به گزارش جامجم، این بخشی از اعترافات عامل جنایت جنوب تهران است. اشکان 35ساله متهم است سه شنبه هفته گذشته در خیابان وحدت اسلامی سر کودک 10 سالهای را با چاقو بریده و سپس از محل فرار کرده بود.
متهم به قتل شامگاه چهارشنبه در خیابان داور حوالی چهارراه گلوبندک توسط ماموران شناسایی و دستگیر شد و در بازجوییها به قتل سپهر کوچولو اعتراف کرد.
روز گذشته متهم پس از انتقال به دادسرای امور جنایی، مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت و جزئیات جدیدی از قتل پسر ده ساله را فاش کرد.
اشکان در جلسه بازپرسی ادعا کرد: 12سال قبل از یکی از استانهای غربی به تهران آمدیم و همراه مادرم که اکنون 90 سال دارد در خیابان وحدت اسلامی ساکن شدیم. سال 82 با مدرک دیپلم در یک بانک استخدام شدم، اما بعد از پنج سال وقتی برادرم مرا به کراک معتاد کرد، از کار اخراج شدم و از آن زمان خانه بودم.
برادر و خواهرانم همه تحصیلکرده و مدیر هستند، اما به مادرم سر نمیزدند. من بچه آخر هستم، اما برادرزادههایم از من بزرگتر هستند. من معتاد به مرفین هستم و آن را از ناصرخسرو خریده و تزریق میکنم. در این چند سال دو رگ دستم بر اثر تزریق زیاد خشک شده است.
متهم به قتل ادامه داد: پنج بار به اتهام مواد مخدر و نزاع با خانوادهام دستگیر شدهام. یک بار40 سانت شیشه از من کشف شد که متعلق به دوستم بود.بیشتر مواقع خانه نیستم و کارتنخوابم. کارتنخوابی ژنتیک در خون ماست. برادرم هم که چند بچه بزرگ دارد چند سالی است به تهران آمده و کارتن خواب شده است.
مرد معتاد درباره روز جنایت ادعا کرد: چند روز قبل برادرم به خانهمان آمد و مدام از چاقوی آشپزخانه حرف میزد. آن روز صدای پیرمرد خوش سیمایی را شنیدم که گفت عجله کن و چاقو را بردار و به خیابان برو! چاقو را از خانه برداشتم و در کوچه پسری را دیدم که شبیه بچگیهای خودم بود. من دیگر چیزی یادم نمیآید و نمیدانم خون از کجا روی لباسم ریخته است. چاقو را به فردی فروختم و با پولش مرفین خریدم. به بیمارستان رفتم تا آن را تزریق کنم که باز هم پیرمرد آنجا بود و سرنگ خود را به من داد تا مرفین را تزریق کنم. تنها چیزی که یادم میآید یک شب در پارک خوابیدم و بعد از آن در خیابان دستگیر شدم. پول موادم را هم مادرم میداد و برخی اوقات با فروش کفش و وسایلم پول مواد را به دست میآوردم.
اشکان خاطرنشان کرد؛ آقای قاضی مرا اعدام کنید تا راحت شوم. پشیمان هستم و آن موقع در حال خودم نبودم. من دروغ نمیگویم و بچه را نمیشناختم. عمدی در کشتن سپهر نداشتم و اگر خانواده او مرا ببخشند حاضرم تا آخر عمر نوکری آنها را بکنم. قاتلها همیشه انگیزه دارند، اما من ذهنم بیمار است. باور کنید هیچ چیزی از صحنه قتل یادم نمیآید، اما چهره پسربچه را خوب یادم است. من دو بار با زدن رگم خودکشی کردم و ای کاش آن موقع میمردم. در این دو روز دلتنگ مادرم هستم و ای کاش او را میدیدم.
در ادامه جلسه بازپرسی وقتی مادر سپهر کوچولو با قاتل فرزندش روبهرو شد، یاد صحنه قتل فرزندش افتاد و به بازپرس پرونده گفت: پسرم خیلی خوب و مهربان بود. او بیگناه بود چرا باید گلوی فرزندم بریده شود. مرد سنگدل ادعا کرده معتاد و بیمار است که این موضوع دروغ است. میخواهم خودم قاتل فرزندم را قصاص کنم. من بدون حضور پدرش سپهر را چهار سال با خون جگر به بهترین شکل بزرگ کردم و حق او این نبود.کار این جنایتکار کمرم را شکست. من فقط قصاص در محل جنایت را میخواهم.
با اعترافات قاتل 35 ساله او با دستور سجاد منافی آذر بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی بازداشت شد تا تحقیقات در رابطه با شناسایی انگیزه اصلی جنایت توسط کارآگاهان پلیس آگاهی انجام شود.
ذهنم بیمار است
هنوز خمار است. سرش را به زیر میاندازد و باید هر سوال چندبار پرسیده شود تا متوجه شده و جواب دهد. فرصتی کوتاه پیش آمد تا گفتوگویی با او داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
چرا مرتکب قتل شدی؟
نمیدانم چرا این کار را کردم. باور کنید هیچ چیز از آن روز یادم نمیآید. من ذهنم بیمار است و تحت درمان هستم.
رابطهات با خانوادهات خوب است؟
چند وقت است آنها را ندیدهام. سال قبل به خانه برادرم رفتم که او مرا راه نداد و از خانهاش بیرونم کرد.
چند خواهر و برادر داری؟
سه برادر و دو خواهر دارم. من فرزند کوچک خانواده هستم. خواهرم مدیر یک بیمارستان در غرب کشور است.
چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟
مادرم. دلم برایش تنگ شده است، او تمام زندگیام است و من از او نگهداری میکردم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
..... پیرزن كه با خودخواهی و هوسبازیت ،زندگی چند تا خانواده رو نابود و یك جامعه رو داغدار كردی مقصر اصلی این جریان تو هستی...
شرم بر تو
وحشتناكه واین روانی باید به شدت مجازات بشه تا عبرت موجودات رذلی امثال این بشه.
جامعه رو به كجا كشونده..به قتل!
اونم قتل پسربچه...
باید یه فكری برای آدم های معتاد برداشته شه...این جوری كه نمیشه...