
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شب او را میپوشاند، اما قرار نبود چیزی پوشانده باقی بماند و جهانی باید تغییر میکرد. به خانه که رسید همسرش خدیجه(س) را خواند تا بپوشاندش و اولین کسی که تب و لرز ایمان به او سرایت کرد، گویا همین خدیجه بود. روزهای اول بود که پسر عمویش نیز ایمان آورد و تا پایان عمر همراهش بود و پس از وی مانند خودش دشواریها دید. مومنان هر چند بیشتر شدند، اما محمد(ص) به صورتی پنهان به جذب مومنان میپرداخت. سه سال بعد، اما امین کعبه باید در مقابل کسانی میایستاد که خادمان کعبه، یادگار ابراهیم(ع) بودند.
سفرهای پهن بود و میزبان، پیامبری بود که میخواست نزدیکانش قدم در راه سعادت نهند. برخی خویشان پیامبر مقامات سیاسی این شهر تجاری ـ زیارتی بودند. سالها پیش و با حاکمیت قصی، جد قوم قریش، این شهر اهمیت دوباره گرفته و گسترش تجارت، موجبات شکلگیری اشرافیتی شده بود که محمد حالا بخشی از آن را میزبانی میکرد. وقتی سخن از خدای یگانه شد ابروان در هم رفت. غالب خاندان آخرین رسول، نان خود از محل خانه خدایگان درمیآوردند و حرف از خدای یگانه با توصیفاتی که محمد(ص) میکرد، آجر کردن نان بود. مقاومت آخرین رسول از همین روزها بود که آغاز شد.
مهمانان وقتی خارج شدند، میزبان دریافته بود حالا باید تنها روی علی(ع) حساب باز کند. تنها او دعوت یاری در راه دشوار نبوت را اجابت کرده بود. دعوت از خویشاوندان مقدمه تبلیغ آشکار بود. سال چهارم رسالتش تفاوت اساسی با قبل داشت. حالا فرشته وحی ماموریت جدیدی به او داده بود: «پس آنچه را بدان ماموری، آشکار کن و از مشرکان روی برتاب که ما شر ریشخندگران را از تو برطرف خواهیم کرد.»
حالا فرزندان اشراف و بردگان که دل به ندایش میدادند، ترس پدران و اربابان را فراهم کرده بودند. محمد(ص) رودرروی نظام جور حاکم ایستاده بود. اگر عمویش نبود، کارش را یکسره میکردند. او از خدای واحد میگفت و بزرگان زر اندوز مکه بر آن بودند که او فرزندانشان را گمراه میکند و بردگان را بر اربابانشان گستاخ میسازد. زرمندان و زورمندان مکه دست به کار شدند تا پیامبری که حالا آشکارا ندای حق میداد را متوقف کنند. به او پیشنهاد ازدواجی دادند تا به حلقه درونی تجار درآید. او اما هیچ گاه متوقف وعدههای ایشان نشد.
مغموم بود، اما دست از رسالتش باز نمیداشت. داستان سمیه و یاسر را شنید و گفت: ای خاندان یاسر شکیبا باشید، موعد شما بهشت است. سمیه دختر خبّاب کنیز حبشی و شوهرش یاسر بردگانی حبشی بودند که به واسطه فرزندشان یاسر به اسلام مشرف شده بودند. ابو جهل، سمیه و یاسر همراه فرزندشان عمار را در گرمای سوزان به بیابان میبرد و شکنجه میکرد و با نیزه همو بود که پدر و مادر به شهادت رسیدند. جانیان مقابل محمد(ص) کم نبودند.
پیامبر دیگر غم یاران را نمیتوانست با داروی صبر مداوا کند. اگر چه تعلقش به بنیهاشم مانع از آن میشد تا بتوانند آزار فیزیکیاش دهند، اما غم سمیهها و یاسرها باعث میشد فکری کند. محمد(ص) تصمیم گرفت برخی مسلمانان را به حبشه بفرستد تا بخشی از مساله راهحل مناسبی پیدا کند، اما آزار و قتل و تمسخر مومنین ادامه داشت و فشار هر روز بیشتر میشد.
حمایت بنیهاشم به رغم آن که رسما ایمان نیاورده بود، مانع از آن نشد که فشارهای کفار متوقف شود و رفته رفته پیامبر در موقعیت دشوارتری قرار گرفت. تحریم بنیهاشم از سوی دو خاندان مهم قریش یعنی مخزوم و بنیامیه، کار و موقعیت مسلمانان را سختتر کرد. زندگی در شعب ابیطالب سه سال به طول انجامید. سه سال زندگی در آنجا دو فقدان بزرگ نیز به همراه داشت. درگذشت همسر و وفات عموی پیامبر برایش بسیار غمانگیز بود. وقتی خبر مرگ عمو را شنید با بیتابی به بالینش در آمد و صورت مبارک را بر دستان عمو کشید و فرمود: عموجان در کودکی مرا تربیت کردی و در یتیمی کفالت و سرپرستی نمودی و در بزرگی یاری و نصرتم دادی. خدایت از جانب من پاداش نیکو دهد. مرگ عموی حضرت، اما تنها اندوهناک نبود که موقعیت سیاسی و اقتصادیاش را غیرقابل تحمل میکرد. بویژه آن که پس از مرگ ابوطالب، ابوجهل، دشمن قسم خورده محمد(ص) بود که بزرگ خاندان میشد، حمایتگر جای خود را به دشمن میداد.
پیامبر دیگر در مکه نمیتوانست بماند و راه طائف پیش گرفت. آزار به همان میزان بود و حمایت سیاسی قبیله خودی وجود نداشت. به مکه بازگشت و توانست با حمایت مطعم بن عدی و پشتیبانی قبیله بنی نوفل چندی به امنیت سپری کند، اما شیاطین کفر بیکار ننشسته بودند و حیلههای جدیدتر در کار بود و آخرین راهکارشان قتل حضرت بود. باری قتل پیامبر رحمت با تدبیر ره به جایی نبرد و با همکاری نزدیکترین مومنان و سیاست گفتوگو و ایجاد توافق با اهل یثرب، محمد(ص) عازم آن شهر شد. سه سال پس از وفات حامی قدرتمندش حالا آخرین رسول با خانه خدا خداحافظی میکرد.
با سفرش به یثرب مردمان آن شهر را به نام مدینه النبی خواندند، اما مهاجرت پایان فشار بزرگان قریش نبود. غارت اموال مسلمانان و خانوادههایشان در مکه حتی پس از ترک و هجرت مسلمانان ادامه یافت. این شهر همچنین آماده یک سلسله عملیات جنگی علیه پیامبر اعظم میشد. منافقان در مدینه النبی ارتباط خود را با کفار مکه حفظ کرده و کارشکنی میکردند. فشار کفار و بزرگان مکه، اما حتی پس از فتح مکه توسط پیامبر پایان نگرفت و در قالبی دیگر ادامه یافت. هر چند دشمنان خونخوار پیامبر مغلوبش شدند هیچ گاه مورد انتقام قرار نگرفتند. هر چه اشراف فشار آورده بودند به همان میزان مورد رحمت و بخشش پیامبر قرار گرفتند. پس از فتح شهرشان و اهتزاز پرچم حق پیامبر، هیچ کدامشان پاسخ آن همه کینه را ندادند. محمد(ص) به اندازه کینه و فشار بیاندازه کفار، بخشنده بود.
میثم قهوهچیان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: