اعتیاد شوهران، دامن زنان را می‌گیرد

کشوری که نزدیک به 1/5 میلیون معتاد رسمی دارد و آمار غیررسمی‌هایش از سه میلیون معتاد می‌گذرد و وقتی این ارقام در بُعد خانوار ضرب می‌شود، حاصلش بیش از شش میلیون انسان می‌شود که ناخواسته درگیر مواد مخدرند، همان کشوری می‌شود که 44 درصد از زندانیانش به جرم مواد مخدر دستگیر شده‌اند و سرگشتگان اعتیاد در آن، 55 درصد طلاق‌ها، 30 درصد کودک‌آزاری‌ها و 25 درصد از قتل‌های عمد را رقم می‌زنند.
کد خبر: ۷۱۰۰۷۷
اعتیاد شوهران، دامن زنان را می‌گیرد

جام‌جم‌سرا: وزیر کشور و دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر بارها گفته این کشور ما هستیم؛ ما که یک میلیون و 350 هزار معتاد شناخته‌شده داریم که بیش از 90 درصدشان مرد هستند و کمتر از 10 درصدشان زن، همان‌هایی که 52 درصدشان شغل دارند و معتادند و 63 درصدشان تاهل اختیار کرده‌اند و دست از مواد مخدر نمی‌کشند.

وزیر کشور می‌گوید 3 درصد از نزاع‌ها حاصل اعتیاد است و 40 درصد از سرقت‌ها محصول سوءمصرف مواد مخدر و روانگردان‌ها و تلخ‌تر از همه، 65 درصد از موارد همسر‌آزاری در کشور که محرکش اعتیاد است.

این آمار آخر، این همسر‌آزاری گسترده، این که 63 درصد از معتادان کشور ازدواج کرده‌اند و کانون خانواده را با اعتیاد به ناامنی کشانده‌اند بخش حساس این آمارهاست. این آمار 63 درصدی تازه اگر دقیق باشد به ما گوشزد می‌کند دست‌کم 700 هزار زن از تبعات ناشی از اعتیاد شوهر رنج می‌برند، در حالی که در چاردیواری‌های مفلوک خود بغض را فرو می‌دهند و با سختی‌ها می‌سازند و بار انگ اعتیاد شوهر را نیز تحمل می‌کنند.

این زنان همان آسیب‌دیدگان از اعتیادند که سال‌هاست گفته می‌شود به نیازهای فوری و حمایت‌های قانونی نیاز دارند، اما حمایت‌ها به‌قدری مختصر و دست قانون آن قدر دور از چاردیواری‌ها است که عملا بازنده ماجرای اعتیاد سرپرست خانواده خویش می‌شوند.

زنان گاهی به حدی در گنداب اعتیاد شوهر اسیر می‌شوند که در مقابل خشونت‌های برخاسته از مصرف مواد مخدر و روانگردان‌ها جان خود را از دست می‌دهند، مثل آن زن ساکن روستایی در حوالی بم که سال 90 درخواست طلاق داد و شوهر معتادش به بهانه انتقام، او و دختر 2/5 ساله‌اش را با اسید سوزاند. در اردیبهشت 93 نیز زنی سی ساله در سمنان که به اعتیاد شوهرش معترض بود با قطرات بنزینی که شوهرش روی او ریخت و فندک روشنی که به رویش انداخت، سوخت تا شاهدی دیگر باشد بر خطر گسترش اعتیاد در خانواده‌ها.

اعتیاد، اضطراب و افسردگی

دیدن صحنه مصرف مواد مخدر، فرو‌بردن سنجاق در یک تکه تریاک و آتش‌دادنش، ریختن هروئین روی زرورق و دود‌گرفتن‌های ممتد، سد کردن راه رگ و فرو بردن سرنگ در آن و ده‌ها صحنه دیگر که یک فرد معتاد در خانه نمایش می‌دهد، برای انسان سالم و منزجر از مصرف مواد به‌اندازه شکنجه دردناک است. اما هر سال هزاران زن و کودک در خانه‌ای که باید پناهگاهشان باشد و فضایی برای رسیدنش به آرامش، این صحنه‌ها را می‌بینند و شکنجه می‌شوند در حالی که قدرتی برای تغییر این وضع ندارند.

آن همسر‌آزاری 65 درصدی و آن کودک‌آزاری‌های 30 درصدی که آمارهای رسمی وزارت کشور به آن اشاره دارد ناشی از همین صحنه‌ها و همان ناتوانی در تغییر شرایط است که از زنان و کودکان خانواده‌های درگیر اعتیاد، قربانی می‌سازد.

اما این شرایط سخت تاوانی سنگین دارد که شاهدان اعتیاد تحملش می‌کنند، تاوانی که تاکنون محققان زیادی دنبال اثباتش بوده‌اند و پژوهشگرانی در داخل کشور نیز آن را ثابت کرده‌اند. سال 88 نتایج یک پژوهش منتشر شد که در آن 186 زن دارای همسر معتاد که دست‌کم یک بار تحت درمان اعتیاد قرار گرفته بودند با 173 زن که همسر غیرمعتاد داشتند از نظر روانشناختی مقایسه شدند که نتیجه‌اش این شد: زنان دارای همسر معتاد از مشکلاتی همچون شخصیت ضداجتماعی، افسردگی و استرس، آشفتگی‌های خلقی، اختلالات جسمانی، احساس خصومت و گرایش‌های خشونت‌بار رنج می‌برند، در حالی که تجربه آزار و مورد غفلت قرار‌گرفتن ذهن‌شان را آزرده می‌کند.

سال 87 نیز پژوهشی انجام شد که در آن مشکلات اجتماعی همسران مردان معتاد در منطقه تحت پوشش مرکز بهداشت شرق تهران بررسی ‌شد و نتایجش ثابت کرد بیشتر این زنان براثر زندگی مداوم با شریک زندگی معتاد، دافعه اجتماعی پیدا کرده‌ و برچسب‌هایی را پذیرا شده‌اند که از آن آزار می‌بینند. در این تحقیق تشریح شد این زنان اغلب به تنهایی در محافل عمومی شرکت می‌کنند و علاقه‌ای به حضور همسر خویش در جمع ندارند که همین عامل سبب می‌شود شوهران واکنش نشان داده و زنان را مجبور کنند بیشتر با افراد مورد قبول شوهر از جمله معتادان و فروشندگان مواد تعامل داشته باشند.

این در حالی است که این دو تحقیق بر این نکته اذعان دارد که زندگی در چنین شرایطی سبب می‌شود زنان مردان معتاد دچار عوارضی چون اضطراب، افسردگی و خشم شوند و زندگی بی‌کیفیتی را تجربه کنند.

بد و بدتر

حکایت خانواده‌هایی که اعتیاد در آن رخنه کرده، حکایت جنگلی است که یکپارچه در آتش فرو رفته و در آن تر و خشک چاره‌ای جز سوختن ندارند. در خانواده‌های درگیر اعتیاد، کودکان به همان اندازه که زنان آسیب می‌بینند، صدمه می‌خورند و این قربانی‌شدن دو‌لایه، پایه‌های خانواده را بشدت متزلزل می‌کند.

این در حالی است که در پژوهشی که نتایج آن سال 88 منتشر شد بر این نکته تاکید شد که برمبنای تئوری یادگیری اجتماعی، مصرف مواد مخدر امری یاد‌گرفتنی است، همان‌طور که سوءرفتار با زنان، رفتاری آموختنی است؛ یعنی دو رفتار ناهنجار که خطر تبدیل‌شدن کودکان این خانواده‌ها به آزار‌رسان، قربانی یا مصرف‌کننده مواد را افزایش می‌دهد.

این کودکان همان کسانی هستند که وزیر کشور این اواخر نسبت به سرنوشت آنها ابراز نگرانی کرد و جمعیت تقریبی آنها را یک میلیون و 400 هزار نفر تخمین زد، کودکانی که احتمال به خطا‌رفتنشان بسیار بیشتر از کودکان خانواده‌های سالم است.

اما علاوه بر این، کودکان برای زنان دارای همسر معتاد نیز لغزش‌هایی متصور است به‌طوری که پروانه محمدخانی، روان‌شناس بالینی و پژوهشگر حوزه اعتیاد در گفت‌وگو با فارس تاکید دارد: زنان کتک‌خورده و خشونت‌دیده در خانواده‌های آلوده از اعتیاد ممکن است با کسانی که آنها را مورد سوءرفتار قرار می‌دهند مصرف مشترک مواد را آغاز کنند تا به این طریق شوهر خود را کنترل کنند و جو نامساعد خانه را تا حدی به تعادل برسانند.

این همان نکته‌ای است که علی فرهودیان، رئیس مرکز تحقیقات سوءمصرف مواد دانشگاه علوم بهزیستی به جام‌جم می‌گوید. او معتقد است: این که برخی مردان معتاد همسرانشان را به اعتیاد دعوت می‌کنند با هدف از بین بردن نگرش منفی زنان به استفاده از مواد است، چون مردان به این طریق زنجیره سرزنش‌های همسر را قطع کرده و گاه با این ترفند از آنها برای درآمدزایی استفاده می‌کنند.

به گفته فرهودیان اگر این اتفاقات رخ ندهد حداقل حادثه‌ای که در زندگی این گروه از زنان رخ می‌دهد تحمل مداوم رفتارهای پرخاشگرانه شوهران است که خشونت‌های فیزیکی و کلامی را شامل می‌شود.

اما طبق گفته این کارشناسان، این که یک زن برای رهایی از فشار اعتیاد شوهر، گزینه بدتر یعنی معتاد شدن را انتخاب می‌کند حکایت از روندی تلخ دارد که در آن زنان قربانی اعتیاد در سایه نبود یا حضور کمرنگ حمایت‌های نهادهای مسئول، مایوسانه به دامن اعتیاد پناه می‌برند در حالی که در همه لحظاتی که زندگی را بسختی می‌گذرانده‌اند نیاز به دست‌های حمایتگر داشته‌اند.

حمایت‌های قانونی، علاج کار

اگر مردم عادی قصد رها کردن زن یا کودکی را از خانواده آلوده به مواد مخدرشان داشته باشند، حتما باید با مرد خانه یا حامیان او گلاویز شوند و در نهایت تاوان این دخالت را نیز با خشونت‌های بیشتر و شدیدتر فرد معتاد پس دهند، اما اگر قانون چنین واسطه‌گری‌ داشته باشد و به قصد حمایت از زنان و کودکان آسیب‌دیده وارد گود شود، آن وقت فرد معتاد چاره‌ای جز تسلیم ندارد. این شیوه را بسیاری از کشورهای دنیا به کار گرفته‌ و برای نمونه خانه‌هایی امن ساخته‌اند تا زنان و کودکانی که از تبعات مصرف مواد مخدر و روانگردان‌ها آسیب می‌بینند به آن پناه ببرند تا روزی که امنیت‌شان تضمین شود.

البته علی فرهودیان به جام‌جم توضیح می‌دهد: مداخله مستقیم در زندگی این خانواده‌ها نمی‌تواند کمک کننده باشد، بلکه مداخلات اجتماعی همچون آموزش زنان برای یادگیری رفتارهای درست با فرد معتاد و اجرای روش‌هایی که روند اعتیاد را کاهش می‌دهد و فرد را رو به بهبود می‌برد کارسازتر است، ضمن این که حمایت قوی سیستم‌های حکومتی و نظارتی از درمان اعتیاد و کاهش آسیب‌های ناشی از آن، همچنین پیشگیری از اعتیاد و مصون نگهداشتن افراد سالم جامعه روش‌های معقول‌تری برای حمایت از اعضای خانواده‌ها بویژه زنان است.

البته با این حال نمی‌توان منتظر فرا‌رسیدن چنین روزهای آرمانی نشست، چون تا تحقق این شرایط، این زنان و کودکان هستند که ناخواسته قربانی اعتیاد می‌شوند و نسلی را می‌سازند که سوءمصرف مواد آنها را توخالی کرده است.

مریم خباز ‌/‌ گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
شیرین
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۷
۰
۰
واقعا زنها با اعتیاد شوهرانشان قربانی می شن.... مسئولان هم اعتیاد جوانان را رها كرده اند

نیازمندی ها