مرضیه و وحید هم به خاطر بچه تصمیم گرفتهاند از همسرانشان جدا شوند. آنها به اتاق مشاوره آمدهاند تا شاید با کمک مشاوران مشکلشان را حل کنند و از تصمیم خود منصرف شوند که در ادامه حرفهای آنها را میخوانید.
شوهرم از آینده مبهم وحشت دارد
11 ماه است که با مرد سی و پنج سالهای که از همسرش جدا شده، ازدواج کردهام. شوهرم مرد بسیار مهربان و عاطفی است، اما گاهی اوقات بسیار یکدنده و لجباز میشود و این خصلتها را با رفتار و حرفهایش ثابت کرده است. با توجه به شرایط سنیکه داشتم، قبل از ازدواج با هم توافقکردیم و قرار شد یکسال بعد بچهدار شویم. اولش همسرم موافقت کرد و گفت که نمیخواهد من را از نعمت مادر شدن محروم کند، اما پنج ماه پس از ازدواجمان، نظرش عوض شد و گفت که هیچ علاقهای به بچه ندارد و بهتر است دیگر حرفش را نزنم. شنیدن این حرف به قدری برایم سنگین بود که چند روز کارم گریه بود. از او پرسیدم چرا با وجود قولی که به من داده، نمیخواهد بچهای داشته باشیم؟ همسرمگفت تو همان زنی هستیکه همیشه در رویاهایم میدیدم. با اینکه بچه خیلی دوست دارم، اما خودم دوست ندارم بچهدار شویم، چون مسئولیت دارد، آینده و زندگی خوب میخواهد. اگر نتوانیم برایش فراهم کنیم چه؟ شنیدن این حرفها و دلایلی که پشتشان هیچ منطقی نبود، بشدت ناراحتم کرد. به شوهرم گفتم تو زدی زیر قولت و دروغگو هستی. اما او گفت من دروغگو نیستم و تنها نظرم عوض شده است. به همسرم پیشنهاد دادم نزد مشاور برویم. انتظار داشتم مشاور راهحلی پیش پایم بگذارد، اما در عین ناباوری به من گفت که همسرتان به شما دروغ نگفته و فقط نظرش پس از ازدواج تغییر کرده است. به مشاور گفتم که پس من این حق را دارم که برای بچهدار شدن از او جدا شوم و با مرد دیگری ازدواجکنم، چون نظرم عوض شده است. مشاور هم گفت که بله شما این حق را دارید. پس از اینکه از جلسه مشاوره بیرون آمدیم، به همسرم یکسال فرصت دادم که تمام فکرهایش را بکند و به من جواب بدهد. به او گفتم در این مدت به زندگی خوبمان ادامه میدهیم و از زندگی لذت میبریم و در مورد بچهدار شدن هم حرفی نمیزنیم. ولی بعد از این مدت باید جواب قطعی به من بدهی. شوهرم شرطم را پذیرفت. بچه داشتن و مادر شدن برایم مهم است و به خاطر هیچکس و هیچ چیزی، حاضر نیستم مادر شدن را فراموش کنم. من شاغلم و میدانم بچهدار شدن با وجود شاغل بودن چه مشکلاتی دارد. اما حاضرم همه چیز را تحمل کنم. این را هم بگویم که هر دوی ما سالم هستیم و هیچ مشکلی نداریم. حالا چیزی به پایان قراری که با شوهرم گذاشتهام نمانده و اگر او همچنان اصرار داشته باشد که بچهدار نشویم، من اقدام به جدایی خواهم کرد.
زنم بیمار است و بچهدار نمیشود
یکسال که از ازدواجمان گذشت به همسرم گفتم ما که مشکل مالی نداریم که نگران خرج و مخارج بچه باشیم. بهتر است تا سنمان بالا نرفته، بچهدار شویم. دوست دارم فاصله سنیام با فرزندم کم باشد. همسرم هم قبول کرد. اما هرچه صبر کردیم، اتفاقی نیفتاد. ما از این وضع حسابی نگران شده بودیم و برای همین به پزشک مراجعه کردیم. دکتر گفت که باید آزمایش بدهید تا مشخص شود علت چیست. پس از اینکه آزمایشها آماده شد، دکتر به من گفت که آزمایشها نشان میدهد از نظر باروری مشکلی ندارید و سالم هستید. اما وقتی برگه آزمایش همسرم را دید، چهرهاش درهم شد و گفت داروهای لازم را مینویسم و مصرف کنید تا ببینیم چه میشود. هر درمانی که فکرش را کنید، انجام دادیم، اما هیچ خبری از بارداری همسرم نیست. حسرت بچه به دلم مانده است. مغازه طلافروشی دارم و تا قبل از این اتفاقات با عشق و علاقه کار میکردم، اما حالا دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی و تلاش ندارم. حسرت «پدر شدن» مثل خوره روحم را عذاب میدهد. دیگر نمیتوانم با این شرایط ادامه بدهم و چارهای جز جدایی و ازدواج دوباره ندارم، اما علاقه به همسرم مرا با تردید جدی روبهرو کرده است.
افسردگی ره آورد زندگی بدون بچه
دکتر پرویز رزاقی/ روانشناس و مدرس دانشگاه: «اولین نکته برمیگردد به ساختار نگرشی و شخصیتی انسانها. اینکه نگرش آنها نسبت به داشتن بچه روی ادامه زندگی مشترک تاثیر میگذارد یا نه؟
در این نمونه اگر کسی بچه برایش مهم باشد و به این نتیجه برسد که زنم یا شوهرم بچهدار نمیشود و احساس کند که باید نیازهای احساسی، روانی و عاطفیاش را به وسیله بچه تامین کند؛ اما این اتفاق در آینده نخواهد افتاد و برای همیشه از نعمت داشتن فرزند محروم است، به سمت طلاق میرود.
دومین نکته مربوط به نوع نگاه و نگرش فرد نسبت به بچه است و اینکه متعلق به او باشد. شخصیکه اصرار دارد فرزندش باید از گوشت و خون خودش باشد، هرگز حاضر نمیشود از مراکزی که از بچههای بیسرپرست نگهداری میکنند، بچه بپذیرد. سوم، مسائلی است که فرد به آن اعتقاد دارد. یعنی میگوید اگر برویم و بچهای هم بیاوریم، چون متعلق به ما نیست، یکروز ممکن است خانواده و پدر و مادر پیدا کند و بیایند بچه را بگیرند. چهارم، اعتقادات مذهبی فرد است. فرد میگوید ما تمام تلاشمان را از نظر پزشکی برای بچهدار شدن انجام دادیم، اما جواب نداد. بعضی از خانوادهها که به قدرت خداوند اعتماد دارند، میگویند که خدا کمکمان میکند و صبر میکنند.
این خانواده پایدار است. اما خانواده دیگری هم وجود دارد که از نظر اعتقادات مذهبی در سطح نازلتری قرار دارد و وقتی میبیند با کمترین تلاش بچهدار نمیشود، به سمت جدایی پیش میرود. علت بعدی نبود عشق است. یعنی فرد به زن یا شوهرش حس عاشقانهای ندارد و دوست ندارد از او فرزندی داشته باشد و همین مساله باعث میشود تا جدایی را انتخاب کند. مورد بعدی، تعاملاتی است که با همسرش دارد.
مثلا مرد بداخلاق است، دست بزن دارد، وابسته به خانواده است. همسرش با خودش اینطور فکر میکند که شوهرم این همه مشکل دارد، به جهنم از بچه هم میگذرم. علت دیگر، مسئولیتپذیر نبود فرد است که نوعی اختلال شخصیتی است. افرادیکه لذت شیرین وجود یک بچه کوچک را در خانه حس نکردهاند، حس پدر و مادری در آنها وجود نداشته و اینطور فکر میکنند که خب من که این حس را ندارم، پس برای چه بچه بیاورم؟ پول و هزینه بدهم؟ دردسر دارد. اینها از نظر شخصیتی افراد ضعیفی هستند.
نوع نگاه زن در این ماجرا این است که شوهرم پول نمیدهد و هزار و یک مشکل دیگر هم دارد، بچهدار هم شوم هم باید نق و نوق بچه را تحملکنم و هم به شوهرم برسم. مگر سرم درد میکند که بچهدار شوم؟ نوع نگاه مرد هم اینطور است که زنم شلخته است، خانه را نظافت نمیکند، از صبح تا شب خوابیده، پرخاشگر و عصبانی است، دلیلی ندارد بچهدار شوم.
درست در مقابل موضوعی که به آن اشاره کردم، این بار مردی را میبینیم که اتفاقا اخلاق خوبی هم دارد، توانمند است و وابسته به خانوادهاش هم نیست. اما در بعضی موارد با همسرش مشکل و تنش دارد. با خودش میگوید که حالا بچه بیاورم تا او هم دچار تنش شود؟
به عنوان آخرین حرف، به اعتقاد من آدمها در مرحلهای از زندگیشان به شغل، دوستان، درس خواندن در مقاطع بالاتر و... فکر میکنند و از انجام این کارها لذت هم میبرند، اما پس از مدتی به جایی میرسند که تمام اینها لذتشان را از دست میدهند و اینجاست که حتی غذا خوردن بچه برای او بهعنوان مادر یا پدر بزرگترین لذت خواهد بود. اما اگر بچهای در میان نباشد، دیگر محبت زن و مرد به یکدیگر به تنهایی جوابگو نخواهد بود و افسردگی روح و روان هر دو را خواهد فشرد.
لیلا حسینزاده / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم