به گزارش جام جم آنلاین،من هم میخواستم مثل او پولدار شوم و کسی باشم. به همین خاطر از 16 سالگی درس را کنار گذاشتم و با بچه محلها دزد شدم. دزدی اگرچه پولش خوب بود اما باعث شد تمام جوانیام را در زندان بمانم.
اینها بخشی از اعترافات سارق خانههای شمال شهر تهران است. متهمیکه در ادامه گفتوگوی تپش با او را میخوانید.
خودت را معرفی کن؟
پدرام 19 ساله. تا اول دبیرستان بیشتر درس نخواندم و برای کار کردن و درآوردن پول تصمیم گرفتم درس را رها کرده و وارد بازار کار شوم.
چرا درس را رها کردی؟
مگر پول داشتن بد است. همین محسن بچه محل ما در پیروزی یک مغازه بوتیک دارد که به راحتی میلیونها تومان پول کسب میکند.
من هم میخواستم مثل او کار کنم و پولدار شوم اما وقتی فهمیدم که بدون سرمایه نمیشود کاری دست و پا کرد به سمت سرقت رفتم.
یادم میآید سه سال و هفتماه قبل بود که در قهوه خانه محل نشسته بودم. چند بچه محل که از من بزرگتر بودند علت ناراحتی من را پرسیدند که من گفتم دنبال کار هستم اما پولی برای راهاندازی کاسبی خوب ندارم.
یکی از آنها به نام سعید پیشنهاد داد با آنها در سرقت از خانهها همکاری کنم. او قول داد این کار هیچ خطری برای من ندارد و من فقط زاغ زن میشوم.
تو هم سریع قبول کردی؟
ابتدا قبول نکردم. اما وقتی او گفت با چند سرقت 50 میلیون تومان به دست میآورم و بعد میتوانم برای خودم کاسبی راه بیندازم قبول کردم.
پیش خودم گفتم میروم و بعد از اینکه پولی به دست آوردم توبه میکنم و آقای خودم میشوم.
کاسبی با پول حرام؟
ابتدا طرز فکرم این بود که پول را از خانههای میلیاردرها سرقت میکنیم . برای آنها هم چند میلیون پولی نبود و فکر میکردند به یک نیازمند کمک کردهاند.
من بهعنوان زاغ زن با یکی از همدستانم به نام ابرام گربه در خیابانهای شمال شهر پرسه میزدیم و پس از شناسایی خانههای شیک، کشیک میدادیم تا خانه خالی شود.
بعد از خالی شدن خانه با دوستان دیگرم تماس میگرفتم و آنها برای سرقت وارد خانه میشدند. بعد از سرقت همگی به خانه سردسته باند به نام صمد میرفتیم.
در چند سرقت با دوستانت همکاری کردی؟
من در هشت سرقت زاغ زنی کردم و در چهار سرقت نیز همراه آنها وارد خانه شدم .
چقدر گیرت آمد؟
طی سه ماهی که سرقت رفتیم 65 میلیون تومان به من دادند اما فکر میکنم خودشان بیشتر از اینها گیرشان آمده باشد.
با 65 میلیون کاسبی کردی؟
یک هفته خوش گذراندم و یک میلیون تومان آن را خرج لباس و گردش خودم کردم. بعد از یک هفته هم که دستگیر شدم و همه پولها را برگرداندم. سه سال و هفت ماه قبل دستگیر شدم.
یادم میآید آن زمان اینقدر بچه بودم که به کانون اصلاح و تربیت رفتم و بعد از قانونی شدن سنم به ندامتگاه تهران بزرگ منتقل شدم. من ریش و سبیلم در زندان در آمد.
در این مدت خانوادهات را دیدهای؟
مادرم که من یک عمر شرمنده اش هستم با هر زحمتی که هست به ملاقاتم میآید. در این مدت یک روز هم به مرخصی نرفتهام و سه سال و هفت ماه است که در زندان هستم. دلم برای بیرون از زندان تنگ شده است.
چه حکمی برایت صادر شده است؟
به 14 سال زندان محکوم شدهام. ما در سرقتهای خود خشن عمل میکردیم. درخواست عفو دادهام و منتظر نتیجه آن هستم. اگر موافقت نشود تمام جوانیام در زندان خواهد بود.
خودت خواستی.
قبول دارم که خودم خواستم . پول سرقتی به دهانم مزه داد. میخواستم بدون زحمت پول خوب دربیاورم و خیلی زود به آخر خط رسیدم. پشیمانم و دوست دارم گذشتهام را جبران کنم.
واقعا پشیمانی؟
بله. اشتباهی در نوجوانی کردم و حال نباید این اشتباه تا آخر عمر همراهم باشد و زندگیام را نابود کند. من تقاص کارم را پس دادم. پولهای باد آورده را باد برد.
باور میکنید اگر جوانیام را در زندان بمانم با ششمیلیارد هم این دوران برنمیگردد چه برسد به 60 میلیون پول دزدی که همه آن را هم پس دادم.
حرف آخر. . . .
مرا ببخشند تا بتوانم دوباره به آغوش خانوادهام برگردم . من توبه کردم.
مجید غمخوار
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد