او نیز در یکی از همین قبیلهها در جحفه زندگی میکرد و در آرزوی دیدار پیامبر بود. او نوجوانی چهارده ساله بود و دوست داشت همراه پیامبر و علی(ع) به حج رود، اما نتوانسته بود.
دوستی که در این سفر با پیامبر همراه بود، برای او از پیامبر گفته بود که چگونه در این سفر احکام حج را به مردم تعلیم داده و قریش را از امتیازاتی که طی حج مخصوص خود کرده بودند، بازداشته بود.
آن دوست به او گفته بود که چگونه مردم به چشم خود دیدند که پیامبر که خود از قریش بود، امتیازی برای قبیله خویش قائل نشد و این دلیلی برای محکمتر شدن ایمان او بود.
البته او خوششانس بود که پیامبر در راه بازگشت در غدیرخم توقف کرد. غدیر خم در نزدیکی جحفه قرار داشت و او شاهد بزرگترین اجتماع مسلمانان بود که به حجهالوداع معروف است. درست در روز هجدهم ذیالحجه بود که پیامبر در آن مکان توقف کرد.
او دلیلش را نمیدانست؛ او نمیدانست که در این مکان از طرف خداوند به پیامبر وحی شده که «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را بهانجام نرساندهای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت.» او در نزدیکی پیامبر بود و دید که پیامبر بارهای شتران را روی هم نهاد، به روی آنها رفت و علیابنابیطالب را بهجانشینی خود برگزید.
پیامبر علی(ع) را وارث و برادر خود معرفی کرد و گفت: «هر آن کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست.» اما او معنای این سخنان را نمیدانست. او میخواست درباره امامت بیشتر بداند، او دوست داشت که دریابد ولی کیست. او نمیدانست امام کیست و چرا باید بهجای پیامبر رهبر مسلمانان باشد.
پس از پدرش اجازه خواست تا بهدنبال دانستن این حقیقت برود. به مکه رفت و به حضور علی(ع) مشرف شد و حقیقت امر را از وی جویا شد. علی(ع) که اشتیاق او را دید، از او خواست هر روز پیش او برود تا او را با حقیقت آشنا سازد. به این ترتیب او هر روز پیش امام میرفت و امام با خوشرویی او را میپذیرفت.
امام علی میفرمود: «امام عالمی است که جهل در او راه ندارد و فرمانروایی است که سختی نمیدهد، او معدن قداست و پاکیزگی و عبادت و علم و بندگی است... علم او دائما رو به افزونی است، حلم و بردباری او کامل و تمام عیار است، بر امر امامت توانا و قدرتمند است، به نحوه اداره امور امت عالم و آگاه است، اطاعتش واجب است، به امر خداوند به امر امامت قیام نموده است، خیرخواه بندگان خدا و حافظ دین اوست... او معصوم است، خداوند او را توفیق میدهد و در راستی و درستی پابرجا و محکم نگه میدارد. از خطای لغزش و سقوط در امان است، خداوند فقط او را اینگونه قرار داده است تا حجت خدا باشد بر بندگانش و گواه او باشد بر خلقش.»
روزی چنین پیش آمد که یکی از دوستان خود را دید. آن دوست جویای احوالش شد و او به آن دوست درباره آنچه آموخته بود، گفت: «امام معدن معرفت، شجره نبوت، مهبط فرشتگان است... امام بر همه معارفی که ملائک بر پیامبران و رسولان آوردهاند، آگاه است و معرفت او بر همه اعصار شمول دارد.» دوست به او ریشخند زد و او را ابله خواند و از وی دوری کرد. او مات و حیران پیش امام رفت و احوال خویش را بازگو کرد.
امام او را از نااهلان برحذر داشت و گفت که علمی که نزد اوست، علمی الهی است که فقط اشخاص خاصی از آن برخوردارند و آن را باید در اختیار کسانی قرار داد که توانایی دریافت آن را دارند. امام علی گفت امامان کسانی هستند که قلب مومنان را روشن میکنند، در حالی که کسانی که خداوند میان این نور و آنان حجابی قرار داده باشد، قلب آنان ظلمانی خواهد بود. امام به او گفت که آشکار کردن حقیقت برای نااهل مانند فتیلهای است که سوخت آن به جای روغن آب باشد، اما بازگو کردن حقیقت برای اهل راز مانند شمعی است که خود آتش را به سوی خود میکشد و امام او را آن شمع دانست که در پی حقیقت است:
دلا همای وصالی بپر چرا نپری
ترا کسی نشناسد نه آدمی نه پری
تو دلبری نه دلی لیک بهر حیله و مکر
به شکل دل شدهای تا هزار دل ببری
سالها گذشت. او تا مدتها در کنار امام ماند و سپس به قبیله خود بازگشت. هر سال در روز هجدهم ذیحجه به غدیر خم بازمیگشت و یاد آن روز را زنده نگه میداشت. او حقیقت امام و امامت را برای فرزندان و نوههای خود بازگو و آنها را تشویق کرد تا یاوران امامان بعدی باشند و دنبالهرو آنها. و آنان پیروان راستین امامان شدند و تعالیم آنها را اشاعه دادند.
* با نگاهی آزاد به داستان فی حاله الطفولیه اثر شیخ اشراق
هما شهرامبخت - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد