افروغ: شهر دیگر جای زندگی نیست

به عقیده عماد افروغ هر کسی طعم زندگی در روستا را نچشیده باشد، اصل لذت زندگی را درک نکرده است. خودش هم از وقتی با این لذت و زیست طبیعی آشنا شده و طعم گوارای آن را چشیده، دیگر حاضر به ترک آن نیست و امیدوار است، بار زندگی خود را برای همیشه در روستایی که اکنون بیشتر اوقات خود را در آن می‌گذراند، روزی زمین بگذارد.
کد خبر: ۷۲۴۹۴۰

او که متولد شیراز است، طعم زندگی در روستا را کاملا اتفاقی و زمانی که یکی از دانشجویان شمالی‌اش او را چند بار به روستای رئیسکلای لفور مازندران دعوت کرد، چشید و جذب این نوع زندگی شد و البته خیلی زود خانه‌ای در آن روستا بنا کرد و در آنجا مستقر شد. او را هم اکنون در تمام ایام تعطیل و آخر هفته بجز روزهایی که در تهران مشغول تدریس در دانشگاه است، می‌توان در این روستا یافت. افروغ که از فرصت پیش آمده در روستا توانست برای مطالعه بیشتر و تکمیل پژوهش‌هایش استفاده کند، اولین جلد خاطرات روزانه خود را نیز که از سال 90 تالیف آن را در روستا آغاز کرده بود و امسال از آن رونمایی شد، به مردم این روستا تقدیم کرد.

این جامعه‌شناس معتقد است: در روستا مردم به طبیعت و خدا نزدیک‌ترند و این نزدیکی به آدم هم منتقل می‌شود. آب و هوای خوب و تمیز، یکرنگی، صداقت، اعتماد و صفا و صمیمیت همه در روستاست، در حالی که همه اینها در شهرها رنگ می‌بازد، تظاهر و نفاق و ریا حاکم می‌شود، احساس و عواطف می‌میرد و انسان‌ها به مثابه پیچ و مهره با یکدیگر رفتار می‌کنند.

این استاد دانشگاه و رئیس پیشین کمیسیون فرهنگی مجلس که کتابخانه چند هزار جلدی خود را نیز به خانه روستایی‌اش منتقل کرده و پایگاه اصلی مطالعات و پژوهش‌های خود را در این شهر قرار داده، می‌گوید که از ابتدا قصد اقامت دائم در روستا را نداشته، اما هیاهو، پلشتی‌ها و زشتی‌های بی‌پایان شهر او را به فرار از آن و پناه بردن به آغوش آرام و یکرنگ طبیعت وادار کرده است. به عقیده او روستاییان هم تمایل بیشتری به ماندن در روستاهایشان دارند و از آنجا که مردمانی کم‌توقع‌اند، به حداقل امکانات راضی‌اند، اما نبود همین حداقل امکانات در بسیاری از روستاهای کشور و بویژه منابع کسب درآمد، موجب مهاجرت گسترده آنها به شهرها شده است.

استاد درس فلسفه علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی فرهنگی ایران در مقطع دکترای دانشگاه تهران که بجز روزهای تدریس در تهران، باقی ایام را به دور از خانواده در عزلت آرام‌بخش خانه روستایی‌اش سپری می‌کند، معتقد است به هیچ وجه دیگر خیال بازگشت کامل به تهران و اسارت دوباره خود را در سر ندارد. البته ثمره زندگی بابرکت او در روستا به روستاییان رئیسکلا هم می‌رسد، زیرا حضور او در روستا و سخنرانی‌هایش در مناسبت‌ها بویژه ایام محرم در روستا، حال و هوای دیگری به روستا بخشیده است.

در مقابل آنها هم برای او کم نمی‌گذارند و از رسیدگی به باغچه کوچکش تا فراهم کردن انواع خوراکی‌های سالم و تازه همچون لبنیات دریغ نمی‌ورزند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها