این گمراه کردن ما در بحث چیستی انقلاب اسلامی هم ظاهر میشود. دانشمند، فیلسوف، سیاستمدار و استاد هم در بستر تواناییهایشان گمراه و بهصورتهای مختلف دچار مسیر وهمی میشوند. مثلا در ارتباط با بحث ما، اهداف و تعهداتی به گردن انقلاب اسلامی مینهند که نهتنها هرگز انقلاب چنین خواستههایی را پیشارو ننهاده، بلکه حتی گاهی مغایر آرمانهای اسلامی یا انقلابی است یا اسلام با آن ضدیت دارد و سپس مدعی میشوند انقلاب اسلامی نیازها و قرارمدارهایش را با مردم بجا نیاورده یا نمیتواند اجرا کند و بالاتر از این کار را میکشانند به ناممکن بودن امر دینی در جهان معاصر به سود دست شستن انقلاب و نظام از آرمان اسلامیاش. یا انواع تبعیض، بیعدالتیها و فسادهای موجود در جامعه یا در حکمرانی، قوای اساسی و قوه قضاییه و مجریه و مقننه را از ذات ناتوان انقلاب اسلامی یا حکمرانی دینی برمیشمارند.
استقلال در نظامی دین محو
واقعا انقلاب اسلامی همان وعدههای مدرن نظام سیاسی و قدرت و نظم لیبرال دموکراسی یا سوسیال دموکراسی یا جامعه رفاه دوران امپریالیسم یا جامعه مصرفی سرمایه سالاری متأخر را سر داده بود؟ یا خواستار دستیابی به توسعه مدرن و آزادی فریبنده لیبرالی یا مالکیت خصوصی بیمهار یا مالکیت دولتی و اشتراکی کمونیستی یا انحلال در جهانی سازی سرمایهداری متأخر و جهان تکنولوژیک پساصنعتی و عصر هوش مصنوعی و جلوه فراانسانی و ربوبیت و پروردگاری دادن به هوش مصنوعی و دنیاگرایی بود و اینها را وعده داده بود؟ و خواست انقلاب را این امور جهان مدرن وپسامدرن اعلام کرده بود یا برعکس از همان ابتدا، دقیقا در ایستادگی علیه این فکرهای غلط محصول مدرنیته و کفر و ظلم و جهل جهانی قد علم کرد و با احیای توحید و ندای عبودیت و برافراشتن پرچم اسلام و مبارزه با جاهلیت و کفر و ظلم و سلطه استکباری نظام حاکم برجهان قد برافراشت؟ و برای استقلال و آزادی اسلامی در نظامی دین محور در وسع خود جهد و جهاد و ایثار کرد و کوشید درجهان طنین معرفت توحیدی را بگسترد و از سحر مدرنیته و اوهام فاسدش مردم را نجات دهد و حقیقت اسلام و دعوت به خدا و فرمان الهی اجرای قسط در حد توان و واقعیات ممکن را محقق سازد و با موانع تحقق این دادگری و آبادانی مردم دوستانه بستیزد و در مسیر قیام و حکومت وعدل جهانی قائم آل محمد (عج) گام بردارد و برابر فساد داخلی و ظلم و محاربه کفر خارجی مقاومت کند و استحاله نشود و به رنگ ظلمات مدرن درنیاید و برای تشکیل جامعه سالم بنابه شریعت مقدس اسلام بکوشد. حقوق الهی انسان از زن و مرد و کودک و پیر و جوان و حقوق طبیعت و محیط زیست انسان را مراعات کند و نگذارد کفر و جهل به انواع حقوق الهی انسان اعم از حقوق و آزادی و اختیارات ایمانی و توحیدی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و علمی مردم و... تجاوز نماید.
اهداف انقلاب علیه استحاله ماهیت اسلامی
این تکلیفی تا پای جان است نه بقا به قیمت استحاله ماهیت اسلامی و انقلابی و مردمی جمهوری اسلامی و تسلیم به فرمانفرمایی مدرنیته و سلطه کفر و نظام مدرن بیخدایانهای که با وعده کاذب رفاه، آزادی، ترقی و... اساس حیاتی آدمیوار مردم و جوامع را نفی و آنان را برده نفس و شیطان میکند.
حال با چنین معنای روشنی، انواع جریانات مدرن سوبژکتیو، وهمگرا، متافیزیکی، ماتریالیستی، سکولاریستی، پوزیتیویستی و ایدهآلیستی، از نگرههای فلسفی و فرهنگی تا سیاسی، اقتصادی، علمانی و اخلاقی، لیبرال یا کمونیستی، خواهان بردگی و پذیرش سرمایه رقابتی یا سرمایهسالاری تمرکزگرای دولتی، ظاهر میشوند و با کودتا، نفوذ، تروریسم، تحریم، دروغ، خونریزی، جنگ، کشتار، اغتشاش و البته بحث، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... از جمهوری اسلامی میخواهند دست از اسلام بکشد یا وانمود میکنند اهداف انقلاب و مردم همان خواستها و تفاسیر ایشان بوده و اسلام در اجرای آن شکست خورده یا طلب میکنند که جمهوری اسلامی استحاله شود و به نگرش و خواست اینان بپیوندد و ابزار اجرای منویات مدرن و تغییر ساختی را البته نه به سود زندگی اسلامی بلکه به سود همگون شدن با دنیای معاصر و نظم گفتار قدرت حاکم یعنی کفر جهانی و جهان مدرن قبول کند!
سکوت در برابر وسوسهگران
در این فضای گفتگو از گفتمانها و درباره دیدگاههای جریانهای مختلف فلسفی، سیاسی و... که موهبتی است و باید آن را در سراسر ایران بسط داد و به اهداف اصیل بدل کرد، ما علنا با این تحریف معنای انقلاب اسلامی روبهرو میشویم. همآنقدر که مطالبه برای مبارزه با فساد، تبعیض و موانع فکری و عمل داخلی و خارجی تحقق اهداف خود انقلاب، امری معقول است، گردن نهادن به تحریف انقلاب و سوق یافتن به راه توسعه مدرن و مسیر دنیاگرایی و حذف فرمان خدا در هرگام زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی، حرام بدیهی است. سکوت برابر استحالهای چنین وسوسهگر، به بهانه مرگ امر دینی در جهان معاصر کمک به وحدت نیست، خفه کردن گفتگو و سخن مدافع حق است. سکوت برابر نگرش لائیک و سکولار مدرن و فکر کذاب ناممکنی حکومت اسلامی در وسع مسلمانان غلط است و پذیرش ولایت کفر مدرن و مدرنیت و عدم تقابل با ویرانگری و نفوذ و تصرفات نقشهمند کفر جهانی و نشر بیایمانی و بازگشت از آرمان انقلاب اسلامی و پذیرش خودخواسته ولایت طاغوت حرام در حرام است. این حرمتی واضح طبق عقل و فتوای قرآن حکیم، نبی و وصی و همه اولیای معصوم علیهم السلام وعالمان دین است.
بلندگوهای نشر انحراف
آزاد اندیشی ضمن آزادی تبیین حقیقت انقلاب و ارائه برهان انحرافات مدرنها هم هست و نباید هراسید. تقیه متعلق به اوضاع ماهوا متفاوت دیگر است و نامها و شهره بودن شخصیتی جهانی و داخلی کانت یا مارکس یا نیچه، فوکو یا هابرماس، کنت یا کینز یا گیدنز، نباید ما را متزلزل کنند. مخالفان و نخبگان علنی دشمن اسلام که جای خود دارند، حتی اگر یک عالم و یک مرجع بزرگوار علمی یا آقای بازرگان یا ظریف و... حامل نفی امکان امردینی ولو در حکمرانی باشند نقد و طرد علمی این نظر واجب است. من به عنوان محب اهل البیت علیهم السلام مثل هر دوستداررسولا... و علی امیرالمؤمنین و فاطمه الزهرا و دیگر ذریه معصوم رسول خدا و اولیاءا... دوستشان دارم، ولی به عنوان یک تفکر یا سیاست اصلا نمیپذیرمشان. نباید اجازه دهیم یا گفتگوهای گمراهکننده که حقیقت و اهداف اسلام و حیات دینی و انقلاب اسلامی را با نگاه چپ یا راست خود تحریف میکنند، مردم را گمراه سازند و سخن بیپاسخ بگویند یا به گمراهی عمل انقلابی بپردازند و نقد نشوند. این مقاومت حق اهل ایمان است. باید مفاهیم بشری مغایر معرفت قرآن و اهل بیت وحی را آزاداندیشانه فاش کرد و با شجاعت و بی واهمه دشنام و اتهام و استهزا نقد را ترویج نمود. وگرنه رسانه به بلندگوی نشر انحرافها و تحریفات دین و حقیقت تبدیل میشود.
اکنون به وجوهی از مصداق وساوس و تحریفات فکری و فلسفی در قلمرو فلسفه سیاسی و نفی حکومت اسلامی و عدم امکان امر دینی پاسخ میگوییم:
۱- چاره ناپذیری شبه مدرن در ایران؟
از فکرهای غلط که محصول مبانی غلط و عدم اتکا به قرآن و هدایت اهلالبیت علیهمالسلام است ناگزیری و جبر شبه مدرن گشتن ساختار ایران است. این نگرشی نومیدانه و جبری و حذف اختیار از انسان ایرانی و نتیجه غلط تفکری بی باور به خداست. انسان ایرانی، چون همه بشریت بین جبر و اختیار قرار داشته ومردم، حکومت، عالمان، سیاستمداران ونخبگان سیر خود بین جبر و اختیار را محقق کردهاند و آزمایش خود را در محضر الهی از سر میگذرانند و به اندازه و قدر پایبندی به بندگی حق یا تسلیم به ناحق، بها و تقدیر یافتهاند. شیطانی یا رحمانی زیستن و هر عامل و نسبت نیک و بد منجر به واقعیت وضعشان و آیندهشان شده است. تفوق با بندگی ابلیس و طاغوت بود یا رحمان و عبد؟ صدق و ایمان و عقل هر حکمران و کل حکمرانی و هر فرد ملت و کل اقشار و ملت و هر نخبه و کل نخبگان و آن چه اختیار کردند و بین امکانات انتخاب حق و ناحق در پیروزی یا عدم پیروزی نظام شبه مدرن و مقاومت برابر دشمن استعماری و استکباری نقش داشت. تنها نهادن عباس میرزا و امیرکبیرها و عالمان انقلابی مشروطه و بعد شیخ فضل ا...ها و خیابانیها و میرزا کوچکخان و پسیانها، بهوسیله مردم و نخبگان و روشنفکران و رفتن نرفتن به زیر چتر انگلیس یا هر ایستادگی ممکن دیگر یا عدم ایستادگی در پیروزی و عدم پیروزی نظام پیرامونی و شبه مدرن رضا شاهی فرق داشت. همین طور حمایت و عدم حمایت از مدرس یا اشتباهات آیات نجف و فتوا علیه شیخ فضلا... یا وضع مرحوم مدرس در ارتباط با رضا شاه یا عدم جنبش ملت در همراهی با او ... در نظام شبه مدرن مؤثر بود. پس مدرنیزاسیون رضا شاهی جبری نبود و میشد مسیر متفاوتی طی شود ـ حکمرانی مدرس همان نتایج حکمرانی رضاشاه را ببار نمیآورد- نباید دیدگاه مطلقا جبری داشت.
۲-قرار دادن راه نجات مدرن غربی یا شرقی برابر شبه مدرن رضا شاهی!
اشتباه مهمتر بیباوران به حضور بی وقفه خدا و دین و ضرورت اجرای اسلام آن است که راه نجات و نفی شبه مدرن را تنها پیوستن بلا شرط به همه نظام مدرن میدانند. اما انقلاب اسلامی ماهوا مدرنیته را به سبب ترک خدا فسادانگیز اعلام میکند و میاندیشد با عرضه ان به اسلام سرشت دیگری میتواند در چارچوب مقتضیات جبری عصر، اختیارشود.
چنان که رسول ا... و امیرالمؤمنین و امام حسن صلواتا... علیهم فرماسیون و صورتبندی تولیدی خارج از عصر ایحاد نکردند، اما روشی عادلانه بر بستر جبرهای عینی در پیش گرفتند و به مناسبات کفر و ظلم تا میشد گردن ننهادند و اختیارات انسانی را در تحول مناسبات و دادگری نفی نکردند.
با غلامان و کنیزان رفتاری خلاف عرف ظالمانه در پیش گرفتند و با آزاد کردن آنان به هر بهانه و همسرگزینی از میان کنیزان و رفتار در شأن انسان آزاده با آنان به نمایش گذاشتند و فرزندان معصومی که از آنان ولادت یافت مقام امامت داشتند بر ارجشان براساس تقوایشان افزودند. البته آن مناسبات ذاتا متفاوت و عادلانه تمدنی در قلمرو کار و مناسبات تولید و مالکیت اشیا و رفع نیازها که با مناسبات تولید سرمایهداری یا هر صورتبندی استثماری و طبقاتی ماهوا متفاوت است بر دوش، ولی عصر آخرالزمان (عج) است. تا آن زمان مسلمانان به پیروی از معصومان عمل میکنند و میکوشند در بطن مناسبات تولیدی موجود، عدالت بگسترند و از روش وحشیانه استثماری رویگردان باشند. در جهان مدرن حکومت مسلمانان باید تحت اختیار مؤمنان به شریعت محمدی، صلواتا... علیهوآله باشد یعنی بر مبنای قرآن و روایات و پاسخ به مقتضیات زمان امور اداره و از حرص و ظلم زیادهطلبانه طبقه حاکم جلوگیری شود. نباید قوانین دلخواه انسانها و حاکمان نظام زندگی اجتماعی، یعنی نظم فرهنگی و اقتصادی و سیاسی را تعیین کند. در نتیجه چنین برخورد رهبریکننده و عادلانه بر این زندگی اسلامی، بیعدالتیهای عالم مدرن و سرمایهسالاری غلبه نخواهد داشت. هرچند از مقتضیات عصری رها نتوانیم زیست. تولید اشیا، علم، تکنولوری و دانش در اسارت عصر قرار دارد، اما تفکر، اراده، اصلاح، قوانین و مناسبات اسلامی، شدیدا از حرام برحذر میماند و حقوق انسان کارگر و کشاورز و زیردست و تنگدستان تحت مفاهیم شرعی و عدالت اسلامی و تحت فتاوی عالمان دین در هر موضوع مستحدثه تعریف میشود و جز از خدا از هیچ قدرت بشری کافر و عاصی و خودبنیان پیروی نمیکند. اینها رویا نیست. زیرا ساختن و بناکردن این جامعه نسبتا اسلامی در عصر غیبت، آرمانی واقعگرایانه است و رسیدن به آن تلاشی بزرگ میخواهد. این جهاد و تکلیف با ایثار مثل هر جهادی میتواند پیروزمند باشد؛ اما پیروزی اصلی در اجرای فرمان خداست و نرفتن زیر فرمان فرعون عصر ولو با شهادت؛ و شکست پیوستن به کفر و عبدیت عصر و مدرنیته و نفس و میل دنیای موجودشدن است. پس جز مدرنشدن چاره مسلمانان در گریز از جامعه شبهمدرن نه مدرنشدن تحت ولایت کفر و فرمان غرب و شرق بلکه کسب استقلال برای زیستن تحت حلال و حرام محمدی صلواتا... علیهوآله و قوانین اسلام در جهان است؛ و این جهاد همان انتظار فعال موعود و تغییردهنده مناسبات زیستی جهان است و ظهور کامل دین در همه امور. آن جهان صالحان است و مردمی که آنچه نیاز حقیقیشان است با ارادهکردن فراهم میشود و نفس معصوم بر همه حاکم میشود و اگر کوه طلا پیشاروی مؤمنی باشد، چون توده خاک اعتنایی به آن نخواهد کرد؛ و این حکومت محقق خواهد شد؛ و امروز با تلاش، رشد در جهت همین علو روحی در جامعه اسلامی صورت گیرد؛ و این مسیر با حکومت ولایتفقیه تحقق مییابد نه با نظام مدرن کفرآلود و فسادانگیز و استثماری و استکباری و آنجا هم که با مناسبات تمدنی و نیز ساختار تولیدی جبری عصر، کاری نمیتوانستند بکنند، به طرق مختلف رفتارهای عادلانه آرمانی را بازنمودند و حتی تصویری از نفی آن ساختند. مثلا نهتنها رفتار خلاف عرف بردهداری با بردگان در پیش گرفتند بلکه چیزی گویای جامعهای که در آن بردهداری منسوخ شود به نمایش نهادند و نشان دادند.
بدینسان انقلاب اسلامی هم حق مردم مسلمان، هم تکلیف مسلمانان برابر کفر و هم راه تحقق امکان تشکیل حکومت دینی در جهان کفر است، به نسبت وسع و ایستادگی و تزکیه و تهذیب درونی ملتهای مسلمان.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد