خوردن یا نخوردن مساله این است!

بخوریم یا نخوریم؟! می‌خواهیم نخوریم، اما می‌بینیم داریم می‌خوریم! چه کنیم؟ با این شوق به خوردن غذا و اطعمه و اشربه! چه کنیم؟ با این جدال دائمی، جنگ همیشگی با خود و خودیت... با تصمیم‌های شبانه‌ و روزانه پی در پی و شکست خوردن فقط در برابر بوی غذا! و چه عطر دل‌انگیزی که هوش از سر می‌برد و یادمان می‌رود چه قول و قرارها را همین چند ساعت پیش با خودمان گذاشته بودیم که از این لحظه! فقط از همین لحظه عمراً دیگر بخوریم! اما این تصمیمات ضربتی و خشن!
کد خبر: ۱۰۵۸۵۰۰
خوردن یا نخوردن مساله این است!

معمولا چند ساعت بیشتر دوام نمی‌آورد. با هجوم نخستین گرسنگی و دل‌ضعفه بخصوص در این گرمای طاقت‌فرسا باز فیل شکم انسان یاد هندوستان می‌کند و ذهن فرآیند «خود راضی کردن» را می‌آغازد! حالا همین یه بارو بخور! چیزی نمیشه که! تازه الان چهارشنبه است... این دو روز رو هر چی دلت می‌خواد بخور بعد از شنبه شروع کن! شنبه آغاز هفته‌اس... من این دو روز باقیمانده رو خوب فکر و ذهنمو آزاد می‌ذارم و با انرژی از شنبه صبح زندگی جدیدی رو آغاز می‌کنم... پس بزن بریم رستوران و سراغ غذاهای مامان پز! که وقت کم داریم... به چیزی هم فکر نکن که تا شنبه خیلی مونده!

جدال دائمی و بی‌ثمر

آنچه خواندید، جدال دائمی و بی‌ثمر بسیاری از ما با خودمان است. البته این جدال بیشتر متعلق به افراد دارای اضافه‌وزن و چاق‌هاست، اما سایر افرادی را که اضافه‌ وزن هم ندارند، اما به هر دلیل مجبورند پرهیز غذایی داشته باشند نیز دربرمی‌گیرد.

مثلا شخصی چربی خون دارد و نباید کله‌پاچه به بدن بزند! یا قند خونش بالاست و شیرینی خامه‌ای برایش سم است، اما خب، این جدال دائمی مگر او را راحت می‌گذارد؟! مگر می‌شود از کنار کله‌پاچه‌ای یا فلان قنادی معروف گذشت ـ بخصوص صبح‌ها که تازه شیرینی‌ پخته شده و عطر دل‌انگیزش در فضا پراکنده است! ـ‌ و پا سست نکرد؟! مگر می‌شود آخر؟... اگر بخواهیم با خودمان روراست باشیم باید بگوییم معمولا نیز پیروز این جدال نابرابر ـ‌ در عین ناداوری! ـ دهان و معده ماست! و اوست که با اقتدار در صدر می‌نشیند... با این حال تنها لحظاتی چند پس از اتمام خوردن و زمانی که آمپر معده و حجم و اندازه‌اش، پیام سیری مطلق را به مغز رسانید و شخص احساس سنگینی کرد، پشیمانی و سرزنش، سر و کله‌اش پیدا می‌شود. اینجاست که شخص با خودش قرار می‌گذارد که این فقط و فقط آخرین بار خواهد بود؛ قراری که برای خیلی‌ها شاید تا وعده‌های غذایی بعد دوام داشته باشد! معمولا نیز سرزنش‌ها خیلی دوام ندارد.

شخص نگاهی به ظاهر و قیافه‌اش می‌اندازد و سرگرم کار و زندگی‌اش می‌شود تا بعد ببینیم چه می‌شود! اینچنین است که شاید تا سال‌ها و بارها این جدال با خود ادامه داشته باشد و شخص کمتر موفقیتی در مهار آن به دست بیاورد. لذا او به دنبال راه‌حل‌های مختلفی می‌رود.

از رژیم تا جراحی

همین چند روز پیش پیامک جالبی در فضای مجازی دست به دست می‌شد. پیامک متعلق به شرکت یا مجموعه‌ای بود که وعده کرده بود می‌تواند سه ساعته با استفاده از جریان آب پرفشار، تا هفت سایز از حجم بدن را کم کند! تصورش را بکنید که دارند با شیلنگ آب پرفشار سعی می‌کنند شکم‌تان را به داخل فرو ببرند! این پیامک، نمونه‌ای با‌مزه‌تر و جدیدتر از انبوه تبلیغاتی است که این روزها برای لاغری به چشم می‌خورد.

از تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای نازل و سبک گرفته تا فضای مجازی. انواع قرص‌ها، شربت‌ها، آمپول‌ها، وسایل مانند شکم‌بندها و سرانجام روش‌های مختلف جراحی.

تمام اینها که می‌توان گفت 99 درصدشان از نظر علم پزشکی تائید نمی‌شوند و بدن را در سطوح مختلفی با عوارض و حتی عوارض خطرناک مانند بیماری کبد و کلیه و... مواجه می‌کنند و فقط برای آسان کردن آن جدال درست شده‌اند.

آنها روش‌هایی هستند که راهی میانبر جلوی پای افراد می‌گذارند که با خیالی آسوده به خوردن پرداخته و در برابر واکنش طبیعی بدن که ذخیره کردن چربی و افزایش‌وزن و سایز است، بی‌خیال باشند. نتایج فراوانی از نتیجه‌بخش نبودن این روش‌های میانبر در کاهش‌وزن وجود دارد.

با این حال خیلی‌ها به این امید که این روش‌ها بتواند آنها را در پیروزی در این جدال کمک کند، به نوعی دوپینگ کرده و وارد میدان می‌شوند.

غافل از آن‌که بدن انسان هوشمندتر از آن است که دست‌کم در بلندمدت گول بخورد و دیری نمی‌پاید که باز روز از نو و روزی از نو!

چه کنیم پس؟!

چه سوال مهمی! چه سوال اساسی! پس چه کنیم؟! سراغ این روش‌های جانبی نرویم که ضرر دارد، رژیم هم که نمی‌توانیم بگیریم، چون وقت و عزمش نیست، حالا تیپ هم برایمان یک دنیا ارزش دارد... پس چه کنیم؟! جواب این سوال خیلی پیچیده نیست.

پاسخ را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد؛ بخش اول این است که شخص، واقعا بخواهد لاغر شود یا اگر لاغر است و پرهیز دارد، واقعا سلامتی‌اش برایش مهم باشد.

اصولا لاغر شدن بیش از آن‌که یک فرآیند فیزیکی مبتنی بر رژیم، ورزش یا هر‌روش دیگری باشد، یک سلوک ذهنی و روانی است. ذهنی از این جهت که شخص اول از همه چیز باید با خودش کنار بیاید.

یعنی جلوی یک آینه قدی شفاف بایستد و ظاهرش را بررسی کند. آن‌گاه اگر واقعا خواست از این شکل و ظاهر در بیاید ـ که همه ما می‌خواهیم ـ با خودش کنار بیاید که لاغری، جز با کشیدن زیپ دهان امکان‌پذیر نیست! باید با این واقعیت کنار بیاید که به هر دلیل، ساختار بدنی‌اش به گونه‌ای است که چربی‌ساز است و به همین دلیل به طور همیشگی و نه مقطعی ـ مانند رژیم گرفتن ـ نمی‌تواند برخی غذاها یا خوراکی‌ها را بخورد.

واقعیت این است که بسیاری از ما در این موارد تکلیفمان با خودمان مشخص نیست و نمی‌خواهیم خیلی شفاف و صریح روبه‌روی واقعیت خودمان قرار بگیریم و برایش چاره‌اندیشی کنیم بنابراین شاید در برخی مواقع از واقعیت فرار می‌کنیم، حال آن‌که فرار ما چیزی از واقعیت کم نمی‌کند و فقط زمان مناسب را از دست ما می‌گیرد و فرصت و ‌آمادگی بدنی برای تغییر را کاهش می‌دهد.

ضمن این‌که باید توجه کنیم افرادی که چاق هستند یا اضافه‌ وزن دارند، باید به خودشان بقبولانند که نمی‌توانند مانند افراد عادی غذا بخورند یا حتی خیلی از غذاها را بخورند.

اگر یک چنین سیر و سلوک ذهنی در فرد شکل بگیرد و او آماده رویارویی با واقعیت خودش بشود، پیروزی در جدال با انواع غذاها بسیار راحت‌تر خواهد بود.

نکته مهم

اما نکته مهم‌تر در این میان این است که سیر و سلوک ذهنی فرد به سمتی برود که بین غذا و تیپ و ظاهر و قیافه یکی را انتخاب کند.

یعنی آن بخش منطقی و حالا شاید صریح و بی‌رحم؛ آن ندای درون، جلوی او بنشیند و بگوید فلانی! ساختار بدنی تو همین است و شرایط، به گونه‌ای است که تو الان در میدان این مبارزه قرار گرفته‌ای. میدان مبارزه و در اندازه بزرگ‌تر آن؛ زندگی، عرصه انتخاب‌هاست.

تو هم در این میان باید انتخاب کنی؛ بین کم‌خوری و پرهیز همیشگی یا چاقی و بدتیپی! بدان و آگاه باش که راه میانه‌ای وجود ندارد و قرص و کپسول و جراحی فقط مدت کوتاهی جواب می‌دهد و در گذر زمان بخصوص وقتی که سن بالا برود، بازگشت چاقی و این بار با عوارضش را در پی خواهد داشت.

اگر هم می‌خواهی رژیم بگیری، باز هم راهش همین است. به این سوال جواب بده: تیپ یا غذا؟! کدامش؟ البته می‌توانی گزینه غذاخوردن را نیز انتخاب کنی و انتخاب با خودت است، اما همین حالا باید تبعات و هزینه‌هایش را نیز برعهده بگیری... هر یک از چاق‌ها یا پرهیزداران، اگر به این گفت‌وگو با ندای درونشان تن در دهند. واقعیتشان را بپذیرند، پیروزی در این جدال، بس آسان می‌شود.

ضمن این‌که شخص خود را در شرایطی قرار می‌دهد که مقتضای همیشگی اوست. اگر این گفت‌وگو و زیرسازی ذهنی شکل بگیرد، هر نوع رژیم و درمان و... روی شخص جواب می‌دهد و صدالبته پایدار و همیشگی خواهد بود.

اعتدال‌ خوری!

و حالا در مرحله نهایی، پاسخ به سوال بالا شاید خیلی دشوار نباشد. وقتی شخص پذیرفت که زیپ دهانش را بکشد و وقتی با رژیم یا ورزش و هر چیز دیگری به آستانه وزن دلخواهش رسید، آن‌گاه به او پیشنهاد می‌شود به «اعتدال‌خوری» دست بزند.

اعتدال‌ خوری به آن معناست که شخص خوراکی‌ها را به چند دسته تقسیم کند؛ اول خوراکی‌های خیلی مضر که مثلا باید سالی دو یا سه بار و آن هم در مواقع خاص استفاده شود. دوم خوراکی‌های نیمه مضر و سوم خوراکی‌های عادی.

شخص باید با خودش کنار بیاید که دسته دوم و سوم را به اندازه استفاده کند. یعنی بخورد، نه کم و نه زیاد؛ بلکه به اندازه! اینجاست که اندازه‌شناسی، بزرگ‌ترین مزیت شخص به حساب می‌آید و هر بار خواست در خوردن از حد بگذرد، آن ندای درون به سخن می‌آید که ای مهربان! واقعیت تو، پرهیز همیشگی است از غذا، اما در مقابل، تو هدیه‌ای ارزشمند می‌گیری که همانا تیپ و ظاهر و البته خوش‌پوشی و رضایت از خودت است.

بهمن موسوی - روزنامه نگار

ضمیمه چمدان جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها