حوادث در گذر زمان

قاتل دیوانه نیست به جرم کشتن زنش او را محاکمه کنید

در صفحه آخر ضمیمه تپش روزنامه جام جم به اخبار جالب حدود 50 سال پیش پرداخته می‌شود، اخباری که از نظر نگارش، تیتر و محتوا بسیار متفاوت‌تر از اخباری است که این روزها در روزنامه‌ها چاپ می‌شود. این هفته ماجرای مردی را می‌خوانید که پس از قتل همسرش در خیابان ادعا کرده بود دیوانه است.
کد خبر: ۷۶۰۰۱۷
قاتل دیوانه نیست به جرم کشتن زنش او را محاکمه کنید

ادعای جنون جوانی که زن فراری‌اش را در خیابان شهناز تهران با ضربه کارد به قتل رسانده است رد شد و پزشکان قانونی نظر دادند که او از سلامت عقل برخوردار است و باید محاکمه شود.

این جوان که براتعلی نام دارد، ساعت 7 بعد از ظهر دوم مهر ماه امسال در خیابان شهناز تهران با زن هجده‌ساله فراری‌اش به نام کشور روبه‌رو شد و از او پرسید: کشور، در این دو ماه کجا بودی... چرا از خانه فرار کرده‌ای؟

زن اعتنایی به گفته شوهرش نکرد و به راه خود ادامه داد و مرد جوان که عصبانی شده بود، کاردی را از جیب بیرون آورد و با آن به شکم او زد. با این ضربه زن جوان فریاد کوتاهی کشید و در خون غلتید و مرد هم کنار پیکر خون‌آلود او زانو زد و به دیوار تکیه داد. گروهی از رهگذران که متوجه جریان شده بودند، به دورشان حلقه زدند و پلیس کلانتری 10 سر رسید و نخست زن جوان را که در حال مرگ بود به بیمارستان رساند و آن‌گاه براتعلی را به کلانتری برد.

هنوز مرد به بازجویی احضار نشده بود که از بیمارستان اطلاع دادند کشور جان سپرد. براتعلی به اتهام قتل تعقیب شد و در نخستین مرحله تحقیق به قتل زنش اعتراف کرد و گفت: حدود دو سال قبل با کشور آشنا شدم. چون دوستش داشتم، به خواستگاری‌اش رفتم و باهم نامزد شدیم.

اما هنوز بیش از شش ماه از نامزدی مان نگذشته بود که متوجه شدم کشور سرد شده و به من علاقه‌ای نشان نمی‌دهد. او مرتب می‌گفت (دوستت دارم) و هر وقت علت تغییر ناگهانی‌اش را می‌پرسیدم، طفره می‌رفت و جواب درستی نمی‌داد. پس از مدت‌ها بلاتکلیفی شش ماه قبل به برادرهای کشور مراجعه کردم و خواستم تکلیف مرا روشن کنند. آنها هم جریان را با خواهرشان مطرح کردند ولی او صریحا گفت دوستم ندارد و نمی‌خواهد با من ازدواج کند. دو برادر وقتی جواب رد از خواهرشان شنیدند او را سوار اتومبیل کردند و به جاده قزوین بردند. در میان راه یکی از برادرها کشور را پیاده کرد و سرش را زیر چرخ اتومبیل گذاشت و تهدیدش کرد اگر با من ازدواج نکند، او را خواهد کشت.

کشور که جانش را در خطر می‌دید موافقت کرد که با من ازدواج کند. سرانجام پای سفره عقد نشستیم اما بعد از عروسی او بنای ناسازگاری را گذاشت هر شب که به خانه می‌رفتم، بهانه‌تراشی می‌کرد و دعوا راه می‌انداخت. وقتی این وضع را غیرقابل تحمل دیدم، مجبور شدم به دادگاه خانواده بروم و تقاضای طلاق بکنم. در گیرو دار طلاق بودیم که یک روز کشور از خانه فرار کرد.

وقتی مطمئن شدم در تهران نمی‌توانم او را پیدا کنم، در شهرستان‌ها به دنبالش گشتم ولی کوشش من بی‌نتیجه ماند. تا این‌که امروز پس از دو ماه جستجو او را در خیابان شهناز، سر چهارراه حسینی دیدم و با شتاب خودم را به او رساندم. کشور که با دیدنم وحشت‌زده شده بود ایستاد. از او پرسیدم هنوز همسر قانونی‌ام هستی چرا تنها گذاشته‌ای و فرار کرده‌ای؟

کشور وقیحانه جواب داد: احتیاج به شوهری مثل تو ندارم و هر کاری که دلم می‌خواهد، می‌کنم و تو حق مداخله در کارم را نداری.

من که پس از دو ماه جستجو و زجر کشیدن این جواب را از او می‌شنیدم، منقلب شدم و با کاردی که همراه داشتم، ضربه‌ای به شکمش زدم و دیگر نفهمیدم چه شد.

متهم صبح روز بعد تحویل دادسرای تهران شد و زندانی‌اش کردند. متهم در مراحل بازپرسی حرکات غیرعادی از خود نشان می‌داد و کسان وی مدعی بودند که او مبتلا به بیماری روانی است و قبلا هم مدتی در بیمارستان بستری بوده است.

بازپرس دستور داد تا وی معاینه روانی و حقیقت روشن شود.

بازپرس شعبه 27 دادسرای تهران روز گذشته دستور داد متهم را برای معاینه روانی از زندان به اداره پزشکی قانونی ببرند. ساعت یک بعدازظهر مشاور پزشکی زیر نظر مدیرکل اداره پزشکی قانونی تشکیل شد و پزشکان قانونی پس از چند ساعت معاینه نظر دادند متهم سالم است و باید در دادگاه عالی جنایی محاکمه شود.

تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها