شناسنامه های غبار گرفته یک ملت

وقتی از یک اثر تاریخی بازدید می کنید ، چه احساسی دارید؛ آیا در مکانی قدم می زنید که احیانا چند هزار سال پیش ساخته شده و پادشاهان و حکمرانان مقتدر با هیبت و شکوه در آنجا حکمرانی می کرده اند
کد خبر: ۱۲۷۷۵۷
یا محل زندگی آبا و اجداد شما در چند قرن قبل بوده است؛
آیا هر خشت و آجر این بنا شما را با گذشته های خیلی دور پیوند نمی دهد؛ حال اگر به شما بگویند این اثر چند سال پیش بازسازی شده و این خشت و آجرها مربوط به زمان حاضر است ، چه احساسی پیدا می کنید؛ آیا هنوز همان هیبت و شکوه و همان پیوند با گذشته را احساس می کنید؛

پس از زلزله بم و تخریب ارگ قدیمی نظرات متفاوتی درباره بازسازی این بنای منحصر به فرد مطرح شد. بعد از آن نیز با شدت گرفتن مرمت آثار مختلف باستانی در گوشه و کنار کشور این تقابل نظرها همچنان ادامه دارد. عده ای ارزش این بناها را صرفا مربوط به باستانی بودن آنها می دانند و دوباره سازی آنها را نوعی جعل سند می پندارند. این گروه معتقدند هرگونه دست بردن در بنایی که از چند هزار تا چند صد سال پیش ساخته شده است ، اصالت آن را خدشه دار می کند و بنا براین به تبعیت از تئوری های جان راستین باید این بناها را به حال خود رها کرد تا به مرور زمان از بین بروند ، زیرا دوباره سازی این مجموعه ها نمی تواند ارزش واقعی آنها را به آیندگان منتقل سازد ؛ بویژه اگر در این بازسازی ها از مصالحی استفاده شود که هیچ تناسبی با مصالح اولیه به کارگرفته شده در آن بنا نداشته باشد. در مقابل ، گروهی دیگر ابعاد ارزشی بیش از باستانی بودن برای این بناهای تاریخی قائلند و به همین دلیل معتقدند در هر شرایطی باید آنها را حفظ کرد و حتی در صورت لزوم آنها را مجددا ساخت.
به اعتقاد این گروه آنچه ما امروز در قالب خشت و گل می بینیم ، محصول یک زمان و مکان تاریخی و آمیزه ای از نظام های مختلف اعتقادی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی و تکنولوژیک است که در یک نقطه تلاقی کرده و پدیده ای به شکل یک کالبد و یک بنا به وجود آورده است.
برای مثال ارگ بم ، ماسوله ، ابیانه ، خورانق در نزدیکی یزد و بسیاری دیگر از بناهای موجود در این سرزمین کهن تجربه هایی غیر قابل جایگزین هستند و چنان قدرت و هیبتی در پیوند با محیط در این مثالها وجود دارد که نمی توان آن را نادیده گرفت و رها کرد تا در گذر زمان از بین بروند. نوع مصالحی که در این آثار به کار گرفته شده ، شکل استقرار آنها در محیط طبیعی و ارتباطات سنجیده فضایی ، شریان های دسترسی ، نوع استفاده از انرژی طبیعی ، پایداری در محیط و پیامی که به محیط منتقل می کنند یا از محیط می گیرند ، همه دارای قدرت هستند. در چنین شرایطی نمی توانید اجازه دهید تمام این ویژگی ها محو شوند و بنابراین تا آنجا که امکانات معماری و شهرسازی اجازه می دهند ، این بقایا را حفظ می کنید و سرپا نگه می دارید تا آن اصالت در محیط بماند و به آینده منتقل شود.

بناهای باستانی شناسنامه یک ملتند

در بین آثار باستانی به جا مانده در طول تاریخ بعضی مانند تخت جمشید از سنگ ساخته شده اند و اگر به همین حالت هم رها شوند ، ممکن است قرن ها بتوانند به زندگی خود ادامه دهند ، اگرچه همین ها هم در معرض فرسایش قرار دارند ، ولی درباره مجموعه های با ارزش خشت و گلی نمی توان این گونه عمل کرد. این مجموعه ها دنیایی از تاریخ و هویت را در خود نهفته دارند و پشتوانه استوار و محکم و غیر قابل تکرار از ریشه های یک ملت کهن هستند که باید به آیندگان منتقل شوند.
به اعتقاد دکتر اصغر محمد مرادی آثار برجامانده از گذشته رکن حیات و شناسنامه یک ملتند و به همین دلیل حفظ و نگهداری و انتقال آنها به آینده مهم است. مدیر گروه مرمت دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت در ادامه می گوید: مردم ما سابقه بسیار طولانی در ساخت و ساز دارند و این تجربه نکات آموزنده بسیاری را در خود نهفته دارد و می تواند آموزه های بسیار ارزشمندی را انتقال دهد. شما حافظ و مولوی را می خوانید و به فرزندان خود می آموزید. سر منشا حافظ و مولانا قرآن است و به همین دلیل ماندگار شده است.
شما اگر کودک خود را با قرآن آشنا نسازید ، مضامین بسیاری را از او گرفته اید. همه ما به این آموزه ها در آموزش ادبیات اهمیت می دهیم و دوست داریم نسلهای آینده با این مبانی آشنا شوند و زیربناها و خشتهای استواری که فرهنگ و تاریخ را ساخته اند بشناسند ؛ اما این آموزه ها تنها در شعر و ادبیات خلاصه نمی شوند. در زمینه معماری هم میراث شهرسازی و هنری ما به نوعی از آن منشا تاثیر گرفته است.
شما در ساخت این بناها نوعی قناعت در استفاده از نعمات خداوندی و به کارگیری مصالح را می بینید. در ساخت این بناها فضا بیهوده آلوده نشده و هر چیزی سرجای خود و بموقع و سنجیده و با توجه به توانمندی های محیط به کار گرفته شده است. این تنها یک آموزه کوچک و محدود از گذشته در زمینه معماری است.
درسطح فرهنگ و ادبیات بعضی آثار نقطه عطفند و هر چیز با آنها محک زده می شود ؛ میراث معماری و شهرسازی ما نیز محک خوبی است ، به این دلیل که در آنها ایدئولوژی و اعتقاد راسخ به آفرینش بشر وجود داشته و به سرچشمه وصل است. این ها هیچ وقت ارتباط خود را با خالق از دست نمی دهند و عصیانگر نیستند. در این بناها راز و رمزهای ارتباطی با خالق وجود دارد. هر کدام از این آثار خود یک مدرسه و یک مکتب است که می تواند به آیندگان منتقل شود. آثار باقی مانده از گذشته ریشه های استواری هستند که فرزندان ما می توانند با تکیه بر درخت کهنسال آن به خودباوری برسند.
موضوع دیگری که حفظ و نگهداری آثار باستانی را موجه می سازد ، کاربرد این آثار در جذب توریست و تاثیری است که می تواند در رونق اقتصادی کشور داشته باشد. امروز در بسیاری از نقاط دنیا از کمترین بهانه ای برای جذب سرمایه استفاده می شود. کشور ما در این زمینه قابلیت های فراوانی دارد که می تواند جهانگردان زیادی را چه برای پژوهش و چه از روی کنجکاوی و علاقه مندی به تاریخ کهن ، به خود جلب کند ؛ حتی اگر به آثار باستانی به عنوان سرمایه ای نگاه کنیم که می تواند پا به پای صنعت نفت برای رونق اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد ، همین دلیل برای تلاش در حفظ و مرمت این آثار کافی است.

مداخله تا کجا؛

آیا می توان یک بنای خشتی رو به تخریب را به بهانه این که طول عمر بیشتری داشته باشد با سنگ و آجر و سیمان بازسازی کرد؛ آیا در این صورت باز هم چنین بنایی می تواند نظام های مختلف اعتقادی و... نهفته در خود را منتقل کند؛ آیا چنین بنایی باز هم این قدرت را دارد که منظور ما را در جهت جذب جهانگرد برای کسب رونق اقتصادی برآورده سازد؛ ما تا کجا مجاز به مداخله در این بناها و آثار باستانی هستیم؛

جای خالی منشور مرمت


در موضوع حفاظت آثار باستانی آنچه تاکنون بیشتر مورد توجه قرار گرفته بخش معماری و کالبدی این مجموعه ها بوده و تنها دانشکده های معماری و شهرسازی در این جهت مطالعه و فعالیت داشته اند: ما در بخش مهندسی هیدرولیک روی زیرساخت های سنتی کار نکرده ایم.
اگر این کار خیلی جدی و به صورت کارشناسی انجام می شد ، حیطه خیلی وسیع تری را از حرف و تخصص های مختلف دور هم جمع می کرد. در آن صورت دانشکده شیمی ، دانشکده های سازه ای و دانشکده هایی که دانشجویان محاسب تربیت می کنند ، مثل دانشکده های عمران ، دانشکده های عمران روستایی و تمام تخصص های مختلف ، به این تاریخ و گذشته اعتنا می کردند و می توانستند روی جوانب مختلف آن کار و تحقیق کنند.
اگرچه باید گفت جذب بودجه برای کار در زمینه مرمت آثار باستانی چندان ساده نیست. شما اگر بخواهید یک پل مدرن بسازید یا یک شاهراه تاسیس کنید ، خیلی راحت تر بودجه جذب می کنید تا این که بخواهید یک جاده تاریخی دوره ساسانی را احیا کنید. با توجه به چالشهای مختلفی که در زمینه مرمت و بازسازی آثار باستانی وجود دارد ، جای خالی منشوری که بتواند حیطه و حدود مداخلات را در این آثار مشخص و قانونمند کند ، حس می شد. بر این اساس حدود 6 سال پیش شورای بناها و ساخت محوطه های تاریخی ایران با حضور کارشناسان باسابقه در این موضوع تشکیل شد و طرحی را با عنوان منشور مرمت ایران به سازمان میراث فرهنگی پیشنهاد کرد. در حال حاضر منشور مرمت ایران در حال تهیه است و روی آن کار کارشناسی می شود

به اعتقاد دکتر مرادی ، چالش اصلی در مرمت آثار باستانی باید این باشد که در کنار خواناتر و آشکارتر کردن اثر ، اصالت آن خدشه دار نشود: اگر مداخله ما روی یک اثر باستانی باعث شود ماهیت فرهنگی بنا تغییر پیدا کرده و چهره تاریخی و اصیل آن را که بازگو کننده زمان و مکان تاریخی است از بین ببرد دیگر تعریف ما مرمت نیست ، بلکه واژه های دیگری مانند نوسازی و بازسازی کامل مطرح می شود. باید توجه کرد کاری که روی خشت شده به محیط برگشت پذیر است و آن را آلوده نمی کند. حداکثر این است که خشت را شخم می زنید و روی آن کشاورزی می کنید. خشت توانمندی هایی را در ارتباط و تعامل با محیط دارد که بسیاری از مصالح امروزی ندارند و همین موضوع سبب می شود تا به مرمت و بازخوانی تاریخ به گونه ای دیگر نگاه کنیم.
مرمت به معنای بازگرداندن شکل اصیل کالبدی به بنا و بازگرداندن پیام فرهنگی آن است. بنابراین کاربردی که امروز می خواهیم به قصد احیا به بنا بدهیم و نوع و نسبت مداخله ما روی تمامیت آن مشروط به حفظ این اصالت است.
هر گونه استفاده از دستاوردهای جدید علمی برای طولانی تر کردن عمر یک بنای باستانی مشروط به این است که اصالت و یکپارچگی آن بنا از بین نرود و زمان و پیام مکان تاریخی حفظ شود.
از طرف دیگر نوع مداخله در این بناها باید برگشت پذیر باشد ، به این معنی که به بهانه طولانی تر کردن عمر بنا از مصالحی استفاده نشود که قابل بازگشت نباشد ، زیرا پیشرفت علم امکانات جدیدتری را در اختیار ما قرار خواهد داد تا بتوانیم به نوعی در اثر مداخله کنیم که ماهیت و اصالت خود را حفظ کند. اصل برگشت پذیری اصلی است که در منشورهای مرمت جهانی روی آن تاکید می شود. هر گونه مداخله سنگین و غیر قابل بازگشت روی بنای تاریخی ارزش و هویت واقعی آن را برای همیشه از بین می برد ؛ اتفاقی که در بعضی اماکن تاریخی در حال مرمت رخ داده و حدود مداخله در آن رعایت نشده است.
در حال حاضر دیدگاهی که در مشرق زمین درباره واژه اصالت وجود دارد با تعریف آن در مجامع غربی متفاوت است. کشورهایی مانند چین و ژاپن چنان ارزشی برای بناهای تاریخی قائلند که معتقدند یک بنای باستانی را حتی اگر کاملا تخریب شده باشد ، می توان از نو ساخت. این کشورها با این دید کار مرمت و بازسازی آثار خود را انجام می دهند و به انتقادهای مجامع غربی اهمیت نمی دهند. به اعتقاد آنها پیامهایی که از طریق حجم و ماده توسط این آثار به محیط منتقل شده دارای چنان بار قدرتمندی است که بازسازی آنها را توجیه می کند. همین کار را ما می توانیم درباره آثار باستانی تخریب شده خود انجام دهیم.
دکتر مرادی می گوید: چرا ما نباید آینه خانه دوران صفوی در اصفهان را عینا بازسازی کنیم ؛ ممکن است این کار از دیدگاه غربی ها یک بازسازی جعلی باشد ، ولی از دیدگاه ما مضامین و ارزشهای نهفته در این آثار آنقدر قوی هست که ما اجازه دوباره سازی آنها را به خود بدهیم.

زوایای مختلف در بحث مرمت

بحث حفظ آثار باستانی در کشور ما کمابیش و با توجه به سن و تعداد آثار موجود جوان است. اولین بار ، سال 1309 اداره عتیقات و بعد سازمان حفاظت آثار باستانی و سرانجام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در کشور تاسیس شد. در این بین یک دوره انقطاع را بعد از انقلاب می بینیم که باعث شد کارشناسان باتجربه سازمان بازنشسته و نیروهای جوانی که تجربه چندانی در این مسیر نداشتند وارد عمل شوند و در نتیجه پیوند بین رده کارشناسی خبره و نیروهای تازه کار قطع شد.


سعیده کافی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها