سیاست روز : منظور وزیر کدام شیر بود؟
وزیر بهداشت: دوران شیرخوارگی مهمترین دوران یک نوزاد است.
به نظر شما بعد از دوران شیرخوارگی کدام یک از دوران "نوزاد" مهمتر است؟
الف) دوران مطالعه فلسفه غربی
ب) دوران مطالعه بر روی سلولهای بنیادین
ج) دوران صرف چلوکباب سلطانی
د) دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد.
ایضا وزیر بهداشت: وزارت بهداشت مشوقهایی را برای ترویج تغذیه با شیر مادر وضع کرده است.
برخی از این مجوزها عبارتند از:
الف) اهدای یک بسته پوشک یکبار مصرف
ب) اهدای نیمکیلو زرشک خالص
ج) اعطای بیست دقیقه مرخصی تشویقی در ماه برای مادران شاغل
د) اهدای یک بسته آدامس بادکنکی برای مادران غیرشاغل
باز هم وزیر بهداشت: زمانی در حوزه شاخص سلامت نوزادان رتبه اول منطقه را داشتیم اما اکنون رتبه ما دورقمی است.
در عبارت فوق منظور از "زمانی" کدام یک از گزینههای زیر است؟
الف) دوران مزوزوئیک
ب) دوران هوخشتره
ج) دوران اشکانیان
ب) سی چهل سال پیش
همچنان وزیر بهداشت: بسیاری از چربیهایش به خاطر روغن پالم است نه بخاطر چربی طبیعی شیر و مردم بدانند که هزینه را برای چه شیری پرداخت میکنند.
به نظر شما مردم هزینه کدام یک از شیرهای زیر را پرداخت می کنند؟
الف) شیر شیلنگی که در آسیاب دشمن آب میریزد.
ب) شیر جنگلهای آفریقا
ج) شیر سماور
د) اگزوز خاور!
اعتماد : خودت بنگی اش کردی، حالابهتر از تو چُرت می زند
کار فرهنگی یعنی آدم از بسترهای فرهنگی خودش استفاده کند و با استفاده از متل ها و مثل ها و شعرها کاری کند بساط ادبیات کهن و فرهنگ عامه فراموش نشود. بنابراین امروز در تاریکخانه فرمان دادیم بزنیم به دل گذشته ها و در بین ضرب المثل ها و داستان های کهن بگردیم ببینیم می شود با استفاده از آنها مسائل روز جهان را تحلیل کرد یا خیر؟
روزی خدابیامرز عمران صلاحی نازنین لطیفه یی برایمان تعریف کرد که به نظرم خیلی کاربردی است و رمزگشای بسیاری از مناسبات سیاسی اقتصادی جهانی است. او گفت در یکی از برنامه های مسابقه بیست سوالی رادیو مورد سوال قره نی بوده است. شرکت کننده از مجری می پرسد توی جیب جا می گیرد؟ مجری پاسخ می دهد جا می گیرد اما سرش می زند بیرون.
این لطیفه به نظرم در تمام ادوار هم خنده دارد هم رازگشا و حل کننده مسائل است. این سر بیرون زده چیزی شبیه همان دم خروس است که باعث می شود آدم قسم حضرت عباس کسی را باور نکند.
حالاچه شد ما در تاریکخانه یاد سر قره نی و دم خروس افتادیم؟ دستور اوباما برای حمله هوایی به مواضع داعش باعث شد برای ما این لطیفه تجدیدخاطره شود. می گویند در زمان قدیم درویشی کوچک شاگردی داشت که مانند مرشد خود معتاد به بنگ شده بود. یک روز مرشد به او فرمانی داد و او در جواب گفت حالاتوی چُرت و مستغرق عالم مکاشفاتم و از پی رفتن معذور.
درویش با تغیر گفت پسره ناجنس را ببین که خودم چرتی و بنگی اش کرده ام و حالااز خودم بهتر چُرت می زند. باز به قول زنده یاد عمران صلاحی، حالاحکایت ماست با این امریکا و گروه های تروریستی القاعده و داعش و ... باراک جان. ناصر خسرو فرموده چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید... گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.
جان کری خطاب به اوباما: خودکرده را تدبیر نیست رییس
رییس جمهور جدید عراق خطاب به اوباما: جیک جیک مستونت بود... فکر زمستونت بود؟
ابوبکر بغدادی خطاب به اوباما: رطب خورده منع رطب چون کند
توصیه تاریکخانه به اوباما: شما داعش جنایتکار را ادب کن. حقش است. اما این را هم گوش کن. ملانصرالدین سرش کچل بود. روزی تگرگی سخت در گرفت و دانه های درشت آن موجب شکستن سر ملاشد. او رفت کدخدا را آورد و گفت سر کچل شکستن کاری ندارد. اگر مردی سر این را بشکن. شما هم سر داعش را بشکن اما اگر مردی سر اسراییل را هم بشکن.
شرق: اینم شد کار؟
توی خیابان گشت میزدم و نمهنمه میرفتم سرکار. به دکه روزنامهفروشی رسیدم. کلا این روزنامهها موجودات عجیبی هستند. اصلا حساب و کتاب ندارند. یک روزنامهای را سالها روی دکه میبینی، فردا میآیی میبینی نیست. یک روزنامه چهار روز کار میکند، یک دفعه معلوم نیست کجا گم و گور میشود. میایستی دم دکه روزنامهفروشی، روزنامهها را نگاه میکنی، میبینی کم نیستند، ولی آدم رغبت نمیکند برود سراغشان. یکسری را که اصلا آدم دست و دلش به خریدن نمیرود. یکسری از روزنامهها هم از دور داد میزنند «من آخرین رهگذرم تو این خیابون بلند، دیر اومدم که زود برم، دل به صدای من نبند!» خب آدم دلش نمیآید به آنها وابسته شود. چون میداند «که عیش ما همین یک یا دو روز است!»
توی همین فکرها بودم که رسیدم به اتاقک عزیزم. چند دقیقهای بیشتر نبود که در اتاق نشسته بودم که کسی خسته و له و لورده وارد اتاقک شد و ولو شد روی صندلی.
پرسیدم: «برای مشاوره تشریف آوردید؟» گفت: «نه! دارم میرم پیش این یارو باهاش صحبت کنم. از مجلس اومدم، خیلی خستهام، گفتم بیام چند دقیقه اینجا استراحت کنم.» خواستم بگویم اینجا جای استراحت نیست و بفرما بیرون، ولی دلم برایش سوخت. احساس کردم آدم بدی نیست.
پرسیدم: «شما کارت چیه آقا؟» گفت: «حدس بزن.» پرسیدم: «بیست سوالیه؟» گفت: «آره اصلا بیا بیست سوالیش کنیم چه اشکالی داره؟» پرسیدم: «جانداری؟» نگاهم کرد و گفت: «خودت چی فکر میکنی دقیقا؟»
گفتم: «والا این چیزی که من از تو دارم میبینم، جنازهست! مرده متحرک!» لبخند تلخی زد و گفت: «آره خب تقریبا همینه.» گفتم: «خونه داری؟» گفت: «نه بابا یه جای نقلی اجاره کردم.» پرسیدم: «ازدواج کردی؟» گفت: «نه، بهم زن نمیدن که!» باز پرسیدم: «ماشین داری؟» گفت: «بعد از ده سال یه ماشین گرفتم ولی حقوق عقبافتاده دارم از پسش برنمیام. احتمالا باید بفروشمش.» گفتم: «محل کارت کجاست؟» گفت: «متغیره جای ثابت ندارم.» پرسیدم: «خودت دوست داری پروژهای و موقت کار کنی؟» گفت: «نه من دوست دارم ثابت یه جا باشم. ولی بعضیا گویا دوست ندارن ما روز خوش ببینیم.»
پرسیدم: «حقوقتون به موقع است؟» گفت: «نه! چند ماه یه بار یه چیزی میریزن به حسابمون.» پرسیدم: «حقوقت به دو سه تومن میرسه؟!» خندید و گفت: «دو سه تومن؟! ها ها! نه بابا جون! ته تهش خیلی بشه میشه 1 تومن!» گفتم: «چقدر مرخصی در ماه دارید؟» گفت: «تقریبا هیچی.» پرسیدم: «جمعهها تعطیلین دیگه؟»
گفت: «نه! جمعهها باید بریم سرکار!» خیلی تعجب کرده بودم! این دیگر چه کار عجیبی است؟ چطور تحمل میکند؟ کمی فکر کردم و پرسیدم: «امنیت شغلیتون چطوره؟» گفت: «امنیت شغلی؟ اون که هیچی، ما هر شب که داریم برمیگردیم خونه، همش داریم دعا میکنیم که سالم برسیم خونه و سر از جای دیگهای در نیاریم.» داشتم از تعجب شاخ در میآوردم! گفتم: «آقا به جان خودم دیگه عقلم به جایی قد نمیده. شما کارت چیه که اینقدر عجیب و غریبه؟ نه مرخصی داری، نه تعطیلی درست و حسابی، نه امنیت شغلی، نه یه جای ثابت، نه حقوق درست و حسابی، نه امنیت روانی! حالا خود کارت آرامش داره یا نه؟»
گفت: «آرامش؟ اصلا ذات کار ما یعنی استرس! یعنی جنگ اعصاب و خطر کردن.» گفتم: «چه کاریه خب برای چی موندی توی همچین کاری؟ بیا وایستا اینجا کنار خودم مشاوره بده به ملت. کارت بگیره راحت ماهی 2 تومن در میاری. دردسر هم نداری! همین دستفروشای مترو کارشون از تو بهتره! واسه چی وایستادی توی این کار؟!» گفت: «عشق! عشق و اعتقاد به کاری که میکنم!» داشت میرفت بیرون که با کنجکاوی پرسیدم: «کارت چیه؟» گفت: «خبرنگارم...»
کیهان : عوارض جانبی !(گفت و شنود)
گفت: برخی از کارشناسان اقتصادی اعلام کردهاند که بسته پیشنهادی دولت برای «شکستن رکود تورمی» بر گرفته از نسخه صندوق بینالمللی پول است.
گفتم: خب! چه عیبی دارد؟! اگر نسخه کارسازی باشد و تورم را کاهش دهد، باید از آن استفاده کرد.
گفت: این کارشناسان میگویند، طرح یاد شده، نسخه شکستخورده صندوق بینالمللی پول است که از دولت سازندگی تاکنون در حال اجرا شدن است و پیآمدها و آثار بسیار زیانآوری داشته است.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو برای سرماخوردگی به پزشک مراجعه کرد. دکتر یک نوع قرص تجویز کرد و گفت؛ البته مصرف این قرص با برخی عوارض جانبی همراه است، مثل؛ سرگیجه، سردرد، نارسایی کبد، احتمال سکته قلبی و... یارو گفت؛ آقای دکتر! خب! اگر با همان سرماخوردگی خودم کنار بیام و تحملش کنم که خیلی باصرفهتره!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد