انسان،اشرف‌ مخلوقات‌ می‌باشد

کمالات وجودی انسان

تصویر پیامبر اعظم در هنر و عرفان اسلامی

محمد‌ (ص‌) شمع جمع آفرینش

هر چیزی را که در این دنیا می‌بینیم بر اساس آموزه‌های عرفانی نشانگر و نمادی از امری غیبی و باطنی است. باطن هر چیز، حقیقت آن چیز است و بنابراین هیچ شیء و موجودی در این دنیا، بدون حقیقت و بی‌معنا نیست.
کد خبر: ۷۹۴۴۸۵
محمد‌ (ص‌) شمع جمع آفرینش

کسانی که به «عالم غیب» ایمان ندارند، ممکن است معنای این دنیا را منکر شوند، ولی کسی که جهان بینی عرفانی و اسلامی را درک کرده است، می‌داند در پس این امور ظاهری، حقایق غیبی و باطنی بسیاری نهان است. این باطن هم خود باطن و غیبی و حقیقتی دارد و این سلسله ادامه دارد تا به وجودی برسد که او خالق و یگانه و هستی‌بخش است.

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی

صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت

بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی

عقل کشتی آرزو گرداب و دانش بادبان

حق تعالی ساحل و عالم همه دریاستی

پس هستی‌شناسی عرفانی، هم عالم ظاهر را می‌بیند و هم عالم باطن را. اما جایگاه «پیامبر» در این هستی‌شناسی کجاست؟ عرفان اسلامی معرفت به پیامبر را نیز به همین شیوه تشریح می‌نماید؛ نبی یا پیامبر در این بیان کسی است که با اتصال به عالم غیب، از عالم بالا برای اهل زمین تحفه‌های روحانی به ارمغان می‌آورد و ایشان را به سوی همان سرمنزل حقیقی و ظل حق تعالی هدایت می‌کند و می‌تواند گوشه‌ای از حقیقت ازلی را بر انسان‌ها نمایان سازد و او را در مسیر کمال وجودی‌اش هادی و راهبر باشد.

مقام نبوت و رابطه آن با هستی

در اینجاست که مبحث نبی کامل و جایگاه او در مراتب هستی پیش می‌آید؛ بر طبق آموزه‌های عرفانی هستی دارای مراتبی است که از وحدت به کثرت در سیران است و باز از کثرت به سوی وحدت در تکاپو است.

در این سیر و حرکت مقام انسان، مقام خلیفه‌ای است که از جانب خداوند بر تمام موجودات هستی برتری و اشرفیت دارد، از این رو باید مقامی شامخ و مرتبتی رفیع را دارا باشد. علت این امر آن است که روح انسان براساس آیات قرآن «الهی» است (نگاه کنید به آیه 29 از سوره حجر) و از سوی دیگر سرمنزل او قرب خداوندی است و بازگشت او نیز به همان جایگاه است و دیگر هیچ موجودی غیر از انسان به این رتبه و مقام دست نیافته است، از سوی دیگر چون مرتبت انسان حقیقی برتر از تمام موجودات عالم است پس بازگشت همه موجودات عالم نیز از کثرت به وحدت به سوی مقام انسان کامل است که فوق مرتبه آنهاست، یعنی کمال مراتب هستی مقام انسانیت است و کمال انسان، مقام قرب حقیقی و فنا و بقای بعد از فنا است.

اما این راهنمایی و هدایت برای رسیدن به این مقام از سوی نبی حق صورت می‌پذیرد. او که خود از عالمی قدسی فرود آمده، خوب می‌داند راه کمال چیست و سعادت حقیقی کدام است و هرکس چه اندازه‌ای از کمال را می‌تواند برخوردار باشد (حضرت امیر(ع) بر همین اساس فرموده اند که من به راه‌های آسمان آشناتر از راه‌های زمینم.)

از این منظر، نبی کامل همچون جان است در بدن آدمی که همه حرکات و سکنات بدن در راه رسیدن به فلاح، قائم و وابسته به اوست و او سلطان و غایت بدن و جسم است یا همچون قلب است که حیات و ممات بدن وابسته به اوست؛ یا در نظام هستی همچون مدبر (یا عقل) است که تدیبر عالم برای نیل که کمال را به عهده دارد.

فرزندان آدم به واسطه این هدایت‌های معنوی است که می‌توانند از قوه به فعل یا از نقص به کمال روند و در سیر کمال خویش به جایی رسند که صافی و بی‌غش آیینه‌وار متجلی‌کننده عکس روی دلدار ازلی و حقیقی باشند.

حقیقت محمدیه

مقام محمد(ص) در مراتب هستی که فیض را از حق می‌گیرد و بر عالمیان می‌گستراند عرفا «حقیقت محمدیه» می‌نامند و پرتو انوار آن را نور محمدی می‌خوانند؛ علت این نامگذاری آن است که وجود مبارک و نازنین ختمی مرتبت(ص) انسان کامل و کلمه الهی و حقیقت و رحمتی بر عالم هستی است.

از این منظر هر چه در عالم هست به حقیقت محمدیه می‌نگرد و از او فیض می‌گیرد و به سوی او می‌رود.

ز احمد تا احد یک میم فرق است

جهانی اندر این یک میم غرق است

این مرتبه مظهر ذات احدیت است. عبدالرزاق کاشانی در شرح فصوص الحکم می‌نویسد: «محمد(ص) اولین تعین بود که ذات احدی بدان متعین گردید و از آن تعین بود که تعینات غیرمتناهیه دیگر ظاهر شد... تعینات بر حسب اجناس، انواع، اصناف‌ و اشخاص که هر کدام مندرج در بعضی دیگر هستند ترتیب یافته‌اند. پس او (محمد(ص)) واحد و فرد در وجود است که نظیری برای او نیست. زیرا کسی که در مرتبه با او مساوی باشد تعین نیافته و فقط ذات احدی مطلق و منزه از هر تعین، صفت، اسم، رسم، حد و... بالاتر از اوست».1

عطار نیز در منطق الطیر همین مضمون را بیان می‌کند:

آنچه اول شد پدید از غیبِ غیب

بود نور پاک او بی‌هیچ ریب

بعد از آن آن نور عالی زد علَم

گشت عرش و کرسی و لوح و قلم

یک علَم از نور پاکش عالَم است

یک علَم ذُریت است و آدم است

این مضمون حتی در قالب روایت و حدیث قدسی نیز بیان شده است چنانچه در حدیث قدسی مرویست که خداوند خطاب به پیامبر فرمود «لولاک لما خلقت الافلاک» اگر تو نبودی هرگز افلاک را نمی‌آفریدم و این بیان به مقام روحانی حقیقت محمدیه بر خلق و ایجاد موجودات عالم اشاره دارد.

از این رو کمال هر انسانی در سیر تکاملی وجودی خویش در گرو توجهات حقیقت محمدیه بر اوست، یعنی انوار محمدی (که دایره نبوت از آدم(ع) تا شخص نبی اکرم(ص) را شامل می‌شود) از جانب قرب الهی بر وجود غربت زده و خسته از اسارت مادی و بندهای این جهانی بشر می‌تابد تا روزگار وصل خویش را یاد آورد و خویشتن خویش را بازجوید و به یاد وطن ملکوتی در قفس تن، پر و بالی بزند.

گر عشق نبودی سخن عشق نبودی

چندین سخن نغز که گفتی که شنودی

گر باد نبودی که سر زلف ربودی

رخساره معشوق به عاشق که نمودی

پانوشت:

1 ـ شرح فصوص الحکم، عبدالرزاق کاشانی به نقل از: خدا و آفرینش در فلسفه و عرفان اسلامی، مرتضی اشجاری، طراوت 1388

هوشنگ شکری / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها