نگاهی به 2 مجموعه تلویزیونی که متاثر از مضامین اخلاقی هستند

زندگی در قصه‌ها

مضامین اخلاقی می‌توانند پایه و زیربنای تولید مجموعه‌های تلویزیونی مختلف قرار گیرند بدون آن‌که به ورطه تکرار بیفتند.
کد خبر: ۹۵۳۵۶۰

چرا که این حوزه بسیار وسیع بوده و هر فیلمنامه‌نویس و کارگردانی می‌تواند از زاویه‌ای متفاوت به آن بنگرد و داستان را از زاویه نگاه خویش تعریف کند. شبکه‌های مختلف تلویزیونی کشورمان در بیش از سه دهه گذشته توجه خاصی به این قبیل مضامین نشان داده و به شکل مستقیم و غیرمستقیم به آن پرداخته‌اند. حال با توجه به پخش مجموعه تلویزیونی« در قصه‌ها زندگی می‌کنند» به کارگردانی داوود بیدل نگاهی به این مجموعه تلویزیونی و آثار مشابه آن می‌اندازیم.

آنها در قصه‌ها زندگی می‌کنند

شبکه دو سیما در تازه‌ترین مجموعه تلویزیونی خود سراغ مضامین اخلاقی رفته و قصه آدم‌هایی را روایت می‌کند که در برهه‌ای از زندگی خود به یک مشکل خاص برمی‌خورند. در قصه‌ها زندگی می‌کنند به کارگردانی داوود بیدل و به قلم نویسندگان مختلف شباهت‌هایی به لحاظ تم با «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» دارد که این امر کار را برای سازندگان آن هم آسان و هم دشوار کرده است. اولی از این جهت که مخاطب از آن ذهنیت قبلی داشته و کار را برای ارتباط با مخاطب آسان کرده و دومی از این جهت که برای مخاطب تکراری به نظر رسیده و ممکن است که تماشای اثری دیگر را به دیدن آن ترجیح دهد. با این حال در قصه‌ها زندگی می‌کنند جز همان شباهت کلی چندان به آن شبیه نبوده و مخاطب علاقه‌مند به حوزه اخلاق را به راحتی جذب خود می‌کند. در عین حال ساختار اپیزودیک هم به کمک نویسندگان این سریال آمده و برخی ضعف‌های این بخش را تا حدود زیادی پوشانده است. در کارهای اپیزودیک معمولا هر داستان در یک تا حداکثر چهار قسمت جمع شده و به پایان می‌رسد. در اینجا هم هر داستان تنها در یک قسمت روایت شده و در آخر هم سرنوشت قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌های آن مشخص می‌شود. همین امر هم به کمک این سریال آمده و مخاطب امروزی که حوصله و صبر زیادی برای دنبال کردن داستان‌های طولانی ندارد را پای گیرنده‌ها نشانده است.

از عدالت و قضاوت تا از خودگذشتگی

در قسمت نخست، قهرمان داستان نانوایی است که پس از سال‌ها کار سرانجام موفق به خرید نانوایی می‌شود، اما به مرور رونق از کارش رفته و به اصطلاح ورشکست می‌شود. در این اپیزود داستان خوب شروع شده و خیلی زود هم به نقطه عطف می‌رسد بدون آن که وقتی تلف شود. در اینجا هم آنچه که باعث ورشکستگی مرد نانوا می‌شود، خوردن حق بچه یتیم به هنگام خرید نانوایی است که مرد نانوا را به مشکل دچار می‌کند. در اپیزود دوم نویسنده سراغ مفهوم بنیادینی به نام قضاوت رفته و شخصیت‌های خود را حول محور عدالت و قضاوت قرار داده است. در قسمت سوم که به نظر بهترین اپیزود در بین قسمت‌های پخش شده است، با خانواده‌ای از طبقه پایین جامعه همراه می‌شویم که با‌وجود مشکلات مالی فراوان در یک بزنگاه از پول خود گذشته و آن را صرف نجات جان دوستی می‌کنند. در این قسمت فضا و روابط آدم‌ها تا حدود زیادی واقعی بوده و مخاطب با دختر کارگر ساده کارخانه که بار زندگی خود، مادر و خواهر در آستانه ازدواجش را می‌چرخاند، همذات‌پنداری می‌کند. این شخصیت درست هنگامی که با تهمت بقیه کارگرها بابت تعدیل نیرو مواجه شده و از سوی دیگر وامی برای تهیه جهیزیه خواهر عقد‌کرده‌اش گرفته با حاد شدن بیماری ریه برادر نوجوان دوست صمیمی‌اش مواجه شده و در یک دو راهی سخت تصمیمی بزرگ می‌گیرد. باورپذیری را می‌توان برگ برنده این بخش به حساب آورد که نسبت درستی هم با جامعه امروزی دارد. یکی دیگر از داستان‌های جذاب این مجموعه مربوط به زنده شدن پیرمرد ثروتمند خیر در سردخانه بیمارستان است که در ادامه به داستانی عجیب ختم می‌شود. در اینجا روی پرداخت شخصیت‌ها بیشتر کار شده و مخاطب با وجود برخورداری آنها از کلیشه‌ها، باورشان می‌کند. برادرزاده‌های پیرمرد که از قدیم او را به چشم یک بانک نگاه می‌کنند، از زنده ماندن عموی خود خوشحال نشده و برای به دست آوردن اموال پیرمرد نیکوکار نقشه هولناکی می‌کشند. با او پس از مرخص شدن از بیمارستان جهت سفر به شمال همراه شده، اما در یک سانحه رانندگی پیش از آن که موفق به قتل پیرمرد شوند خود آسیب جدی می‌بینند، در حالی که پیرمرد جز چند خراش سطحی آسیبی نمی‌بیند. در این قسمت نویسنده فیلمنامه بخوبی روی احسان و نیکوکاری و آثار آن بر زندگی انسان مانور داده و آن را به تصویر کشیده است، بدون آن که به ورطه احساسات‌گرایی صرف بیفتد.

بازیگرانی که در قصه‌ها زندگی می‌کنند

مجموعه‌های تلویزیونی با ساختار اپیزودیک نیاز به بازیگران متعدد برای ایفای نقش‌های مختلف از اصلی تا فرعی دارند که همین امر کار را برای کارگردان سخت می‌کند. داوود بیدل در این مجموعه تلویزیونی از چهره‌های جوان شناخته شده و گاه تازه‌کار در کنار قدیمی‌تر‌ها بهره گرفته و از این منظر نمره قبولی نسبی گرفته است. برای نمونه می‌توان به متین ستوده و سپیده خداوردی در یکی از اپیزودها اشاره کرد که بازی‌های روان و خوبی را ارائه کرده و فاصله میان خود و نقششان را از میان برداشته‌اند. همین طور اتابک نادری که بخوبی سقوط یک انسان را برای به دست آوردن پول به تصویر کشیده و کاملا به باور مخاطبان خود می‌نشیند. در کنار آنها باید به بازیگر بزرگی به نام جمشید مشایخی هم اشاره کرد که در نقش پیرمرد خیر دوست‌داشتنی، عالی ظاهر شده و به جای بازی در نقش در آن زندگی کرده است، اما در نقش‌های فرعی گاه انتخاب‌ها درست نبوده و از این منظر کار لطمه دیده است. برای مثال می‌توان به بازیگر نقش مقابل متین ستوده اشاره کرد که اغراق زیادی در فرم بازی‌اش به چشم می‌خورد. مجموعه‌های تلویزیونی از جنس در قصه‌ها زندگی می‌کنند ساخته داوود بیدل، می‌توانند مخاطبان زیادی داشته باشند منوط به این که زمان بیشتری را صرف نگارش فیلمنامه کرده و برای ارائه پیام از روش غیرمستقیم بهره بیشتری بگیرند. چراکه مخاطب امروزی پیام‌های زیرپوستی را بیشتر می‌پسندد و برای پذیرفتن آن گارد بازتری دارد.

مکافات عمل؛ نخ تسبیح اپیزودهای «شایدبرای شما هم اتفاق بیفتد»

سال‌ها پیش مجموعه‌ای تلویزیونی با عنوان «کلید اسرار» محصول ترکیه روی آنتن یکی از شبکه‌های تلویزیونی ایران رفت که به شکلی کاملا ساده با ساختاری بشدت معمولی براساس قصه‌های ظاهرا واقعی ساخته شده بود. در هر قسمت از این کار ماجرایی روایت شده و سر آخر هم روی مکافات عمل تاکید می‌شد. کلید اسرار با همه ضعف‌های ساختاری‌اش تا حدودی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و شبکه تهران را به فکر تولید سریالی شبیه به آن انداخت. شاید برای شما هم اتفاق بیفتد به تهیه‌کنندگی اکبر تحویلیان نام این سریال بود که اواخر دهه 80 روی آنتن شبکه تهران رفت. کاری در قالب اپیزودیک با فیلمنامه‌نویس‌ها و کارگردان‌های مختلف که در هر قسمت قصه‌ای را بر مبنای وجدان و مکافات عمل جلوی دوربین برده و در یک یا دو قسمت به سرانجام می‌رساندند. این مجموعه تلویزیونی در گروه تولید خود از جوانان تازه‌کار هم استفاده فراوان کرد و آنان را در بخش‌های مختلف به کار گرفته که همین امر طراوت خاصی به آن بخصوص در سری‌های نخست آن بخشیده است، اما این مجموعه تلویزیونی هم در درازمدت با افت کیفی مواجه شده و داستان‌های آن قوت کافی برای اثرگذاری بر مخاطب را ندارد. علاوه بر این، تکرار قسمت‌های مختلف آن در گذر زمان نیز لطمه دیگری به کار وارد کرده و به مرور مخاطب را از آن دور کرده است.

کسری همایونی افشار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها