مادر سپهر: قاتل بی‌رحم باید در محل جنایت اعدام شود

دستگیری مظنون اصلی جنایت هولناک جنوب تهران

مظنون اصلی پرونده قتل پسر 10 ساله در خیابان وحدت اسلامی تهران، عصر دیروز در حوالی محل قتل شناسایی و دستگیر شد.
کد خبر: ۸۳۲۱۱۹
دستگیری مظنون اصلی جنایت هولناک جنوب تهران

به گزارش جام‌جم، بعدازظهر سه‌شنبه، اهالی بازارچه محله وحدت اسلامی هنگام گذر از کوچه مقدم با جسد غرق در خون پسر 10 ساله‌ای نزدیک دیوار آپارتمانی روبه‌روشدند. آنها زنگ در همسایه‌ها ر ا به صدا درآوردند تا خانواده او را پیدا کنند که مشخص شد خانواده مقتول در همان ساختمان زندگی می‌کند.

با گزارش وقوع این جنایت به بازپرس سجاد منافی‌آذر، جسد سپهر 10 ساله به پزشکی قانونی منتقل شد. همزمان با تشکیل پرونده قضایی، خانواده مقتول در تحقیقات گفتند روز حادثه سپهر برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه رفته بوده که بازنگشته و این حادثه تلخ برایش رخ داده است.

در این مرحله، کارآگاهان جنایی برای رازگشایی از این جنایت و دستگیری قاتل کودک بی‌گناه به تحقیق از همسایه‌ها پرداختند تا این که معلوم شد یکی از آنها که مغازه‌دار بوده، مرد جوانی را در حالی که لباسش خون‌آلود بوده و سراسیمه از کوچه محل جنایت خارج می‌شده، مشاهده و گمان کرده است او با فردی درگیری داشته تا این‌که موقع بازگشت به مغازه‌اش با صدای فریاد همسایگان، متوجه این جنایت شده و تصور می‌کند قاتل فراری باید همان مرد جوان باشد.

شناسایی مظنون

تیم جنایی پلیس با تحقیقات محلی متوجه شدند، دوربین‌های مداربسته یک شرکت در محل جنایت، تردد مرد جوانی را در زمان قتل در کوچه ضبط کرده است. بلافاصله فیلم دوربین‌های مداربسته بررسی شد و چهره مرد جوان در اختیار پلیس قرار گرفت. در ادامه پسر جوانی که در نزدیکی محل قتل زندگی می‌کرد به عنوان مظنون شناسایی شد و زمانی که ماموران راهی خانه او شدند مشخص شد پسر جوان همزمان با قتل ناپدید شده است.

قاضی سجاد منافی‌آذر، دستور دستگیری پسر جوان را صادر کرد و عکس و مشخصات او در اختیار گشتی‌های پلیس قرار گرفت.

سرانجام پس از گذشت 30 ساعت از این جنایت هولناک، عصر دیروز ماموران موفق شدند پسری 30 ساله را در چهارراه گلوبندک دستگیر کنند. او پس از انتقال به پلیس آگاهی منکر قتل شد که تحقیقات از او زیر نظر بازپرس جنایی تهران ادامه دارد تا مشخص شود وی در قتل سپهر نقش داشته است یا نه.

حسرتی که بر دل مادر ماند

سپهر منتظر بازگشایی مدرسه بود تا بعد از سه ماه دوری از دوستان مدرسه‌اش آنها را بار دیگر ملاقات کند. چند روز پیش با مادر و خواهر نوجوانش، سحر، لباس و کیف نو برای رفتن به مدرسه خریده بود و روزها را می‌شمرد تا زودتر فصل پاییز فرابرسد و با پوشیدن آنها و برداشتن کوله‌پشتی زیبایش به مدرسه برود، اما زندگی ورق دیگری برای آرزوهای کوچک او رقم زد و برای همیشه سپهر را به خاک سرد سپرد.

جای سپهر امسال با باز شدن مدرسه و حضور دوستانش در سر کلاس درس خالی است. هنوز کوله‌پشتی سپهر، لباس نو مدرسه‌اش و کتانی‌های سفیدش کنج اتاق است.

لیلا، مادر سپهر کنج اتاق نشسته و مدام او را صدا می‌کند.

صدای سپهر همچنان در گوش مادر می‌پیچد و خانه بی‌او صفایی ندارد.

هق‌هق گریه امانش نمی‌دهد. قاب عکس سپهر را محکم بغل کرده و بی‌تاب اوست و زیر گوش قاب عکس برایش لالایی مادرانه می‌خواند.

باورش نمی‌شود مردی غریبه این چنین گل زندگی‌اش را چید و او را عزادار کرد. مادر بزرگ آن‌سوتر نشسته و گریه می‌کند. دایی، خاله و دیگر اعضای خانواده همه سیاهپوش هستند و باور این مرگ برایشان سخت و جانکاه است.

سحر، خواهر بزرگ سپهر در حالی که به پهنای صورت اشک می‌ریزد، فریاد می‌زند داداش خوبم برگرد، چرا من و مامان را تنها گذاشتی، زیر لب به قاب عکس برادرش می‌گوید نگران نباش، قاتلت دستگیر می‌شود و خودم چهارپایه مرگ را از زیر پایش می‌کشم.

سپهر مرد خانه بود

لیلا کمی که آرام‌تر گرفت، به خبرنگار جام‌جم گفت: چهار سال پیش بنابر دلایل و مشکلاتی که برایمان پیش آمد، شوهرم به ناچار من و دو فرزندم را ترک کرد و قرار شد با پایان مشکلات دوباره همه با هم زندگی کنیم. در نبود شوهرم، سپهر مرد خانه‌مان شده بود. هرچه می‌خواستیم او تهیه می‌کرد. همیشه مراقب من و خواهرش بود. هیچ وقت دوست نداشت گریه من و خواهرش را ببیند. خوب درس می‌خواند و همیشه شاگرد اول بود و خیلی دوست داشت این چند هفته تعطیلات تابستانی تمام شود و دوستانش را در کلاس چهارم ببیند.

وی ادامه داد: ظهر سفره ناهار را پهن کردم. سپهر از من اجازه خواست برای خرید نان و خوراکی به مغازه سر کوچه برود و زود بازگردد. من هم اجازه دادم. ده دقیقه از رفتن او نگذشته بود که با صدای فریاد همسایه‌ها و به صدا درآمدن زنگ خانه‌مان سراسیمه به خیابان آمدم و مشاهده کردم همسایه‌ها مدام نام سپهر را به زبان می‌آورند. وحشت سرتا پای وجودم را فراگرفته بود. دست و پایم می‌لرزید، بسختی قدم برداشتم و از میان جمعیت رد شدم. سپهرم غرق در خون بود. خوراکی‌ها و نانی که خریده بود، کنارش افتاده بود. پایم لرزید و کف خیابان افتادم.

مادر داغدیده می‌گوید: من، شوهرم و دیگر اعضای خانواده‌ام با کسی اختلافی نداشتیم و نمی‌دانیم چرا آن مرد غریبه بی‌رحمانه جان فرزندم را گرفت و این چنین ما را داغدار کرد. یک ماه قبل برای سپهر جشن تولد 10 سالگی گرفتیم. از مسئولان قضایی و پلیس می‌خواهم قاتل فرزندم را هرچه زودتر دستگیر و در محله‌مان و همان جایی که بی‌رحمانه جان فرزندم را گرفت، مجازات کنند. قاتل بی‌رحمانه پسرم را کشته و سپهر حتی فرصت نکرده بود، زنگ خانه را بزند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۴
یك مادر
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
۰
۰
وای به حال مسئولین اگر این بار هم قاتل این طفل معصوم نبعه بیگانه باشد بیشتر جنایاتی كه تا به امروز رخ داده توسط این افراد بوده نمیگم آدم های پست و نامرد ایرانی وجود ندارن چرا وجود دارن ولی انقدر كه ما از این تبعه ها حمایت میكنیم از مردم خودمون حمایت نمیكنیم.
مادر دلشكسته
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
۰
۰
شرم دارم كودكم ...شرم دارم از زنانی كه با به گنداب كشیدن نام مقدس مادر چنین اهریمن هایی بس خونخوار وجانی در دامان خود میپرورانند و پدرانی كه با تربیت شیطان و رها كردن انها در جامعه اینچنین بیرحمانه زندگی و انسانیت را سر مبرند ...شرم دارم از این دنیا..... شرم دارم از كسانی كه تكیه بر مسند قدرت میزنند تا با زراندوزی وفراموش كردن انسانیت وعدالت ،علفهای هرز جامعه را كاشته و همچون باغبانی دلسوز ، هرزبانی میكنند و هنگامی كه این هرز رفتگان به منصه ظهور رسیدند این چنین زشت و پلیدانه تمامی عقده و حرص و حقارتهایشان را بر فرق سر بی پناه ترین وبی دفاع ترین گلهای این باغ خشكیده میكوبند... شرم دارم از همه كسانی كه بجای ارمغان امنیت و شادی اینچنین بر دنیای زیبای كودكانه تو رنگ سیاه پاشیدند و با درندگی وخونخواری مهر (پایان) بر پیكر نحیفت كوبیدند...شرم دارم از خودم كه جز گریه و بی تابی برای تو و كودكانی كه همچون برگ خزان در زیر پای اهریمنان له شدند، نتوانستم كاری انجام دهم تا ذره ایی از ترسها و دردهایتان بكاهم... نازنینم،كودكم، ای پاك ترین پاكیها! ................
خوشا دیدار ما در خواب ...
خواننده همیشگی جام جم
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۲
۰
۰
سلام خدمت جام جم امروز روزنامه رو خوندم بخش حوادث نوشته بودید یك زن كه شوهرش كارگر روز مزد بوده تو سلماس شهر ارومیه به خاطر نداشتن پول سزارین زنشو وادار به زایمان طبیعی میكنن و زنش فوت میكنه تو زایمان.چرا تو خبرهای مهم نگذاشتید تو سایت؟لطف كنید بذارید تا آبروی اون بیمارستان و پزشكان و مسولین بره بسیار ناراحت شدم اون مادر جاش تو بهشته و اگه یكی پول نداشته باشه باید بمیره راست میگن پول همه چی میاره ولی خوشبختی نمیاره.خواهش میكنم و استدعا میكنم خبر رو تو سر تیتر سایت قرار بدید.ممنون.
حسن
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۴۷ - ۱۳۹۴/۰۶/۲۶
۰
۰
روحش شاد ، خدا به خانواده اش صبر بده . با تشكر از كاركنان خدوم پلیس اگاهی و قضات شریف دادگستری . امیدوارم با مجازات سریع این قاتل كذاب كه الكی خودش رو به موش مردگی (دیوونگی) زده ، تسلی خاطر خانواده داغدار سپهر كوچولو باشند . ضمناً اگه رسانه های غربی و عربی به خاطر اعدام این جانی حیوان صفت ، چرت و پرت حقوق بشری كردند آدرس منو بهشون بدین تا ........ ....

نیازمندی ها