چند خط برای رمان «ستاره می‌بارید» به قلم فاطمه سلیمانی ازندریانی

در اتاق بی‌روزن

غفلت روایتگری جنگ از گنجینه پدران شهدا

تازه‌ترین نشست «قاب ویژه جنگ» به کتاب «حاج جلال» اختصاص داشت

نشست «قاب ویژه جنگ» با واکاوی روایت‌هایی از تصویر دفاع‌مقدس در قاب ادبیات با نگاهی به کتاب «حاج جلال» نوشته لیلا نظری گیلانده با ارائه مرتضی قاضی، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری، فاطمه سلیمانی اندرزیانی، منتقد ادبی، صادق وفایی، مولف و پژوهشگر و حسام آبنوس، روزنامه‌نگار در حوزه هنری برگزار شد. 
نشست «قاب ویژه جنگ» با واکاوی روایت‌هایی از تصویر دفاع‌مقدس در قاب ادبیات با نگاهی به کتاب «حاج جلال» نوشته لیلا نظری گیلانده با ارائه مرتضی قاضی، پژوهشگر و مدیر دفتر ادبیات بیداری حوزه هنری، فاطمه سلیمانی اندرزیانی، منتقد ادبی، صادق وفایی، مولف و پژوهشگر و حسام آبنوس، روزنامه‌نگار در حوزه هنری برگزار شد. 
کد خبر: ۱۴۹۰۷۶۱

در این نشست، نخست مرتضی قاضی با بیان این‌که مخاطب پس از خواندن کتاب تردید نمی‌کند افرادی که در این کتاب با آنها آشنا می‌شود، خانواده خاصی از لحاظ حضور در انقلاب و جنگ هستند، گفت: مرتضی سرهنگی تعبیری به‌نام «قیمت تمام‌شده جنگ» دارد که به این نکته اشاره می‌کند که قیمت یک جنگ به‌واسطه حضور مستقیم و غیرمستقیم و یا در بطن و حاشیه افراد برای جامعه و فرهنگ ایجاد می‌شود؛ به‌نظر من با خواندن کتاب «حاج‌جلال» و زندگی این خانواده خاص، مخاطب تردید نمی‌کند که این خانواده و افراد در روایت حاج‌جلال، خانواده خاصی به واسطه حضور در جنگ و انقلاب هستند، چراکه ۱۶ نفر از اعضای خانواده از داماد گرفته تا برادرزاده‌هایش شهید شده‌اند. 
این منتقد و پژوهشگر بیان کرد: نویسنده باید درباره کارش بیشتر توضیح بدهد. تعداد ساعاتی که مصاحبه گرفته و افرادی که با آنها مصاحبه کرده است و… به‌نظرم این کتاب نمی‌تواند تنها خاطرات حاج‌جلال باشد، حتما در تکمیل خاطرات از روایت حمیدرضا بابایی، نماینده مجلس، مریم و… بهره گرفته است. غلظت احساسات و این همه جزئیات این خاطرات نمی‌تواند همه برگرفته از داشته‌های ذهنی حاج‌جلال باشد. همان‌طور که اشاره شد این همه رنج یا گفته شده یا ساخته شده است. چون نویسنده باید قاب درست کند تا صحنه‌های جذاب از این خانواده خاص را در کتابش جای دهد. 

گنجینه‌ای که از آن غافل بودیم
مدیر دفتر بیداری حوزه هنری اظهار کرد: از همسران و مادران شهدا کتاب خاطرات زیادی داریم اما از پدران شهدا کتاب‌های خیلی کمی دیدم. گاهی مادر خاطراتش را بیان می‌کند و در انتهای کتاب پدر نیز خاطراتی را می‌گوید‌؛ به عبارتی پدر راوی تکمیلی است. کتاب حاج‌جلال نمونه خوبی است که برای ما حسرتی می‌آورد که چه‌قدر پدران شهدا را از دست دادیم و آن‌‌گونه که روی خاطرات مادران و همسران شهید متمرکز شدیم، به آن اندازه سراغ پدران نرفتیم. بنابراین چنین گنجینه‌ای را از دست دادیم. 
قاضی افزود: درست است که کتاب حاج‌جلال روایت خانواده‌ای در جنگ است اما در متن جنگ نیست. به همین دلیل انتظار آغاز کتاب با یک صحنه جنگی را نداشتم. شاید شروع کتاب با یک صحنه از جنگ بر جذابیت آن بیفزاید اما حضور حاج‌جلال در میدان جنگ، صحنه‌های آن‌چنانی در بر ندارد. شاید یک رزمنده در جنگ شرکت کرده و بی‌شمار صحنه‌های جذاب از جنگ در ذهنش دارد که مولف ترجیح می‌دهد قلابش را به یکی از این صحنه‌ها بیندازد و جلو برود تا به صحنه‌های خاص‌تر جنگ برسد. اما حاج جلال در چند صحنه جنگ حضور داشته و در اینجا بیشتر پدرانگی‌اش مطرح است. 

آمیختگی تلخی درد با شوخی 
فاطمه سلیمانی اندرزیانی، نویسنده و منتقد نیز در این برنامه گفت: ما در ادبیات دفاع‌مقدس دو نوع روایت داریم‌؛ روایت فرماندهان و رزمندگان یا روایت همسران و مادران شهدا. پدارن اغلب مظلوم و مغفول هستند و خیلی نادیده گرفته می‌شوند اما در اینجا خوشبختانه سراغ یک پدر رفتند. به‌نظرم اگر قرار بود، افروز راوی این کتاب باشد ما با یک روایت سراسر درد، اندوه، فراق و غصه مواجه بودیم. 
تصور کنید یک مادر دو فرزند کوچکش را از دست داده است، دو پسرش و دامادش شهید شده‌اند و با چند بچه کوچک در فقر و نداری همراه با ستم‌های مادرشوهر زندگی می‌کند‌؛ ستم‌هایی که گاه حتی خود حاج‌جلال به آن اشاره می‌کند که مادرم برای افروز مادرشوهری کرد، اما خیلی خفیف از کنار آن رد شده است. اما حاج‌جلال خیلی خجسته اتفاقات را روایت می‌کند و حتی وقتی از سختی‌ها سخن به میان می‌آورد آن‌قدر دل ما را نمی‌سوزاند. یک نوع شوخ‌و‌شنگی در بیان ماجراها دارد تا به شهادت فرزندانش می‌رسد. 
این نویسنده اظهار کرد: وقتی حاج‌جلال را در تصاویر هم نگاه می‌کنیم، انگار حاج‌جلال فرو نریخته و آدم محکمی است که گویی زشت است پدر غمش را نشان دهد، درست مثل زمانی که خجالت می‌کشید فرزندش را در نزد پدرش بغل کند. انگار زشت می‌داند که برای شهادت پسرانش گریه کند. وقتی می‌گویند پدرها مظلوم و نادیده گرفته می‌شوند، این گفته در این کتاب خیلی مشخص است. 

چرا باید کتاب را بخوانیم؟
سلیمانی اندرزیانی گفت: چرا باید خاطرات حاج جلال را بخوانم؟ پدری که دو فرزند شهید دارد. خاطرات افراد در بستر تاریخ روایت می‌شود. حاج جلال در خاطراتش فرهنگ همدان را بیان می‌کند و آن نظام پدرسالارانه در همدان را نشان می‌دهد. پدری که هم زورش زیاد است هم بدجنس. آن‌قدر که پسرش را از یکسری امکانات محروم می‌کند تا بعدا بتواند به او سلطه پیدا کند. اگرچه موفق نمی‌شود این کار را انجام دهد. 

او ادامه داد: درباره عزا و عروسی در همدان توضیحاتی می‌دهد. به‌نظرم به‌عنوان یک ایرانی باید بدانیم در شهرهای مختلف ایران چه آداب و رسومی وجود دارد. در جایی حاج‌جلال اشاره می‌کند که وقتی افروز را به خانه ما آوردند، یک تور قرمز روی سرش بود. اگر نویسنده کتاب هم همدانی بود، درباره جزئیات بیشتری از آداب و رسوم همدان از حاج‌جلال سؤال می‌کرد. در عین حال پانویس‌های زیادی در کتاب جای گرفته بود که خیلی‌خوب بود و اطلاعات زیادی درباره اتفاقات همدان به خواننده ارائه کرده بود. 

چرا کتاب برگزیده جایزه جلال شد؟
صادق وفایی، نویسنده و خبرنگار در بخش دیگری از برنامه قاب ویژه که به کتاب «حاج‌جلال» اختصاص داشت، با اشاره به نقاط قوت و ضعف این اثر گفت: از آن‌جایی که من می‌دانستم دارم یک کتاب جنگی می‌خوانم و خودم هم کتاب‌ جنگی را بسیار دوست دارم، تمام مدت منتظر بودم زودتر به جنگ برسم. کتاب خیلی دیر به جنگ می‌رسد. 
او افزود: به لحاظ فرم و ساختار به نویسنده اثر پیشنهاد می‌کنم جنگ را در فراز نخست کتاب به‌نوعی زخمی بکند. به عبارتی یک اتفاق خاص از زندگی حاج‌جلال را در جبهه بگوید که مثلا چنین کاری در جنگ کرد و بعد زندگی‌‌اش را از ابتدا روایت کند. 
این نویسنده عنوان کرد: زندگی حاج‌جلال در کتاب به صورت روند کلاسیک روایت شده، از کودکی تا ازدواج، تولد فرزندان و … تا برسد به جنگ که برای منِ مخاطب، جذاب‌ترین بخش کتاب است. نویسنده هم وقتی در کوران حوادث و شهادت افراد خانواده قرار می‌گیرد، روایتش حالت یکنواختی پیدا می‌کند، به‌طوری که در بعضی قسمت‌ها احساس کردم خود نویسنده از نوشتن و تبدیل مصاحبه‌هایی که گرفته بود، شاید خسته شده باشد. 
او ادامه داد: در کتاب، اسامی بخشی از شخصیت‌های همدان ذکر می‌شود که به‌نظرم در جریان ادبیات دفاع‌مقدس، همدانی‌ها خوب هوای همدیگر را داشتند. به‌نظرم این کتاب را می‌توانیم در‌کنار «دختر شینا» و حاج‌ستار ابراهیمی که نامش در کتاب برده می‌شود و حاج‌حسین همدانی که همه می‌شناسند و یک‌سری دیگر از شهدا قرار دهیم. 
این پژوهشگر عنوان کرد: نکته دیگر درباره شخصیت حاج‌جلال، این است که به‌نظرم در قسمت‌هایی، کتاب بیشتر غم‌نامه علیرضا یا ابوالقاسم است تا به سرگذشت حاج‌جلال ربط داشته باشد. گاهی احساس می‌کنیم شخصیت اصلی علیرضاست تا حاج‌جلال. فرزند پسری که در زمینه ازدواج، تفکرش شبیه حاج احمد متوسلیان است و قصد ازدواج ندارد. چون متوسلیان گفته بود تا جنگ هست، ازدواج نمی‌کنم و دختر مردم را آواره نمی‌کنم! علیرضا همین فکر را داشت و ازدواج نکرد. برخلاف ابوالقاسم که به اجبار پدر ازدواج کرد و چند‌ماه بعد هم شهید شد. 
او افزود: در خاطرات دو فراز وجود دارد‌؛ یکی مربوط به جنگ و دیگری پدربزرگ شدن. از این لحاظ به‌نظرم رسید چرا این کتاب جایزه جلال را دریافت کرد؟ چون از ابتدا تا انتهای روایت در زندگی ثبات دارد و به‌نظرم این ثبات روایت، کتاب را جذاب می‌کند. اگرچه در متن آن حفره‌ها، نواقص و خلاهایی وجود دارد. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها