تفریحی که با واکنشهای لذت، شادی، درد، رنج، ستایش یا رسوایی طرفداران به چهرههای مشهور ارتباط دارد. در این ارتباط دوسویه، قبلا ما شاهد نقش رسانههای رسمی مثل تلویزیون و مطبوعات در پررنگکردن سلبریتیها بودیم اما از سال ۲۰۰۹ با گسترده شدن اقبال عمومی به شبکههای اجتماعی دیگر، طرفداران مستقیم با ستارههای مورد علاقه خود ارتباط میگرفتند.
یکی از ارکان اصلی تعریف شهرت، معرفی فرد بنابر توانایی یا صفتش توسط تایید دیگران در اجتماع است.براساس مقاله علمی «بررسی جامعهشناختی مخاطبان فرهنگ سلبریتی در اینستاگرام فارسی»، نویسندگان مصطفی اجتهادی و وحید کشافینیا؛ این ویژگیها میتواند شامل چهره ورزشی، بازیگر، نقاش، موسیقیدان و نویسنده و...باشد که با استقبال قشرهایی از مردم روبهروست؛ استقبالی که با ابراز علاقه به آن چهره یا تاثیرپذیری از وی وجود دارد و از سال ۱۹۸۰ موجب جلب توجه جامعهشناسان به آن شد. پس فرهنگی ویژه بهنام سلبریتی برایش ایجاد کردند و بر مفاهیم جدیدی از آن همانند شبکههای سلبریتی، کیش سلبریتی، جامعه سلبریتی، سلبریتیزه شدن، سلبریتیسازی و سرمایه سلبریتی و... متمرکز شدند اما نکته مهم آنجا بود که جامعهشناسان معروفیت این افراد را مدیون رسانه و گسترش آن میدانستند و واقعیت ماجرا هم چنین بود زیرا آنان از گذشته با نور رسانههایی مثل سینما، تئاتر، تلویزیون و مجلات به مردم معرفی میشدند و امروز بهواسطه قدرت الگوریتمها در فضای مجازی مانند شبکههای اجتماعی و پیامرسانها در زمانی کوتاه به ستاره تبدیل میشوند. به این ترتیب برخی از جامعهشناسان معتقدند که سلبریتیها تنها بهسبب برخی از ویژگیهای سرگرمکنندهشان در چشمان مردم قرار میگیرند. از نظر محققان، امروزه آنان یک صفت مهم دیگری هم دارند که قبلا وجود نداشت یا اصلا کمتر دیده میشد و آن ورود چهرهها به عرصههایی غیر از تخصصشان است. برای مثال اگر یک سلبریتی، بازیگر است میتواند بهراحتی وارد عرصه موسیقی یا گروههای حمایتی اجتماعی و محیطزیستی یا فعالیتهای خیریه و بشردوستانه شود. این امر درنظر جامعهشناسان بنام جابهجایی یا migration معروف است که به اعتقادشان از سال ۱۹۹۷، سلبریتیها را در قالب بازنماییهای رسانهای درآورد. شکلی که در اصطلاح منجر به چهرهسازی و برجستهسازیشان در جامعه شد و واسطهمحوری رسانهها یا media - driven را در ارتباط با معرفی سلبریتیها به جامعه پررنگ کرد؛ آنچنان که اگر وساطت رسانه نباشد، مشهوران عالم هیچاند. حال، در این میان افرادی در رسانه هستند که صحنه را جهت ورود سلبریتیها به عرصه نمایش آماده و درواقع مدیریت میکنند. جامعهشناسان این اشخاص را در همان حلقه واسطه محوری تعریف میکنند و آنان را شامل آژانسهای تبلیغاتی، انتشاراتیها، بازاریابها، شرکتهای بازرگانی، عکاسان، باشگاههای بدنسازی، فعالان صنعت و مد و برنامهسازان معرفی میکنند.
۵ عاملی که باعث پیدایش سلبریتیها در جهان شد
البته محققان یک نگرش جامعهشناختی هم به علت برجستهسازی چهرهها در جوامع دارند که در پنج عامل ذکر کردهاند:
۱- افول دین در جامعه: برخی از پژوهشگران معتقدند که در قرنهای ۱۷ و ۱۸.م با افول جامعه درباری یا court society و کاهش جایگاه کلیسا در اروپا، مفاهیمی مانند حق الهی پادشاهان و خداباوری و گناه جایگزین نمادهای جدید شناختی مثل جاودانگی و انسانمحوری شد. بهعبارتی دیگر با سقوط نظام پادشاهی فرانسه عصر جدیدی بهنام روشنگری آغاز شد که مفاهیماش آغازگر نظام سکولاری و افول مذهب بود. از این نظر بعدها با ورود قاره سبز به دوره انقلاب صنعتی، انسانمحوری به بالاترین درجه خود رسید.
۲- رسانهای شدن: بهگفته یکی از جامعهشناسان، ما در سال ۲۰۰۶ با پیدایش شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و بعد توییتر، یوتیوب و...شاهد بمباران اطلاعات هستیم. از طرفی این پدیده موجب بازنمایی و بالا بردن جایگاه سلبریتیها شده است که در خطوط بالا شرح آن را توضیح دادیم.
۳- کالاییسازی: در سال ۱۹۹۷ سلبریتیها نشانگر قدرت بالای نظام سرمایهداری در کالاییسازی حیات اجتماعی تعریف شدند چراکه سلبریتیسم پیامد ایدئولوژی مسلط فردگرایی در فرهنگ غربی بود. درواقع آنان بهمثابه نشانههایی عمل میکردند که از طریق آنها این گفتمانها به مخاطب منتقل میشد. در سال ۲۰۰۱ نیز یکی از جامعهشناسان گفت که فرهنگ سلبریتی، بخشی از نظام سرمایهداری را بهمنظور بازتولید کالاها، افزایش میل در مصرفکنندگان و انباشت سرمایه تشکیل میدهد. بنابراین افراد مشهور با جای دادن خودشان در تبلیغات کالاها علاوه بر معرفی کردن خودشان بهعنوان یک شیء، میل به خرید را در مصرفکنندگان افزایش میدادند.
۴- نابرابری اقتصادی: گامسون در سال ۱۹۹۴ معتقد است که در جوامعی با شکافهای اقتصادی بالا، فرهنگ سلبرتی توهم سریع پولدار شدن را به افراد میدهد. این ایدئولوژی توهمزا در سال ۲۰۱۱ با رؤیای آمریکایی گره خورد و اینطور عنوان میشد که با مشهور شدن، شما در اندک زمانی میتوانید به ثروت، قدرت و منزلت اجتماعی برسید.
۵- رشد فردگرایی: بدون گسست از پیوندهای سنتی جمعگرایانه، ظهور فرهنگ سلبرتی امکانپذیر نبود. فردگرایی بهمثابه یک فرا- فرآیند meta - process اجتماعی ابتدا از غرب آغاز شد و سپس در تاریخنگاری اروپایی اهمیت یافت. درینز، جامعهشناس معتقد است که با ظهور نئولیبرالیسم در دهه ۱۹۸۰ و با ترویج اندیشه خودپسندگی، ایدئولوژی فردگرایی تقویت شد و تمام پیوندهای اجتماعی از هم گسیخت. این پارهشدن روابط بعدها افراد را مستعد پذیرش اسطورههای جدید رسانهای یعنی سلبریتیها کرد. پس در سال۱۹۸۰.م با نظاممند شدن موضوع سلبریتی برای جامعهشناسی، محققان تعاریف متعددی از آن کردند که تمام آنان یک کلیدواژه مشترک داشت. این کلیدواژه همان انسانمحوری یا خودمحوری بود که با ظهور فرهنگ سرمایهداری تبدیل به نمایش انسان و صفات خودش شد تا بهقول گابلر، جامعهشناس، زندگی او برای مردم سرگرمکننده باشد.