دست‌های سخاوتمند سیستان و بلوچستان

قاچاق سوخت، مواد مخدر، محرومیت و طبیعت خشن با نام سیستان و بلوچستان گره خورده، اما این همه واقعیت‌های این استان پهناور کشورمان نیست، بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم این مشکلات کم و بیش در اغلب استان‌های کشورمان وجود دارد.
کد خبر: ۷۹۸۷۸۸
دست‌های سخاوتمند سیستان و بلوچستان

نکته اینجاست که محرومیت، طبیعت خشن و تبلیغات منفی شرایط را برای اهالی این استان دشوارتر کرده و دست‌کم سبب شده مهربانی، مردانگی و مهمان‌نوازی سیستان و بلوچستانی‌ها نیز ندیده گرفته شده و سرزمینی که روزی رستم درآن پا گرفت به نابسامانی شهره شود. نباید فراموش کرد اگر شرایطی که بر مردمان این منطقه چیره شده بر استان‌های دیگر نیز حاکم شود به طور حتم روند رشد آسیب‌های اجتماعی را سرعت می‌دهد، با این حال جوانان سیستان و بلوچستانی با این کم و کاستی‌ها کنار آمده و تلاش می‌کنند که در تحصیل، کار و فعالیت‌های اجتماعی همراه یکدیگر باشند، گواه این ادعا را نیز می‌توان در جنب و جوش جوانان زاهدانی در بازار و دانشگاه این شهر جستجو کرد، مناطقی که زندگی به معنی واقعی در آنها جریان دارد. چهارراه رسولی را می‌توان یکی از مناطق معروف زاهدان دانست، بازاری که سالانه هزاران نفر از نقاط مختلف کشور را به این شهر می‌کشاند. جوانان زیادی را نیز می‌توان دراین بازار دید که برای خود کار و کاسبی راه انداخته‌اند و هر روز با هزاران امید در مغازه خود را گشوده و چشم به راه مشتری می‌نشینند.

در این بازار تا چشم کار می‌کند مغازه و فروشنده‌هایی وجود دارد که لباس‌های دست دوم می‌فروشند، لباس‌های نیمداری که در بیشتر استان‌های کشور به تاناکورا معروف هستند. بجز پوشاک دست دوم و پارچه، تعداد مغازه‌هایی که اجناسی مانند نسکافه، چای و شکلات می‌فروشند نیز کم نیست.

بازاری برای ایران

لباس‌های رنگ و وارنگ در رگال‌های چیده شده و مرد سالخورده‌ای که با لباس بلوچی جلوی مغازه نشسته است. او ریش یکدست سفید بلندی دارد و عرق چینی روی سر گذاشته است. پیرمرد خیلی دقیق پیاده‌رو را زیر نظر دارد و به عابرانی که به نظرش مشتری می‌آیند، تعارف می‌زند تا از مغازه‌اش بازدید کنند. مرد سالخورده درباره کارش می‌گوید: چندسالی است که پوشاک دست دوم می‌فروشم البته تنها نیستم پسرانم نیز کمکم می‌کنند.

رحمان یکی از پسران مرد سالخورده است. او که حدود 25 سال دارد، درباره کار و کاسبی در زاهدان می‌گوید: بیشتر دوستان من در همین بازار مشغول به کار هستند و از راه فروش اجناس دست دوم امرارمعاش می‌کنند. ما هر چند ماه یکبار برای آوردن لباس دست دوم به پاکستان می‌رویم.

رحمان دو برادر دیگر دارد که کمک حال او و پدرش هستند. یکی دیگر از برادرها ادامه می‌دهد:ا ینجا در زاهدان مردم بیشتر از تهران هوای یکدیگر را دارند، نمی گذاریم فامیل، همسایه و دوست و آشنا در مشکلات تنها بمانند. تا آنجا که از دستمان برمی‌آید به یکدیگر کمک می‌کنیم.

لباس دست دوم تنها کالایی نیست که از پاکستان به بازار چهارراه رسولی راه پیدا کرده، اینجا بازار پارچه و اجناس دیگری مانند نسکافه، برنج، چای و ادویه نیز گرم است.

وحید فروشنده مغازه کوچکی است که درآن انواع و اقسام ادویه، نسکافه و ترشی‌های پاکستانی پیدا می‌شود، او درباره وضع این روزهای بازار توضیح می‌دهد: خدارا شکر کاسبی بد نیست، اما زمانی که چند روز تعطیل داشته باشیم بازار رونق بهتری پیدا می‌کند، چون مردم از سراسر ایران فرصت پیدا می‌کنند به اینجا بیایند. نکته جالب دیگری که در بازار زاهدان به چشم می‌آید، تعطیل شدن بیشتر مغازه‌ها هنگام نماز است، فروشنده‌ها با شنیدن صدای اذان پارچه‌ای روی اجناسی که جلوی در مغازه قرار داده‌اند می‌کشند و برای شرکت در نماز جماعت روانه مسجد می‌شوند.

فضای سبز انحصاری

هر چند زاهدان فضای سبز محدودی دارد، اما برخی ارگان‌ها با توجه به توان خود محیط مناسبی را برای کارکنان خود فراهم کرده‌اند، برای نمونه دانشگاه زاهدان یکی از سرسبزترین محوطه‌ها را در این شهر دارد یا نیروی انتظامی این شهر بوستان سرسبز دیگری ایجاد کرده است.

دانشجویانی که بیشترشان لباس محلی به تن کرده‌اند و فضای سبز مناسب، نکاتی است که نظر هر تازه‌واردی را در دانشگاه زاهدان به خود جلب می‌کند، در گوشه و کنار این فضای سبز آلاچیق‌هایی درست شده که در آن جوانان مشغول گپ زدن با یکدیگر یا درس خواندن هستند. تعدادی نیز مشغول چیدن توت از درختانی‌اندکه تازه به بار نشسته است.

احمد یکی از دانشجویان دانشگاه زاهدان است که خانواده‌اش در جیرفت زندگی می‌کنند؛ او که در رشته تاریخ تحصیل می‌کند، درباره زندگی در این شهر می‌گوید: زاهدان مردم دیندار، خون‌گرم و با انصافی دارد، کمتر شهری را می‌توان مانند زاهدان پیدا کرد که موقع نماز مسجدهایش پر از نمازگزار باشد.

او درباره این‌که در اوقات فراغت خود چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهد، توضیح می‌دهد: شاید باورش برایتان سخت باشد، اما سرسبزترین جای این شهر همین دانشگاه است و برای گردش جای دیگری نمی‌توان پیدا کرد، به همین دلیل ترجیح می‌دهم وقت آزاد خود را در محوطه دانشگاه سپری کنم.

جوان جیرفتی به شرایط شهر خود نیز اشاره کرده و می‌گوید آنجا نیز شرایط نامناسب است و محل مناسبی برای این‌که جوانان اوقات فراغت خود را سپری کنند، وجود ندارد.

احمد ادامه می‌دهد: همشهری های من بیشتر به کشاورزی مشغول هستند، اما مشکل اینجاست که کشاورزی نیز از رونق افتاده؛ برای نمونه کشاوزان یکصد میلیون تومان هزینه می‌کنند، اما 30 میلیون تومان برداشت دارند، محصول هندوانه خیلی از کشاورزان را امسال کیلویی صد تومان خریدند، به همین دلیل کشاورز باید به دلالان از جیب خودش پول پرداخت می‌کرد تا بارش را ببرند. این درحالی است که باید تاکید کرد حمایت نکردن از کشاورزان، اندک فرصت‌های شغلی را نیز در این مناطق از بین خواهد برد و نتیجه‌ای بجز افزایش مهاجرت و رشد آمار حاشیه‌نشینان در پی ندارد.

اصلی به نام احترام به مهمان

زاهد یکی دیگراز دانشجویان دانشگاه زاهدان است که از ایرانشهر برای ادامه تحصیل روانه این شهر شده، او با تاکید بر این‌که اهالی سیستان و بلوچستان مهمان‌نواز هستند، می‌گوید: محرومیت باعث شده بیشتر ایرانی‌ها دید منفی نسبت به استان ما داشته باشند درحالی که احترام به مهمان برای ما خیلی مهم است.

جوان ایرانشهری ادامه می‌دهد: بیکاری بین جوانان سیستان و بلوچستانی بیشتر از دیگر استان‌های کشور است؛ این عامل در کنار نبود فضای مناسب برای گذران اوقات فراغت زمینه را برای گرایش بیشتر جوانان به مواد مخدر فراهم کرده، بنابراین اهالی این استان را باید با توجه به شرایطی که دارند قضاوت کرد، نه مانند استان‌هایی که بویی از محرومیت نبرده‌اند.

زاهد به قلعه‌ناصری ایرانشهر اشاره کرده و تاکید می‌کند، ایرانی‌ها برای دیدن این اثر باید به ایرانشهر سفر کنند و مطمئن باشند که از مهمان‌نوازی ایرانشهری‌ها تعجب خواهند کرد.

او از مسئولان می‌خواهد بیشتر به فکر تنها کارخانه ایرانشهر (بافت بلوچ) باشند، زیرا وضع این کارخانه مناسب نیست و بتازگی دست به تعدیل نیرو زده، زاهد تصریح می‌کند: بیشتر جوانان در این کارخانه مشغول به کار بودند، اما با ضعیف شدن آن تعداد زیادی از ساکنان ایرانشهر بیکار شده‌اند.

نبود شغل سبب شده بیشتر جوانان سیستان و بلوچستان در آرزوی یافتن شغل مناسب روانه استان‌های دیگر شوند، چنین مهاجرت‌هایی سبب آسیب دیدن سالمندان نیز می‌شود، زیرا براساس سنتی که دراین استان حاکم است، مراقبت از سالمندان و دستگیری از آنها از وظایف جوانان است، اما گاهی شرایط آن‌قدر دشوار می‌شود که جوانان مجبور به فراموش کردن این سنت شده و از شهر خود کوچ می‌کنند.

3 شبانه‌روز عروسی

آماده کردن مقدمات ازدواج یکی دیگر از مشکلات جوانان سیستان و بلوچستان است ،مساله‌ای که جنس آن کمی با دغدغه‌های جوانان ساکن در دیگر استان‌های کشور متفاوت است، زاهد در این باره یادآور می‌شود: خانواده‌هایی که می‌خواهند دخترشان را عروس کنند طلای زیادی از پسر می‌خواهند، مثلا از داماد30 مثقال طلا طلب می‌کنند، علاوه بر این برخی شیربها نیز می‌گیرند.

او ادامه می‌دهد: ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود،چون بیشتر جهیزیه را نیز پسر باید تهیه کند و از این گذشته اقوام توقع دارند خانواده پسر حداقل 3 شبانه‌روز جشن بگیرند و به همین دلیل هزینه ازدواج بالا می‌رود.

حمید یکی دیگر از جوانانی است که در دانشگاه زاهدان مشغول تحصیل است، او حرف‌های زاهد را قبول نداشته و گفته‌های دوست خود را این‌طور تعدیل می‌کند: البته بیشتر خانواده‌ها در سیستان و بلوچستان به قول معروف سنگ جلوی پای جوانان نمی‌اندازند، درست است که برای آنها رعایت سنت‌ها مهم است، ولی اگر مطمئن باشند شخصی که به خواستگاری دخترشان آمده فرد سالم و مناسبی است، برای برگزاری مراسم عروسی سختگیری نمی‌کنند.

این درحالی است که دست‌کم می‌توان گفت هنوز تعیین مهریه‌های سنگین در این استان فراگیر نشده است.

محمد، دانشجوی اهل سراوان است، او که در رشته جغرافیا مشغول تحصیل است، تاکید می‌کند: اکنون بیشتر جوانانی که در حال درس خواندن هستند، نگرانند بعد از فارغ‌التحصیل شدن چگونه کار پیدا کنند، زیرا در استان ما فرصت شغلی برای تحصیلکرده‌ها خیلی کم است، بنابراین مسئولان باید برای حل مشکل ساکنان مناطق مرزی فکری کنند. او با بیان این‌که هزینه استفاده از خوابگاه برای هر ترم 200هزار تومان است از مسئولان دانشگاه می‌خواهد به امکانات سرمایشی و گرمایشی خوابگاه بیشتر توجه کنند. سیستان و بلوچستان استانی است که ظرفیت حفظ سرمایه‌های انسانی خود را دارد، برای این کار مسئولان باید بیشتر به دغدغه شهروندان توجه کرده و دست‌کم فضای شهری را به شکلی ساماندهی کنند که تمامی مردم به فضای سبز دسترسی داشته باشند. این در حالی است که می‌توان پیشنهاد کرد مسئولان این استان با سرمایه‌گذاری روی بازار، شناساندن فرهنگ،هنر و آثار باستانی شهر می‌توانند به اشتغالزایی و افزایش درآمد ساکنان این استان کمک کنند.

محروم، اما بامرام

در کوچه پس کوچه‌های بازار می‌توان قهوه‌خانه‌هایی را دید که در سایه نبود مراکز تفریحی به پاتوق جوانان و نوجوانان بدل شده‌اند، «بام کلاسیک» یکی از این قهوه‌خانه‌هاست که در انتهای کوچه‌ای بن‌بست جا خوش کرده و برای رسیدن به آن باید از کنار بساط چند مغازه لباس دست دوم فروشی عبور کرد. پس از رسیدن به انتهای کوچه باید از چند پله فلزی بالا رفته و از راهرویی عبور کنید که سعی شده با نقاشی‌هایی از طبیعت و درویشی که کشکولی را روی دوش گذاشته و در باغی سبز در حال قدم زدن است، زیباتر شود. این نقاشی‌ها را می‌توان نشانه‌ای از کمبود فضای سبز و درخواست مردم این استان برای افزایش چنین فضاهایی تفسیر کرد، چون کمبود آب سبب شده زاهدان فضای سبز زیادی نداشته باشد به همین دلیل مانند دیگر شهرهای کشور نمی‌توان در آن بوستان و پارک دید، اینجا مردم به چنین محله‌ای کمتر دسترسی دارند و چنانچه بخواهند مهمان خود را به مکانی سرسبز ببرند، انتخاب زیادی بجز منطقه کلاته (پارک جنگلی) ندارند که آن نیز با شهر فاصله زیادی دارد. نقاشی‌هایی که روی دیوار قهوه‌خانه به تصویر کشیده شده محدود به راه‌پله نمی‌شود. به اولین پاگرد که برسید تابلوی کوچکی که روی آن نوشته ورود افراد زیر 18 سال ممنوع خود نمایی می‌کند، اما واقعیت اینجاست که برای نوجوانان و جوانان زاهدانی مکان تفریحی زیادی وجود ندارد به همین دلیل اغلب آنها برای گذران اوقات فراغت روانه قهوه‌خانه‌ها می‌شوند.

بوی توتون میوه‌ای و دود سالن قهوه‌خانه را پر کرده است. اینجا آن‌قدر بزرگ هست که 12 تخت در آن جای گرفته، روی هر تخت نیز چند جوان یا نوجوان که لباس‌های محلی به تن دارند نشسته‌اند و از قلیان‌های پایه بلند کام می‌گیرند.

سجاد از جوانانی است که هر روز بعد از دانشگاه سری به این قهوه‌خانه می‌زند، او می‌گوید: بعد از دانشگاه با دوستانم در اینجا جمع می‌شویم و قلیان می‌کشیم و حرف می‌زنیم، شاید جای دیگری اگر بود کمتر به اینجا می‌آمدیم، اما تمام شهر را که بگردید پارک یا محل مناسب دیگری پیدا نمی‌کنید. اگر از کمبود باشگاه‌های ورزشی از سجاد بپرسید، خواهید شنید که مشکل آنها کمبود باشگاه نیست چون این روزها در اغلب محله‌های زاهدان دستکم یک باشگاه بدنسازی پیدا می‌شود، اما باشگاه محلی برای دور هم جمع شدن نیست مشکل ما این است که جوانان زاهدانی چنانچه از خانه‌های خود خارج شوند محل مناسبی برای دور هم جمع شدن ندارند.

سجاد ادامه می‌دهد: مسئولان باید به وضع شهر بیشتر رسیدگی ‌کنند البته آنهایی که بومی این شهرنیستند فقط جنبه‌های منفی آن را می‌بینند. منظور او این است که بیشتر مردم فکر می‌کنند سیستان و بلوچستان محلی است که فقط در آن قاچاق سوخت و مواد مخدر جریان دارد. یکی دیگر از جوانان که جزوه درسی خود را نیز همراه آورده درحالی که پک محکمی به قلیان خود می‌زند، می‌گوید: آنهایی که شناخت دقیقی از سیستان و بلوچستان ندارند با دید منفی به استان ما نگاه می‌کنند، اما با همه محرومیت‌ها ما با هم متحد هستم و محال است که حقی را ناحق کنیم. او ادامه می‌دهد: برای نمونه اگر در بازار اینجا یک زاهدانی با یک تبعه افغانستان یا پاکستان اختلاف پیدا کند ریش سفیدها بلافاصله پا درمیانی کرده و حتی نمی‌گذارند حق اتباع بیگانه ضایع شود.

جوان دیگری می‌گوید: مردم این استان به معنی واقعی هوای یکدیگر را دارند، خانواده‌های زیادی وجود دارند که در یک خانه به طور مشترک زندگی می‌کنند، برای نمونه من با این‌که متاهل هستم به دلیل درآمد کم نتوانسته‌ام خانه بخرم، اما برادرم آن‌قدر بامرام است که اجازه داده برای چند سال در یکی از اتاق‌های خانه او زندگی کنم.

او ادامه می‌دهد: علاوه بر این چون در شهر سیستم گازکشی وجود ندارد ما هنوز از کپسول‌های گاز استفاده می‌کنیم، زمستان گذشته برای چند روز کپسول گاز در شهر نایاب شد، اما همسایه‌ها آن‌قدر هوای یکدیگر را دارند که در سرمای زمستان سال گذشته پرس و جو می‌کردند تا خانواده‌ای بدون کپسول گاز نماند.

یکی دیگر از جوانانی که در قهوه‌خانه حضور دارد، عنوان می‌کند: اینجا ما قربانی سایر مردم جهان هستیم که می‌خواهند مواد مخدر مصرف کنند، چون بخشی‌از این مواد باید ابتدا از استان ما ترانزیت شود، به همین دلیل بدنامی‌اش برای ما می‌ماند، درواقع اگر به دلیل تقاضای آنها نبود، مواد مخدر در استان و شهرما بیشتر از شهرهای دیگر کشور نبود.

مهدی آیینی / گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها