تراژدی قتل پسربچه 8 ساله

پدر گلوی فرزندش را برید + عکس

قتل کودک با سلاح اعتیاد

وقتی ضربات بر بدن نحیف کامران وارد می‌شد، هیچ ‌پناهگاهی نداشت و خود را گوشه دیوار مچاله کرده ‌بود. فقط می‌توانست التماس کند و از ناپدری‌اش بخواهد سیلی‌ها را آرام‌تر بزند. کامران به خواسته خودش به این دنیا نیامده بود و این خواست پدر و مادرش بود؛ پدری که اعتیاد داشت و هیچ‌وقت دست نوازش به سرفرزندش نکشید و مادری که خستگی کار برایش توانی نگذاشته‌ بود که بخواهد به کودکش مهربانی کند.
کد خبر: ۷۲۸۰۶۰
قتل کودک با سلاح اعتیاد
کامران بود و تنهایی‌اش و ناپدری‌ای که در نبود مادر او را قربانی خشم خودش کرد. هرچند حامد موفق شده رضایت پدر و مادر کامران را بگیرد و از مجازات قصاص نجات یابد، اما دادستانی همچنان به اتهام قتل یک کودک از او شکایت دارد و این مرد دو هفته قبل در شعبه 113 دادگاه کیفری ‌استان تهران پای میز محاکمه رفت.

ثقوری، نماینده دادستان تهران درباره این پرونده می‌گوید: «گزارش اولیه توسط مسئولان بیمارستانی در جنوب شهر تهران به پلیس داده شد. آنها اعلام کردند کودکی به نام کامران به دلیل ضربه مغزی در حالت کماست و آثار کبودی روی بدنش نشان می‌دهد مورد آزار جسمی قرار گرفته ‌است. پرونده‌ای در این زمینه تشکیل و از سوی دادستانی نیز دستور رسیدگی ویژه صادر شد. 10 روز بعد از بیمارستان خبر رسید کامران فوت کرده ‌است. با توجه به مدارکی که در این زمینه جمع‌آوری شده‌، ناپدری کامران به نام حامد بازداشت شد. این مرد از ابتدای دستگیری به زدن ضربه‌هایی بر بدن کامران اعتراف کرد و گفت چون مواد کشیده ‌بود، متوجه رفتار خودش نبود و دست به این کار زد. پدر و مادر مقتول هردو شاکی بودند و درخواست قصاص نیز مطرح کردند. همچنین خواهر مقتول به‌عنوان شاهد پرونده مورد تحقیق قرار گرفت چراکه طبق یافته‌های دادسرا، خواهر کامران متوجه بیهوشی برادرش شده و مادرش را باخبر کرده بود.

او ادامه می‌دهد: «حامد در بازجویی‌ها مدعی شده ضربه را به عمد نزد و قصدی برای کشتن کامران نداشت، اما پزشکی قانونی کوبیده ‌شدن سر کودک به جایی سخت را که باعث خونریزی مغزی و از بین رفتن نسج مغزی او شده‌ بود، تائید کرده ‌است. آنچه مسلم است کامران مورد ضرب و جرح قرار گرفته و این ضربات نیز از سوی ناپدری او بر بدنش وارد شده‌ است؛ بنابراین درخواست رسیدگی به این پرونده را دارم. البته قبل از محاکمه پدر و مادر مقتول هر دو رضایت خود را اعلام کردند، اما به آن معنا نیست که دادستانی از حق قانونی خود درخصوص شکایت از این مجرم گذشته ‌است. قتل جنبه عمومی نیز دارد که در این ارتباط درخواست صدور حکم داریم.»

عمدی در کار نبود

حامد می‌گوید به خاطر اتفاقی که افتاده، عذاب وجدان دارد، اما می‌خواهد همه باور کنند او قصد نداشت کامران را بکشد. متهم می‌گوید: «صبح روز حادثه بعد از این که زنم از خانه بیرون رفت، به بالکن رفتم و مقداری شیشه داشتم که مصرف کردم. در بالکن نشسته ‌بودم که متوجه شدم کامران لباسش را کثیف کرده ‌است. او داشت آماده می‌شد به مدرسه برود، اما در دستشویی لباسش را کثیف کرده‌ بود او را به حمام بردم و تمیز کردم. یکدفعه صدایی در گوشم پیچید. فکر می‌کردم کسی دارد به من فحش می‌دهد. حرف‌های خیلی رکیکی بود. صدا خیلی شبیه صدای خودم بود بعد فکر کردم صدای خودم است. نمی‌توانستم آن را ساکت کنم عصبی شده ‌بودم. فکر کردم اگر کامران لباسش را کثیف نمی‌کرد، این اتفاق نمی‌افتاد. از دستش عصبانی شدم و چند سیلی به او زدم و خواستم برود.

او درباره واکنش کامران می‌گوید: گریه می‌کرد و از من می‌خواست کتکش نزنم. می‌گفت عمو خواهش می‌کنم مرا نزن. من قبل از آن کامران را نزده و با او بدرفتاری نکرده‌ بودم. او بچه خوبی بود و دوستش داشتم و کاری هم به من نداشت. نمی‌دانم چرا این طوری شد. هر لحظه عصبی‌تر می‌شدم. یکدفعه به خودم آمدم و دیدم بچه گوشه‌ای افتاده و اصلا حال ندارد. خواهر کامران با مادرش تماس گرفت و به او اطلاع داد چه اتفاقی افتاده ‌است. ما با هم کامران را به بیمارستان رساندیم. من او را مثل بچه خودم دوست داشتم و هیچ ‌وقت روی این بچه دست بلند نکرده ‌بودم. آن روز هم تحت تاثیر مواد چنین کاری کردم و به خاطر این اتفاق از مادر و پدر کامران معذرت خواهی می‌کنم. فکر می‌کنم آنها هم متوجه شدند کارم عمدی نبوده. به همین دلیل هم اعلام رضایت کردند. به خاطرمرگ این کودک خیلی عذاب می‌کشم. می‌دانم گناه بزرگ و غیرقابل بخشش کرده‌ام، اما درخواست دارم در مجازات زندانی که برایم درنظر می‌گیرند، به من تخفیف دهند.

حامد درباره توهم ناشی از مصرف شیشه می‌گوید: هیچ‌وقت پیش نیامده ‌بود صداهای عجیب و غریب بشنوم. من شیشه مصرف می‌کردم. البته گاهی که عصبی بودم، این کار را می‌کردم. روز حادثه اولین‌ بار بود که چنین حالتی به من دست می‌داد. باور کنید از مرگ بچه خیلی ناراحت هستم و از خدا می‌خواهم مرا ببخشد. او مظلوم و بی‌گناه بود و من نمی‌خواستم به او آسیبی بزنم.

دوباره شروع می‌کنیم

کامران از روز تولدش در سختی بود. این را همه اطرافیان کودک کشته شده، می‌دانند. مادر کودک که رضایت خود را نسبت به شوهرش اعلام کرده، درباره زندگی خودش و کامران می‌گوید: «چند سال قبل وقتی با پدر کامران ازدواج کردم، مرد بسیار خوب و دوست‌داشتنی بود و من عاشقش شده ‌بودم. متاسفانه بعد از مدتی معتاد شد. با این حال، با شرایط به وجود آمده هم کنار می‌آمدم چون خدا به ما یک دختر داده بود. هر روز اعتیاد شوهرم بدتر می‌شد تا این که متوجه شدم دوباره باردار هستم و این بار بچه پسر بود. با این که باردار بودم، به خاطر اعتیاد شوهرم مجبور بودم کار و زندگی‌ام را اداره کنم. دخترم مدرسه می‌رفت و بچه‌ای هم که قرار بود به دنیا بیاید، خرج داشت و مجبور بودم کار کنم. بعد از به دنیا آمدن کامران، باز هم کار می‌کردم و تلاش داشتم به بچه‌هایم برسم، اما نمی‌شد. حتی از پولی که به دست می‌آوردم هم نمی‌توانستم زیاد خرج بچه‌ها کنم؛ چون شوهرم پول را برای موادش از من می‌گرفت. اعتیاد شدید او زندگی ما را به بن‌بست کشاند و من از او جدا شدم و بچه‌ها را هم با خودم بردم. مدتی با بچه‌هایم تنها زندگی می‌کردیم. من کار می‌کردم و اجازه نمی‌دادم بچه‌هایم حسرت به دل بمانند تا این که با مرد جوان و مهربانی آشنا شدم. حامد جوان خوبی بود. او پذیرفت با من ازدواج کند و کنار بچه‌هایم باشد. به من گفت خلأ نبود پدرشان را جبران می‌کند و انصافا هم با بچه‌ها خیلی خوب رفتار می‌کرد.»

این زن ادامه می‌دهد: «با حامد ازدواج کردم و همه چیز خوب پیش می‌رفت تا این که متوجه شدم او هم اعتیاد دارد. البته اعتیادش شدید نبود، اما به هرحال مواد مصرف می‌کرد. من از صبح تا شب کار می‌کردم. دخترم بزرگ بود و خودش می‌توانست از پس کارهایش بر بیاید، اما حامد هر روز کامران را برای رفتن به مدرسه آماده می‌کرد. روز حادثه هم طبق معمول سرکار رفته‌ بودم که دخترم تماس گرفت و گفت حال کامران خوب نیست. من هم بلافاصله به خانه برگشتم و دیدم پسرم بی‌هوش است و او را به بیمارستان رساندیم. وقتی این اتفاق افتاد، من در خانه نبودم، اما باورم نمی‌شد حامد این کار را کرده‌ باشد چون هیچ‌ وقت با بچه‌ها بدرفتاری نمی‌کرد و از این ‌که چنین اتفاقی افتاد، خیلی تعجب کردم.»

مادر مقتول ادامه می‌دهد: کامران پاره تن من بود و تا پایان عمرم به خاطر از دست دادنش غمگین هستم، اما هیچ ‌وقت پیش نیامده بود حامد او را کتک بزند. شاید راست می‌گوید و یک اتفاق باعث شده تا سر بچه به جایی بخورد و او قصد کشتنش را نداشته ضمن این که پدر کامران اعلام رضایت کرده و دیه گرفته ‌است.

شرایط برای درخواست قصاص توسط من فراهم نیست و من پول ندارم که سهم دیه را بپردازم تا حامد قصاص شود. کاری که می‌خواهم بعدا انجام دهم، حالا انجام می‌دهم و او را می‌بخشم. با قصاص کردن حامد پسرم برنمی‌گردد. من این درد را باید تا پایان عمرم تحمل کنم و چاره‌ای هم ندارم. ادامه زندگی با حامد برایم ممکن نیست. دخترم به خاطر صحنه‌ای که دیده خیلی ناراحت است. او تنها کسی است که برای من مانده و سعی می‌کنم او را از دست ندهم و تصمیم دارم با دخترم زندگی آرامی را شروع کنم. (ضمیمه تپش)

مرجان لقایی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها