سرگرمی‌های ایرانیان دوره قاجار از نگاه جهانگرد فرانسوی

یادم تو را فراموش

ایران در دوره سلطنت ناصری به روایت حاج سیاح

یکی از منابع تاریخی دوره قاجار که مؤلّف آن، محور مباحث خود را بر روی مسائل اجتماعی متمرکز نموده، «خاطرات حاج سیّاح» به نگارش حاج محمدعلی سیّاح محلّاتی است.
کد خبر: ۸۰۴۹۸۷
ایران در دوره سلطنت ناصری به روایت حاج سیاح

قسمت عمده­ای از مطالب کتاب موردنظر، در راستای بیان معضلات و نابسامانیهای جامعه ایران در آن برهه زمانی می­باشد، در این نوشتار مختصر، به یک تکه از نوشته‌های او که مبتنی بر نبود برنامه اقتصادی و منفعت­طلبی بی حدوحصر متنفّذین جامعه و رجال حکومتی در ایرانِ دوره ناصری، بعد از قتل امیرکبیر است، اشاره می­شود.

واقعاً بدبختی بزرگ ایران قتل امیرکبیر بود، پس از قتل آن مرحوم امور مملکت بازیچه هواپرستان گردیده بالکلیّه نظر اطرافیان سلطنت بر إغفال ناصرالدین ­شاه بود و گروهها با یکدیگر رقابت در تقرّب و جاه و داشتن نفوذ و منحصر کردن غارتگری و جمع مال و منال به خود داشتند. کم­کم نفوذ دولتین روس و انگلیس و کشمکش ایشان در اغفال این مملکت بی­چاره و سلب قوای باطنی آن شدت پیدا می­کند. بالأخره دخالت غیرمستقیم و مستقیم در رساندن کسان به صدارت و مقامات و حکومتها نموده بزرگان ایران را طرفدار منافع خود در ایران ساخته و این نادانان را به اقدام بر ضرر ایران وا می­داشتند و اینان هم مقصودی جز عیاشی و زیادکردن مال و لخت­کردن رعایا و تسلّط و تفوّق خودشان ندارند1.

بعد از اشاره به معضل مذکور، حاج سیّاح، بر آزمندی و ولع شدیدِ اشخاص متنفّذ جامعه و رجال منتسب به حکومت در راستای نیل به ثروت مادّی بیشتر از طریق قرار گرفتن در قشر ملّاکین و زمین­داران متمرکز می­شود:

حرص و رقابت غریبی برای بیرون آوردن زمین و املاک و مزارع و مستغلّات از کف کارکنان و زارعین پیدا گردیده حکام در هر ولایت به وسائلی مال مردم را غارت کرده خزانه نقود فراهم می­کردند. هر ملک خوب که در دست کسی در آن ولایت می­دیدند به هر وسیله و اجبار و حبس و زنجیر و کتک آن را به خریدن ارزان یا خریدن جزئی و غصب بافی یا قباله گرفتن به وسائلی تملّک نموده، در یک سال و دو سال حاکم ولایتی صاحب چند قریه در آن ولایات گردیده قباله های آنها را باخزاین فرشها و سایر هدایا و پولها به طهران حمل می­کردند. اکنون در اکثر ولایات ایران هر کس حکومتی کرده مالک املاک بسیار شده و صاحب­منصبان ولایات هم اقتداء به حکام نموده با غصب و اجبار بر خرید و وسائلی که همه می­دانند و ذکر آن طول دارد قسمتی را مالک می­شدند...تجّار هم این نعمت بی­زحمت را در ملّاکی دیدند(کدام نعمت بی­زحمت؟ هزاران نفوس تمام عمر را شب و روز از هزاران اسیر و بنده زرخرید بهتر کار کرده هرچه بدست آورده بر طبق العبدومافی یده لمولاه ملک طلق ملّاکین دانسته به قدر قوت لایموت اگر برای بندگان می‌گذاشتند تفضّل بود) آنها که می­بایست پول ایشان در تجارت مملکت و ترویج متاع وطن و ترویج مصنوعات ایران صرف شود آنان هم با فریب دادن مالکان دهات اطراف به دادن مال­التجاره به چند مقابل و رفتن فرعها به سند بیع شرطها بیچاره دهاقین را مستأصل می­نمودند و مالک املاک می­شدند2.

مطابق با روایت حاج سیّاح، طمع­کاری و گرایش مفرط همه رجال حکومتی و گروههای متعیّن و بانفوذِ جامعه به سوی زمینداری و ملّاکی، حتّی به قیمت پایمال نمودنِ حقوق زارعین را، زمینه­سازِ گسترش فقدان عدالت اجتماعی و اِخلال در بخش اقتصاد کشاورزی و حتی صنایع عنوان می­کند:

آبادی مملکت با زراعت و صناعت و تجارت است و اینها با عدالت. عدالت از میان رفت و زارع دید تمام فایده کار و زحمت و آبادی او برای خودش هیچ فایده ندارد اکتفا کردبه کاری که به قدر قوت لایموت برای او اگر مالک بگذارد والّا مضطر شده مزرعه را بایر گذاشته، پناه به ملک دیگری که امید رفاهیت داشت می­برد یا به خارجه می­گریخت. کم­کم زراعت و فلاحت بر حال فلاکت افتاد و سکنه دهات قطعاً رویهم­ رفته از نصف کمتر شد. اما صناعت در چنین عصری که به واسطه کارخانجات اروپا و سهولت حمل­ونقل، به واسطه راه آهن و غیره محصولات به طریق آسان و ارزان وارد می­شود اهل ایران رو کردند به خرید متاع خارجه و به تدریج، هر صنعت که در خود ایران بود برافتاد و احدی از شاه... تجار که خون مردم را می‌خوردند در این صدد برنیامدند که یا مثل خارجه کارخانه دایر کنند یا کاری کنند که صنعت قدیم ایران برنیفتد و کرورها مردمی­که از صنایع معاش می­کردند عمله خارجه نشوند. اگر کسانی هم به خیال دایر کردن کارخانه یا ساختن راه می­افتادند سیاست شمال و جنوب به دست دولت ایران مانع می­شدند. اما تجارت، هر پول­دار خود را داخل ملّاکین کرد و برای خود رعایا و اسراء خریده،خود را آسوده از زحمت سفر و خریدوفروش و حساب­ودکان کرده و هر کس هم اسم تجارت را بر خود جز از این ندانست که متاع خارجه را در داخله مملکت غلط­­انداز رواج داده، یکی بر صد گران فروخته، ثروت و نقود مملکت را حمل به خارجه نماید. تجارت هم شد دلّالی خارجه نه ترویج متاع وطن3.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. محمدعلی محلّاتی، خاطرات حاج سیّاح، به کوشش: حمید سیّاح، تهران، کتابخانه ابن سینا، 1346ش، ص470.

2. همان، ص471.

3. همان، ص472.

منبع: مقاله محمد حسن پورقنبر، مجله الکترونیکی بهارستان، شماره 147

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها