او در کنار داشتن کتابفروشی که گاهی خودش سری به آن میزند، تدریس بازیگری هم انجام میدهد. ضمن اینکه کتاب هم در حوزههای مختلف بهویژه در رده سنی کودکان و نوجوانان مینویسد و در حال حاضر دو کتاب نوشته که در وزارت ارشاد در انتظار گرفتن مجوز هست.
فیاضی هرازگاهی برای بازی هم به تهران میآید و تئاتر، تلهفیلم و سریال هم بازی میکند. البته این هنرمند از آن دست بازیگران است که فقط خودش را به بازی در دنیای بزرگسالان محدود نکرده است، بلکه به دنیای کودکان و نوجوان هم ورود پیدا کرده است. به همین دلیل وقتی مخاطبان نام او را میشنوند ناخودآگاه به یاد هر دو گونه کارهای این بازیگر میافتند. این هنرمند تا به امروز نقشهای متفاوت و خوش آب و رنگی را در کارنامه هنریاش به ثبت رسانده است.
اگر از بینندگان تلویزیون این سؤال را بپرسند که کدامیک از نقشهای رضا فیاضی را به خاطر میآورید، ناخودآگاه اکثر مردم از نقشهای تاریخی این هنرمند در سریالهایی همچون امیرکبیر که نقش سفیر روس را به عهده داشت تا معمای شاه که نقش وینستون چرچیل و ... را ایفا میکرد، نام میبرند تا کارهایی که در حوزه کودک تولید میشد همچون قصههای تا به تا اشاره خواهند کرد.
البته به گفته رضا فیاضی، طول نقش برایش از اهمیت کمتری برخوردار است و بیشتر به خوش آب و رنگ بودن توجه میکند و اینکه نقش برایش جای کار داشته باشد. ضمن اینکه این هنرمند همیشه برای طرفدارانش احترام قائل هست و پاسخگوی آنهاست. گفتوگوی ما را با این هنرمند در ادامه بخوانید.
شما تا به امروز در سریالهای متعدد تاریخی نقش افرادی همچون سفیر روس، چرچیل و ... را بازی کردهاید. آیا تا به حال شده خواب این افراد را ببینید؟
(با خنده) نه، حقیقتش برایم بامزه هست اگر هم خوابشان را ببینم. البته من در یکی از مصاحبههایم گفته بودم که دیگر برای نقشهای خارجی سراغ من نیایید. چون بس است دیگر!
چرا؟ یعنی دوست ندارید دیگر چنین نقشهایی را بازی کنید و دلتان میخواهد نقش شخصیتهای دیگری را در سریالهای تاریخی ایفا کنید؟
اولویت من انتخاب نقشهای خوشآب و رنگ است. البته باید بگویم بین شخصیتهای خارجی که تا به امروز بازی کردهام، لذت چرچیل بودن را کامل نبردم.
چرا؟
چون نقشم خیلی کوتاه بود. چهرهام بهشدت در سریال معمای شاه نزدیک به چرچیل شده بود، اما نقش کوتاه باعث شد تا آن طور که دلم میخواهد از چرچیل بودن لذت نبرم و به قول معروف حال این نقش را نبرم.
یعنی اگر دوباره نقش چرچیل به شما پیشنهاد شود، باز هم میپذیرید؟
بله، باز هم نقش چرچیل به من پیشنهاد شود، حتما آن را بازی میکنم.
تعریف شما از نقش خوش آب و رنگ چیست که در صحبتهایتان به آن اشاره کردید؟
نقش باید برایم جای کار داشته باشد. طول و درازی نقش مهم نیست. نمونه هم میآورم. در ابتدا سعید نیکپور برای سریال امیرکبیر نقش دوم مرد یعنی شخصیت میرزا آقاخان نوری را به من محول کرد. در جریان تمرین به آقای نیکپور گفتم که این نقش را دوست ندارم و به او تاکید کردم که دلم میخواهد سفیر روس را بازی کنم. به او گفتم که خودم را در این نقش نمیبینم.
اتفاقا آقای نیکپور هم تعجب کرد و گفت که چطور نقش سه و چهار را به نقش دو ترجیح میدهم، اما من مصر بودم که بهتر هست نقش سفیر روس را ایفا کنم. در آن مقطع قرار بود شادروان محمد مطیع نقش سفیر روس را بازی کند. به هر حال رفتم و با او معامله کردم و گفتم بیاییم نقشهایمان را جابهجا کنیم. البته بعد که این نقش را بازی کردم آقای نیکپور حق را به من داد.
ضمن اینکه هنگام پخش هم عکسالعملهای این نقش را در میان مردم خیلی دیدم. چون در این سریال من با لحن گفتاری خاصی حرف میزدم، مردم در کوچه و بازار این لحن را تقلید میکردند و هر زمان من را میدیدند با آن لحن حرف میزدند.
البته برای این لحن گفتار خیلی زحمت کشیدم. ساعتها رو به روی سفارت شوروی سابق میایستادم و افرادی که رفت و آمد داشتند به لحنشان توجه میکردم که چطور حروف را تلفظ میکنند. همچنین با خانم روسی آشنا شدم که در آن اطراف کتابفروشی داشت و از او آکسانها را یاد گرفتم.
خودتان فکر میکردید نقشتان در سریال امیرکبیر تا این میزان در جامعه دیده شود و مردم از لحن گفتاری شما تقلید کنند؟
امیدوار بودم که از پس کار برمیآیم و مردم هم دوست داشته باشند. همانطور که گفتم هیچوقت کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نبوده است. وقتی نقشی را میبینم که زمینه کار کردن دارد، حتما میپذیرم.
این روحیه شما جالب است. معمولا بازیگران حاضر نیستند وقتی نقش اصلی به آنها پیشنهاد میشود با نقش سه یا چهار جا به جا کنند. اما شما این کار را در سریال امیرکبیر انجام دادید. چطور به این نقطه رسیدید؟
من هم مثل دیگر بازیگران از نقش اصلی بدم نمیآید. هر بازیگری برایش مهم است نقشی که بازی میکند جای کار داشته باشد. وقتی نقش برایم جای کشف و شهود نداشته باشد، طبیعی است نمیتوانم قبول کنم.
ویژگیهای شخصیتی شما خیلی خاص است. مثلا بازیگران کمتر میپذیرند که در کار کودک هم بازی کنند. اما شما این روحیه دو وجهی را دارید. از طرفی نقشهای جدی بازی میکنید در کارهای متفاوت تلویزیون و از سوی دیگر هم آقای جمالی مجموعه قصههای تابهتا میشوید. این دو وجهی بودن به انتخاب خودتان برمیگردد یا تصادفی پیش آمده است؟
از ابتدای زندگی به کودکان علاقه داشتم. وقتی اهواز بودم در مدارس بازی میکردم و زمانی که دیپلم گرفتم و به تهران آمدم به واسطه حضور در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با خانم برومند و آقای بابک آشنا شدم و با هم همکاری داشتیم.
در مجموع انتخاب خودم بوده و تصادفی پیش نیامده است، چون بچهها را دوست دارم در کارهای کودک هم بازی میکنم. فقط هم در قصههای تا به تا بازی نکردم، در مدرسه موشها و ... هم حضور داشتم.
دنیای کودکان را خیلی بیشتر از دنیای بزرگسالان دوست دارم. برای بچهها کتابهای زیادی نوشتم. البته برای بزرگسالان هم کتاب نوشتم، اما دغدغهام کودک است، چون خودم را رفیق کودکان میدانم.
پس کودک درونتان زنده است؟
بله. شک نکنید به این مساله! حتی به جوانان هم کمک زیادی کردهام. خیلیها بودند که دستشان خالی و اولین کارشان بود، اما با این حال حاضر میشدم در فیلمهای کوتاه آنها بازی کنم. به عنوان مثال در یک فیلم کوتاه نقش پدری را بازی کردم که هیچکس او را نمیدید، حتی وقتی سبیلش را میزند، باز هم خانواده حواسشان به او نیست. البته نام فیلم را یادم رفته، ولی در مجموع اهل کمک کردن به جوانان هستم.
معمولا هنرمندانی که سالها تجربه بازی دارند، نمیپذیرند در فیلم کوتاه جوانی کار کنند که اولین تجربه کارگردانیاش است؟
درست است من این کار را انجام میدهم، ولی برخی مواقع با خودم درگیر هستم که کدام کار درست است. جالب است برخی بازیگران افه میآیند، اما بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. ولی من یک بار هم خودم را توجیه نکردم که افه بیایم، اما دیدهام برخی برای آمدن سر صحنه دهها ساعت تاخیر دارند و بعد قربان و صدقهشان هم میروند. این در حالی است که نظم باید اصول اولیه کار ما باشد. من این تربیت را از آقایان نصیریان، زندهیاد انتظامی و زندهیاد مشایخی دارم.هیچ وقت ندیدم که آنها در کارشان تاخیر داشته باشند. ولی همکاران جوان زیاد این کارها را انجام میدهند. به یاد دارم در کاری بازی میکردم. دستیار کارگردان شبها خانه بازیگر میخوابید تا او را بلند کند و سر صحنه بیاورد! یا بازیگری ساعتها ماشین گروه را جلوی در خانه نگه میداشت تا آماده شود، اما من هرگز این کارها را نکردم. حتی اگر ماشین تاخیر دارد تماس میگیرم که چرا هنوز نیامده است. ضمن اینکه همیشه برای مردم وقت میگذارم، حتی در محفلی در شیراز بودم همسرم جلوتر رفت، اما چون هنوز احوالپرسی مردم با من تمام نشده بود، نرفتم.
این طور که وقت میگذارید، اذیت نمیشوید؟
خب، باید هنرمند برای مردم وقت بگذارد، حتی اگر هم اذیت شود.
چرا در سالهای اخیر در تلویزیون و سینما بازی نکردید و فقط در تئاتر بازی میکنید، کتاب مینویسید و تدریس میکنید؟
آخرین بار در تئاتر پدر یک دقیقهای کار کردم که کار خوبی شد، اما خیلی اذیت شدم. ضمن اینکه ترافیک تهران اذیتم میکرد، تا اینکه به پیشنهاد همسرم، دو سال پیش به کیش رفتیم. آنجا مشغول تدریس هستم و کتابفروشی هم دارم. البته در چند فیلم بازی کردم، اما اکران نشده است.
در فیلم سبز کوچک غلامرضا رمضانی نقش زیبایی هم داشتم. در آنجا یک تاجر فرش بودم که بچهای را به استثمار میکشد. همچنین در فیلم گزارش مریم، یوسف و هور و ... هم بازی کردم. در تلویزیون هم چند طرح بردم، اما نپذیرفتند، حتی من و آقای قناد رفتیم تا مراحل آخر، ولی به ما گفتند حامی مالی بیاوریم. در سریال محکومین 2 و چند تله فیلم هم بازی کردم که در نوبت پخش است.
در کیش کتابفروشی دارید که مقوله این حرفه با بازیگری متفاوت است. ضمن اینکه جزو مشاغلی هم محسوب میشود که سکون دارد. برایتان سخت نیست این حرفه را در کنار بازیگری انجام میدهید؟
البته همه جای کیش سکون هست. اگر شرایط دلخواه باشد، حتما لذتبخش خواهد بود. چون من کتاب را خیلی دوست دارم، کتابفروشی را باز کردم. در ابتدا هم برخی به من انتقاد داشتند و حتی پیشنهاد مشاغل دیگر را میدادند، اما من کتاب را انتخاب کردم. در حال حاضر هم چند کتاب زیر چاپ دارم.
چه کتاب هایی؟
الو اینجا پدری به قتل رسیده است و روایتهای زنانه، دو کتابی هستند که برای مجوز در ارشاد است. کتاب دیگری هم بهتازگی نگارشاش را تمام کردم که با محوریت داستان تاتو در مدارس نوشتهام که ویژه رده سنی نوجوان است.
جالب است که خیلی هم در حوزه کودک مینویسید؟
بله، چون برآمده از دلم است.
در کتابفروشی هم حضور دارید؟
بله. اوایل حضور داشتم. استقبال مردم هم خوب است. اما وقتی کاری بازی میکنم به تهران میآیم. به عنوان نمونه در تئاتری چندی پیش بازی کردم که استقبال نشد و اجرای آن قطع شد. البته من اشکالات آن را به کارگردان گفتم، حتی تاکید کردم بهتر است کوتاه شود، ولی گوش نداد. در یک فیلم سینمایی به نام نابغههای کوچک هم بازی کردم که به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی بهروز مقصودی بود. سر این پروژه 14 میلیون تومان من را ندادند و جالب است که آقای تهیهکننده جواب تلفن هم نمیدهد. نمیدانم واقعا این افراد چطور پول مردم را این طور نمیدهند.
خب چرا در این پروژه بازی کردید؟
به خاطر اینکه اولین فیلمش بود و میخواستم به او کمک کنم. همچنین کلیپی با محوریت مهرورزی بازی کردم که خیلی موارد را به مردم آموزش میدهد که اشعار زندهیاد زرویی نصرآباد بود. اتفاقا کلیپ بسیار زیبایی بود و قرار شد شبانگاه پخش شود، اما نشد.
در مجموع این همه نقش متفاوتی که برای بزرگسالان و کودکان در سینما، تئاتر و تلویزیون بازی کرده اید، فکر میکنید در کجای بازیگری ایستادهاید؟
هنوز نقطه صفر هستم (با خنده).
چرا نقطه صفر؟
به هر حال هر انسانی دوست دارد باز هم به تجربیات خود اضافه کند و هر یک از تجربیات رنگ خاصی در زندگی دارد.باید هر روز بهتر از دیروز باشیم مثل صا ایران ! ( با خنده) خیلی از مردم با من خاطره دارند و همه این موارد برای من هیجان انگیز است.
البته این جمله که میگویند کیش هستم یا تهران؟ خیلی اذیتم کرد، چون برخیها فکر میکنند من کیش هستم و دیگر اینجا کار نمیکنم. در حالی که من وقتی کار باشد حتما میآیم. حالا طوری شده که باید فریاد بزنم آقا من تهران هستم و نه کیش!
فکر میکنم پس ما هم باید یک تیتر بزنیم و بگوییم که شما تهران هستید نه کیش؟
(با خنده) بله، حتما تیتر بزنید. تا باورشان شود که من تهران هستم. من میتوانم درباره نشریات زرد هم جملهای بگویم؟
بله. حتما بگویید.
به عنوان مثال نظر من را راجع به تئاتر خواستند و در ادامه درباره مبحث دروغگویی پرسیدند و من گفتم دروغگویی از خانواده شروع میشود و به جامعه، دورهمیها و ... سرایت میکند. اصلا منظور من برنامه دورهمی نبود، بلکه درباره بحث دروغگویی حرف میزدم. بعد تیتر زدند که حمله رضا فیاضی به برنامه دورهمی مهران مدیری.
یا جمله آقای بهزاد فراهانی را نقل کردم از ایشان. گفته بودند چرا باید دستمزد آقای نوید محمدزاده یک میلیارد و 200 و بعد هزینه دستمزد ما اینقدر، تیتر خورد حمله فیاضی به محمدزاده. نمیدانم چرا نشریات زرد میخواهند ما را به جان هم بیندازند.من فقط عین دیالوگ آقای فراهانی را گفتم و منظورم این بود که باید ارزش هنرمندانی که سالها خاک خوردند را بدانیم. اتفاقا من که شخصا حامی جوانان هستم. مثلا آقای کیوان ساکتاف در کار من بازی میکرد و او را به تلویزیون معرفی کردم و حالا مجری شده است.
آیا نقشی به دلتان مانده است که بازی کنید؟
من چخوف را خیلی دوست دارم و شخصیتهایی که نوشته را دوست دارم تجربه کنم.
در حال حاضر اموراتتان با کتابفروشی میگذرد؟
کتابفروشی که درآمد ندارد. البته من همیشه سعی کردهام منصفانه لوازم تحریر را بفروشم. جالب است که این حرف را مردم بارها به من گفتهاند که کتابفروشی فیاضی ارزانتر از بقیه جاهاست. حتی میگویند خودکاری که من میفروشم بقیه جاها دو برابر میفروشند.
من هم همیشه تاکید میکنم که انصاف نیست چندین برابر روی اجناس بکشیم. از سوی دیگر ما جدا از جامعه کنونی نیستیم. من آدم سیاسی نیستم. اما از دولتمردان و مسؤولان میخواهم که نگذارند چنین آشوبهایی در جامعه به وجود بیاید و بهتر است با مردم هم مدارا کنند و حرفشان را بشنوند.
فاطمه عودباشی - روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد