مسیر انقلابی یک سردار، از شاخ آفریقا تا موصل عراق

شهید نصیری، نماد خستگی ناپذیری در خدمت

نوبت عاشقی اینبار این گونه بود که سرداران یکی پس از دیگری در جبهه نبرد حق علیه باطل عاشقانه از این دنیا قطع تعلق کنند و به دیار باقی بروند. اکنون در روزهایی هستیم که این سرداران در نوبت عاشقی خود یکی پس از دیگری رفتند، آن هم در جبهه‎هایی که موقعیت‎های جغرافیایی متعددی دارد. از موصل تا حلب و از عراق تا سوریه. اکنون نوبت عاشقی شعبان نصیری است، فرمانده‎ای نظامی که دو سال پیش در تلعفر موصل عراق بر روی یک تله انفجاری رفت و به آرزوی شهادت رسید.
کد خبر: ۱۲۱۲۰۳۷
شهید نصیری، نماد خستگی ناپذیری در خدمت

به گزارش جام جم آنلاین ،‌ شعبان نصیری از اعضا و بنیانگذاران سپاه پاسداران کرج بود که از سال ۱۳۵۹ در جنگ ایران و عراق شرکت داشت. او به عنوان مدافع حرم در خرداد ماه سال 1396 در حین عملیات مستشاری در موصل به شهادت رسید. در رابطه با ابعاد زندگی این شهید والا مقام نکات متعددی وجود دارد، نکاتی که به دلیل ساده بودن وی دیده نشده است. دبیر شورای عالی فرهنگی انقلاب و همچنین فرزندان این شهیدِ مدافع حرم در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین از ویژگی‌های بارز و متعالی او صحبت می‌کنند.

سید سعیدرضا عاملی رنانی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی از هم دوره‎ای‎های شهید شعبان نصیری است. در رابطه با ویژگی‌های شخصیتی این شهید، عاملی می‎تواند ساعت‎ها صحبت کند و خاطرات متعددی را بازگو کند. نکته برجسته صحبت‎های دبیر شورای عالی انقلاب در رابطه با شهید نصیری، وارسته بودن این شهید از قید تعلقات دنیوی و ساده بودنش است. ماحصل گفت و گو با سید سعید رضا عاملی در رابطه با شهید نصیری را در ادامه می‎خوانید، گفت‎وگویی که فرزندانش هم در آن مشارکت دارند.

از نحوه آشنایی خود با شهید شعبان نصیری شروع می کنیم، چگونه با این شهید آشنا شدید؟

شهید شعبان نصیری شخصیت قدرتمندی داشتند. آشنایی من با ایشان به سال 1358 برمی‎گردد که به تازگی از آمریکا به ایران برگشته بودم. آن زمان فعالیت‎هایی فرهنگی برای رده‎های سنی جوانان و نوجوانان انجام می‎دادم و در گاراژ منزل مادرم میزبان این دوره‎ها بودیم، برای آنها اردو می‎گذاشتیم و برنامه‎های تفریحی مثل رفتن به کوه برپا می‎کردیم. فضای مثبتی ایجاد کرده بودیم که شهید نصیری هم در این فضا حضور داشت، او با همه به سرعت دوست می‎شد و تعامل خوبی با همه برقرار می‎کرد؛ حتی با کودکان هفت الی 10 ساله. آنها به شهید نصیری ، «داداش شعبان» می‎گفتند. در واقع کلمه داداش همیشه کنار اسمش بود، او نفوذ عمیقی روی کودکان و نوجوانان داشت.

بارزترین ویژگی رفتاری این شهید چه بود؟

یکی از بارزترین خصوصیات شهید نصیری این بود که اخلاص عمیقی داشت و این ویژگی باعث شد تا انسان بی‎پیرایه‎ای به نظر بیاید. معمولا خطری وارد شخصیت برخی از افراد می‎شود که به جایگاهی قابل توجه رسیده‎اند. آنها یا اهل تظاهر می‎شوند و یا «منیت» به شخصیت آنها نفوذ می‎کند. در واقع این طاغوت در وجود آنها رشد می‎کند و گرفتن مسئولیت باعث رشد بیشتر آن می‎شود. اما این موارد در رابطه با شهید نصیری صدق نمی‎کرد، او دوست داشت انسان معمولی و بی‌پیرایه‌ای باشد.

برخی از سرداران سپاه پس از جنگ تحمیلی به عرصه سیاست و قدرت وارد می شوند، در این شرایط چه شد که سردار نصیری مبارزه در عراق و سوریه را انتخاب کردند؟

او از سیاست خسته شده بود و به دوستانش گفته بود که می‏خواهد به موصل برود.

برخی از انسان‏ها برای رسیدن به قدرت هر کاری می‏کنند اما شهید نصیری شخصیت به دور از وابستگی و پیرایه داشتند و هرگز دنبال این مسائل نبودند. داستان شهید نصیری داستان یک حکایت قدیمی است، حکایتی که در آن درویش پیری به در خانه پادشاه می‎رود. دربان کاخ از ورود درویش جلوگیری کرد که با داد و فریاد درویش روبرو شد. عاقبت درویش را به درون کاخ می‎برند. پادشاه که در حال ناهار خوردن بود او را بر سفره رنگینش دعوت کرد اما درویش دعوت پادشاه را برای صرف ناهار رد کرد و گفت :‌«می خواهم راحت بروم». او سپس از نان خشکی که خود به همراه داشت تغذیه کرد. سپس گیوه‎هایش را زیر سر گذاشت و برای همیشه خوابید. پادشاه با دیدن مرگ درویش آنچنان منقلب شد که صوفی شد و تا پایان عمر صوفی و عارف باقی ماند.

در واقع می‎خواهید بگویید او هیچ تعلق خاطری به این دنیا نداشت؟

بله،شهید نصیری به این دنیا وابستگی نداشت. او محبت زیادی به دیگران روا می‌داشت و همیشه مهربان بود. او هیچگونه وابستگی دنیوی نداشت که این وابستگی بخواهد مانع رفتن او شود. چنین ویژگی هایی باعث می‎شد که با همه دوست باشد.

از اردوهای فرهنگی و جهادی برای کودکان و نوجوانان بگویید و نقش شهید نصیری را در این اردوها بیشتر توضیح بدهید.

اردوهای فرهنگی که ما تشکیل می‎دادیم ترکیبی از جوانان و نوجوانان مناطق مختلف مثل مهرشهر، دهقان‎ویلا، میانجاده، اسلام‎آباد و ... بود. در جریان این اردوها گاهی اوقات به صورت عمدی به بچه‎ها فشار می‎آوردیم تا جایی که یکی از همین بچه ها رگ دست خود را به شهید نصیری نشان داد و گفت که از گرسنگی بیرون زده است. برخی از این بچه‌ها از خانواده‎های متمول بودند و در این اردوهای سخت و پرفشار شرکت کرده بودند. شهید بزرگوار با همه این کودکان و نوجوانان ارتباطی صمیمی داشتند. حتی مواردی داشتیم که افرادی برای حضور در این اردو از خانه فرار کرده بودند که همه اینها به دلیل روحیه صمیمی و صفایی بود که در این اردوها وجود داشت و در صحنه بروز می کرد.

وابستگی سیاسی و جناحی یکی از مولفه های چسبندگی به قدرت در کشور شده، خط مشی سیاسی شهید نصیری بیشتر به کدام حزب و گروه تمایل داشت؟

شهید شعبان نصیری فقط یک رنگ داشت، آن هم رنگ ولایت و رهبری بود. او از رنگ سیاسی عاری بود و هرگز به جناح و احزاب سیاسی متصل نمی‎شد و در همان مسیر رهبری حرکت می‎کرد. نگاه شعبان به رهبر بود، او منتظر بود ببیند که رهبر چه اراده‎ای دارد. برخی نیز پیرو رهبری هستند ولی تحلیل می‎کنند اما شهید نصیری هرگز اهل تحلیل نبودند. نه اینکه ایشان اهل تفکر نباشند ، اتفاقا ایشان خیلی هم اهل تفکر بود و ذهنیتی مبنی بر تحلیل داشت و بسیار قوی بود اما در رابطه با رهبر تفسیری نداشتند. ایشان مسیری را رفت که سلمان فارسی برای پیامبر صلی الله علیه وآله رفتند. آنچه که سلمان می‎دانست، اگر ابوذر می‎دانست کافر می‎شد. سلمان خیلی عمیق نسبت به مسائل مختلف آگاهی داشت. شهید نصیری نیز نسبت به مسائل مختلف آگاهی داشت اما در تبعیت مثل عبد و مولا بود و مسیر خود را اینگونه ادامه می‎داد.

شما به این نکته اشاره کردید که شهید نصیری هیچ علقه سیاسی نداشتند، برخوردشان با افرادی که از مسیر انقلاب منحرف شده اند چگونه بود؟

ما در این دنیا زود صف‎بندی می‎کنیم. می‎گوییم یا اینور یا آنور. شاید نیرویی وجود داشته باشد که از مسیر انقلاب برگشته است. او اگر اشتباه و یا خطای سیاسی کرده شهید نصیری همه توانش را می‎گذاشت تا او به مسیر برگردد. سردار نصیری آنچنان جایگاه والایی داشت که فرمانده‏ای واقعی در عراق بود و در خودِ عراق نیروی مقاومتی به وجود آورده بود، پیروزی‏ها در عراق مدیون جریان‏های انقلابی ایران بود. اگر امروز عراق تبدیل به عراق شده و همسایه استراتژیک ایران محسوب می‏شود به دلیل زحمات خاموش امثال شهید نصیری بود، چهره ای که سردار سلیمانی درباره ایشان گفتند که شهید نصیری یک چهره نادیده گرفته شده است ، چهره‏ای که دیده نشد.

این دیدگاه به مرور زمان به ضرر ایشان نبود؟

خیر، انگار خدا دوست نداشت سردار دیده شود تا مسیرش بهتر پیش برود. شهید نصیری درجه نداشتند و نگرفتند اما از لحاظ ظاهری و پاک طینتی درجه را گرفتند.

گاهی اوقات برای انجام دادن کاری نیاز به بودجه و امکانات است، اما شهید نصیری اینگونه نبودند که بگویند چون امکانات نیست من هم کاری انجام نمی‎دهم. او با امکانات کم هم کار می‎کرد و با لباس شخصی به میدان جنگ می‎رفت. ایشان با وجود خدمات زیادی که ارائه دادند به دنبال ایجاد موسسه یا سازمان نبودند . هر مسئولی که به قدرت می‎رسد اول برای خودش موسسه‎ای ایجاد می‎کند اما شهید این چنین نبودند و با صفای وجود پیش می‎رفتند.

به طور کلی دیدگاه ایشان و فلسفه‎شان نسبت به مسئله جنگ و دشمن چگونه بود؟

ایشان یک خصوصیت بارز دیگر اخلاقی داشت که اگر همه این خصوصیت را داشتند مسیر انقلاب تغییر می کرد. این خصوصیت همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از آن تعبیر به عنوان تمدن نوین اسلامی می کند. شهید نصیری قدرت تربیت دشمن را داشت و می توانست او را تبدیل به یک دوست کند و این خصوصیت کمی نیست. شهید نصیری در لشکر بدر، رییس ستاد بودند و با عراقی‎ها صحبت می‎کردند. عراقی‎ها هنوز با شیفتگی از این شهید صحبت می کنند. این عراقی‎ها ، توابینی بودند که به لشکر بدر آمده بودند تا برای ما بجنگند. رساندن این توابین به نقطه استقرار کار راحتی نبود به خصوص اینکه برخی از آنها هنوز در جبهه صدام بودند. اما شهید نصیری با رفتار و منش پاک خود بر روی تغییر رفتار این افراد تاثیرگذار بودند. باری آخری که ایشان را دیدم گفتند که جبهه‎های عراق را به خوبی می شناسند. در فلوجه هم اتفاقاتی افتاد و شهید نصیری برای اینکه حجت تمام شود به دشمن مهلت داده بودند. حتی این فرصت را در اختیار دشمن می‎گذاشتند که مسیر را تغییر بدهند. زمانی این فرصت در اختیار است که جبهه دشمن «قطار» شود، زمانی هم هست که به دشمن فرصت داده می‎شود. شهید نصیری اعتقاد داشتند از آخرین فرصت‎ها برای تغییر می‎توان استفاده کرد. این نوع نگرش که «من تغییر میکنم» از خصلت‌های پاک ایشان بود و نشان می‎داد که ایشان چه دیدگاهی گسترده ای نسبت به دنیا دارد. این خصوصیات باعث می‎شد که یک پای ایشان در سوریه باشد و یک پایش در عراق. یک روز هم برای خدمت به اسلام به آفریقا می رفت. ادای خدمت او به اسلام و انقلاب بالاتر از ایران بود. برای انقلاب اسلامی ارزش بسیار زیادی قائل بودند.

حالا چه تصویری از این شهید می‎توانیم ترسیم کنیم؟

ما باید برای این شهید دو نماد طراحی کنیم، او نماد شهید امتحان پس داده بود. او مسیر شهادت را بارها طی کرد. او یک نماد دیگر هم دارد، نماد شهید اطلاعات سخت. او 40 سال در مسیر مبارزه و تلاش قرار داشت و در این راه از خود بسیار پایداری و استقامت نشان داد. او شهیدی است که نماد بلندنظری هم مسحوب می‎شود. این بلند نظری باعث شد در موقعیت جغرافیایی خودمان محدود نشد و حالا یک شهید بین‎المللی است.شهید نصیری، شهید صبر و بردباری هم بودند. بسیاری در مسیر خود مشکل پیدا می کنند و آثار این مشکلات در چهره‎شان به وضوح دیده می‎شود. اما برخی دیگر مثل شهید نصیری حتی اگر با تلمباری از مشکلات روبرو بودند هرگز آن را در ظاهر نشان نمی‎دادند. ایشان بلای فوت فرزند را داشت اما در برابر آن صبر و استقامت نشان دادند. فرصت عمل صالح برای شهید شعبان نصیری بسیار زیاد بود. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ایشان توفیق انجام دادن عمل صالح را در موقعیت‎های گوناگونی داشتند. ایشان مرتب درگیر عمل خیر بودند.

مسئولیت‎های سنگین ایشان را خسته نمی‎کرد؟

خیر،شهید نصیری هرگز در این سال ها بدون مسئولیت بزرگی نبود اما هر وقت ایشان را می‎دیدیم طوری رفتار می‎کرد که انگار کار بزرگی انجام نم‎ دهد. فقط وقتی متوجه می‎شدید موضوع چه هست که سر گفت و گو را با ایشان باز می‎کردید.

افرادی که شهید نصیری را می شناختند همواره نسبت به توجه ویژه ایشان به کودکان و نوجوانان تاکید داشتند.این نگرش برخاسته از چیست؟

این افکار و نگرش در آقا شعبان بسیار پررنگ بود. کودکان و نوجوانان تاثیرپذیر هستند. در اردوهای جهادی و فرهنگی برای این رده های سنی 10 الی 12 روز از خانواده‎هایشان جدایشان می‎کردیم و در قالب‎های مختلف این اردوها قرار می‎دادیم. ما روی این بچه‎ها باید کار کنیم تا در آینده نتیجه بگیریم. این اردوها بسیار برنامه‎ریزی شده بود. برای ساعت به ساعت آنها برنامه داشتیم و انواع آموزش‎های فرهنگی را در نظر گرفته بودیم. همین کودکان بعدها به سیل مقاومت و تاثیرگذاری تبدیل شدند که در این میان شهید نصیری تاثیر بسیار زیادی بر روی تربیت آنها داشتند. سردار نصیری معلم خوبی برای آنها بودند معلمی که برای خنده این بچه‎ها صدای کلاغ و خروس از خود در می آورد. او قدرت خنداندن بالایی داشت.

در پایان اگر بخواهید به عنوان یک دوست ایشان را توصیف کنید، چه می گویید؟

باید بگویم شهید نصیری از کار کردن خسته نمی‎شد، خستگی او برای کار کردن نبود. ایشان از مجاهدت و مبارزه خسته نمی‌شد. چیزی که او را خسته می‎کرد دیدن شهید شدن دیگران، دیدن مادران شهید، دیدن از خودگذشتگی دیگران بود. ما شهید کم ندیدیم، شهیدانی همانند کلهر که حتی فرزند خود در زمان تولد ندیدند. آقا شعبان دغدغه زیاد داشت، دغدغه سیرالئون، کشوری که زیر خط فقر است و مرگ و میر زیاد دارد. او شهادت را دوست داشت و در نهایت به این آرزویش رسید.

ایشان بسیار دوست خوبی بودند، هم دوست و هم پشتوانه. برخی فقط هنگام گرفتاری سراغ دوستان خود می‎روند اما برخی اینطور نیستند. کلام شهید ما را آرام می‎کرد. افرادی را می‎شناختم که مشکل پیدا می‎کردند و با شهید نصیری تماس می‎گرفتند تا آرامش بگیرند. وقتی با ایشان صحبت می‎کردید این احساس به وجود می‎آمد که هیچ مشکلی در دنیا وجود ندارد. سردار نصیری برای همه یک رفیق صمیمی بود. در اردوهایی که داشتیم با وجود کمبود امکانات این شهید فضایی صمیمی به وجود می‎آوردند و رکن اساسی آن اردوها بودند. آنچنان با دیگران از خود صمیمت نشان می‎دادند که من به حال ایشان غبطه می‎خوردم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها