چرا پدرخواندهات را به قتل رساندی؟
10 سال قبل فهمیدم پرورشگاهی هستم و رضا و همسرش من را از دو سالگی به عنوان فرزندخوانده بزرگ میکنند. تا وقتی پدرم سرکار میرفت همه چیز خوب بود، اما هفت سال قبل مادرخواندهام از او جدا شد و من و رضا با هم زندگی میکردیم. اخلاقهای او بسیار تند شده بود و حتی مرا تهدید به مرگ میکرد.
او را به خاطر همین تهدید کشتی؟
باور کنید قتل اتفاقی بود. آن روز مثل همیشه او مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و با پیچ گوشتی دو ضربه به بدنم زد. عصر با همسرم بیرون رفتم و وقتی برگشتم پدرخواندهام دوباره تهدیدم کرد. محمد که جلو در خانه بود سر و صدای من را شنید و برای کمک به خانهمان آمد. پدرم قصد خفه کردن من را داشت که او با گلدان به سرش زد و رضا بیهوش شد. من به خانه دوستم رفتم و همسرم مدعی شد جسد را به خارج از خانه برده و دفن کرده است.
میدانستی قبر پدرت کجاست؟
ابتدا گفت او را در حوالی کارخانهاش در پاکدشت دفن کرده، اما هربار از او میخواستم مرا به محل دفن جسد ببرد او بهانه میآورد تا این که وقتی دستگیر شدیم متوجه شدم جسد را داخل اسید سولفوریک انداخته است، اما او هم ترسیده بود و نمیدانست چکار میکند. ما قاتل بالفطره نیستیم.
چرا موضوع را به بقیه فامیل نگفتی؟
مادرخواندهام در جریان اذیتهای پدرم بود. حتی عمه و عمویم هم میدانند. یک بار عمو مهرداد از دانمارک به ایران آمد تا با پدرم در این مورد حرف بزند، اما او خودش را به خواب زده بود تا نشنود. من هر بار که پدرم اذیتم میکرد مجبور بودم چند روز یا چند هفته به خانه دوستانم بروم تا او و خودم آرام شویم و دوباره به خانه باز میگشتم. من در کنار درس دو جا مشغول کار بودم تا باری روی دوش پدرخواندهام نباشم. او بازنشسته بانک بود و با حقوق بازنشستگی زندگی میکرد. من هم خرج خود را درمیآوردم.
بعد از قتل چگونه خانه را فروختی؟
وقتی در خانه تهراننو ساکن شدیم، پدرخواندهام پشیمان شد و قصد فروش آنجا را داشت چون حوصله کارهای اداری را نداشت با گرفتن 300 میلیون سفته وکالت فروش خانه را به من داده بود. بعد از فوتش چون همیشه میترسیدم خانه را 270 میلیون فروختم و با مقداری از پول آن خانهای را اجاره و با محمد به زندگی ادامه دادیم.
برای سرقت دست به قتل زدید؟
باور کنید نه. شوهرم کارخانه بلورسازی دارد و درآمدش هم خوب است. تمام این اتفاقات در یک لحظه اتفاق افتاد و ما احتیاجی به پول پدرخواندهام نداشتیم. ما حتی قصد قتلش را هم نداشتیم.
بعد از قتل به کجا فرار کردید؟
حدود یکسالی را در خانهای اجارهای در تهران زندگی کردیم و بعد با بقیه پول فروش خانه یک ویلا کوچک در چمستان خریدیم و در آنجا ساکن شدیم.
میدانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟
باور کنید ما قاتل نیستیم و از قبل نقشهای برای قتل پدرخواندهام نداشتیم. نگران شوهرم هستم، او فردی متین است و علاوه بر دکتری تاریخ هنر دو مدرک مهندسی نیز دارد. محمد در خطاطی، نقاشی و موسیقی بسیار تواناست. امیدوارم خانواده پدر خواندهام ما را درک کنند و همسرم را ببخشند.
مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد