دیوی به نام حرص و آز

تقابل دو نیروی خیر و شر موضوعی است که از روزگاران کهن ذهن اغلب شاعران و نویسندگان را به خود معطوف کرده است.
کد خبر: ۸۴۱۸۶۷
دیوی به نام حرص و آز

در این میان فردوسی از معدود شاعرانی است که سعی کرده با پاسداشت زبان فارسی و وفاداری به حکمت باستان ایرانیان پیروزی، خیر بر شر را در اشعار خود توصیف کند. در این راه، او دیوان را نماد بدی و شر دانسته و اشخاصی همانند رستم و اسفندیار را نماد خیر و خوبی. در واقع فردوسی در به نظم درآوردن شاهنامه تلاش کرده تشابهات دو دین اسلام و زرتشت را در آنچه خیر و آنچه شر می‌دانند، نشان دهد. دیوها به دو صورت انسانی و رذائل اخلاقی در شاهنامه به تصویر کشیده شده‌اند، اما پیش از پرداختن به آنها ابتدا به معنای دیو پرداخته می‌شود.

معنای دیو نزد ایرانیان باستان

در لغت‌نامه دهخدا این کلمه همردیف شیطان و ابلیس و اهریمن ذکر شده است و در اوستا به صورت دَئوَ و در پهلوی دِو و در فارسی دیو گفته می‌شود. معنای آن در اوستا موجودی زنده و نامرئی همانند اجنه است که از اهریمن به وجود می‌آید (وندیداد اوستا، 33، 1382) و انسان‌ها را به بدی و کارهای ناشایست وا می‌دارد. این موجود همانند ابلیس انسان‌ها را به بدی فرمان می‌دهد و باعث به وجود آوردن رذائل اخلاقی در انسان می‌شود.

دیوهایی که در شاهنامه صورت انسانی به خود گرفته‌اند:

در شاهنامه دیوها که نماد بدی هستند، شکل‌ها و معانی خاص به خود می‌گیرند و نام‌های مختلفی دارند. رستم که نماد خیر است، با دیوهای زیادی نبرد می‌کند و در اغلب مبارزه‌های خود پیروز از میدان بیرون می‌آید. برخی از این دیوها در برابر رستم به شکل و هیات انسان ظاهر می‌گردند که از آن جمله می‌توان از ارژنگ دیو نام برد که یکی از دیوهای مازندران است و رستم در خوان ششم با او روبه‌رو می‌شود و او را از پای درمی‌آورد:

نه ارژنگ ماندم نه دیو سپید‌‌/‌‌ نه سنجه نه اولاد غندی نه بید

بید، نام دیو دیگری در شاهنامه است که به دست رستم کشته می‌شود. (اسلامی ندوشن، 268، 278، 282، 1380) سنجه نیز یکی دیگر از دیوهای مازندران است که در یکی از سفرهای رستم کشته می‌شود. اکوان دیو نیز که یکی از معروف‌ترین دیوهای شاهنامه است از رستم شکست می‌خورد. او دیوی است که خود را به هیات گورخری می‌سازد و هنگامی که رستم به خواب می‌رود، او را به دریا می‌اندازد ولی بعد به دست رستم کشته می‌شود:

نخسبیده بُد رستم پهلوان‌‌/‌‌ که اکوان دیو اندر آمد دمان

و دیو سپید بزرگ‌ترین دیو مازندران است که رستم در خوان هفتم او را می‌کشد:

گرفتم کمربند دیو سپید/ زدم بر زمین همچو یک شاخ بید

دیوهایی که در شاهنامه نمادی برای رذائل اخلاقی هستند

بجز این دیوها که صورتی انسانی داشته‌اند و پلید و زاییده اهریمن‌اند، در شاهنامه از دیو‌های دیگری نیز سخن به میان آمده که در نقش صفات مذموم انسانی خودنمایی می‌کنند. از آن میان می‌توان دیو آز، دیو نیاز، دیو خشم، دیو رشک، دیو شهوت، دیو کین، دیو دروج (دروغ)، دیو تهمت و دیو بدعت را نام برد. از میان تمام این دیوها دیو آز از همه شوم‌تر و بدتر است.

فردوسی در به نظم در آوردن شاهنامه تلاش کرده تا تشابهات دو دین اسلام و زرتشت را در آنچه خیر و آنچه شر می‌دانند نشان دهد

این دیو در شاهنامه نتیجه گناهان و انگیزه افزون‌طلبی و زیاده‌خواهی است. (شجری، 66، 76، 1382) این دیو شر محض است و پایه و اساس بسیاری از خونریزی‌ها، بدبختی‌ها و ددمنشی‌هاست. در اوستا درباره این دیو چنین آمده است «آز دیو آن است که هر چیز را بیوبارد و چون نیاز را چیزی نرسد، از تن خورد. او آن دروجی است که چون همه خواسته گیتی را بدو دهند انباشته نشود و سیر نگردد.» (مهرداد بهار، 168، 1393) این دیو در بین ایرانیان مسلمان به صورت صفات مذموم کینه و حسادت نیز تبدیل شده است. رستم نیز از شر این دیو در امان نیست؛ به طوری که خود استاد طوس ناتوانی رستم در شناخت فرزند خویش، سهراب را نتیجه پیروزی آزمندی بر رستم می‌داند:

نداند همی مردم از رنج و آز/ یکی دشمنی را ز فرزند باز

دیوهای درون ما

نکته فوق می‌تواند پاسخگوی این پرسش معماگونه باشد که چرا رستم با آن همه جوانمردی قاتل فرزند خود است. پایداری در برابر این دیو کاری است که فقط از انسان‌هایی برمی‌آید که بر نفس خود پیروز گشته‌اند و رذائل اخلاقی خود را به فضائل اخلاقی بدل کرده‌اند. مبارزه چنین کسانی با این دیو به نوعی مبارزه انسان با نفس اماره خویش و بدل کردن آن به نفس مطمئنه است. از این رو می‌توان ستیز رستم با دیوان را مبارزه بین انسان و رذائل و صفات نفسانی مذموم دانست. پس در اینجا می‌توان به قرابت بین توصیف فردوسی از دیو آز و سخنان قرآن و بزرگان دین ازجمله پیامبر درباره حرص و آز پی برد. پیامبر و ائمه همواره انسان را از حرص و آز باز داشته‌اند و درباره آن احادیث فراوانی گفته‌اند. پیامبر درباره حرص می‌فرماید: «از حرص بپرهیزید که پیشینیان شما در نتیجه حرص هلاک شدند، حرص آنها را به بخل وادار کرد و بخیل شدند. به قطع رحم وادار کرد و قطع رابطه کردند با خویشاوندان. به بدی وادارشان کرد و بدکار شدند.» امام باقر در این باره فرموده‌اند: «مَثَلِ حریص به دنیا، مثل کرم ابریشم است که هر چه بیشتر دور خود ببافد خارج شدن از پیله بر او سخت‌تر می‌شود تا آن که از غصه می‌میرد.» بنابراین وقتی در اوستا آمده است که دیو آز همه چیز اطراف خود را می‌بلعد و وقتی چیز دیگری پیدا نکرد، شروع به خوردن خود می‌کند، اشاره به این حدیث حضرت علی دارد که می‌فرماید: «چه‌بسا حریصی که آزمندی او را از پای در آورد.»

نتیجه

دیوها در شاهنامه موجودات پلیدی شناخته شده‌اند که انسان‌ها را به کارهای ناپسند وامی‌دارند. این دیوها به دو شکل در شاهنامه حضور پیدا می‌کنند؛ گاه صفات اخلاقی مذموم هستند، همانند دیو آز و گاه هیات انسان به خود می‌گیرند، مانند اکوان دیو. فردوسی در مقام یک مسلمان واقعی توانست تشابهات دین اسلام و زرتشت را دریابد و با تلقیق اسطوره‌های ایرانی و احادیث اسلامی حکمت ایران باستان را زنده نگه دارد. به همین دلیل اسلام نزد ایرانیان توفیقی روزافزون یافت و در سایه آن شاعرانی رشد کردند که توانستند فضائل اخلاقی مشترک این دو دین را با اشعار خود گسترش دهند.

منابع:

ـ نام ورنامه، عبدالحسین زرین‌کوب، انتشارات سخن، سال نشر 1383

ـ تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‌الله صفا، انتشارات ققنوس، سال نشر 1373

ـ رستم و اسفندیار در شاهنامه، محمدعلی اسلامی ندوشن، نشر آثار، سال نشر 1380

ـ پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار، نشر آگه، سال نشر 1375

ـ اوستا وندیداد، تألیف جیمز دار مستتر، مترجم موسی جوان، ناشر دنیای کتاب، سال نشر 1384

ـ تحلیل و بررسی عنصر آز در شاهنامه، رضا شجری، فصلنامه پژوهش‌های ادبی، شماره 1، تابستان 1382

زهرا شهرام بخت

جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها