طلوع خورشید یعنی یک آغاز دوباره، یک فرصت تازه، زیستن دوباره اما هستند آدمهایی که دیگر طلوع خورشید را نمیبینند و دیگر آغازی برای آنها وجود ندارد.
چراکه هر آغازی پایانی دارد و زندگی اصلیترین ماجرایی است که آغاز و پایان را در خود جای داده است.
همه ما آدمها برای یک بار هم که شده به مرگ خود فکر کردهایم. گاهی آسان با آن روبرو شدهایم و گاهی هم به سرعت از آن عبور کردهایم. مرگ برای ما پر از ابهام و ناشناختههاست. هیچکس از آن دنیا بازنگشته تا برایمان از زندگی پس از مرگ بگوید بنابراین مرگ برای آدمی پدیدهای ناآشناست.
پدیدهای که دیر یا زود ما را در آغوش خواهد گرفت. در این گزارش سعی کردهایم با دیدی دیگر به مرگ و دنیای پس از آن نگاه بیندازیم. هنرمندانی که آنها را میشناسید درباره مرگ خود و دغدغههایشان برایمان گفتهاند.
بهاره رهنما: دوست دارم در یک روز بارانی بمیرم!
بهاره رهنما، هنرمندی است که فیلم «طبقهی حساث» او روی پرده سینماست. فیلمی که به نوعی به پدیده مرگ پرداخته. وی اینگونه پاسخگوی سوالهای ما شد.
شما جزو آن دسته افرادی هستید که فوبیای مرگ دارند؟
وقتی جوانتر بودم، از مرگ ترس زیادی داشتم اما در این سالها راحتتر به این موضوع فکر میکنم و دیگر آن ترس گذشته را ندارم چراکه فکر میکنم مرگ نوعی رسیدن به آرامش است.
فکر میکنید چرا ترس از مرگ تا این حد شایع است و افراد بسیاری از مرگ یا حتی فکر به آن هراس دارند؟
چون مرگ یک مقوله ناشناخته است و کسی از دنیای پس از مرگ خبر ندارد بنابراین ابهامهایی که در این مورد خاص وجود دارد، ناخودآگاه ترس را به همراه میآورد.
راستی در فیلم «طبقهی حساث» وقتی پیمان قاسمخانی (همسرتان) کفنپیچ شده بود، چه احساسی داشتید؟
خیلی حس بدی بود. با اینکه میدانستم فیلم است و پیمان فقط دارد نقش یک مرده را بازی میکند، باز هم دیدن این صحنهها اذیتم میکرد.
بهاره رهنما: وقتی جوانتر بودم، از مرگ ترس زیادی داشتم اما در این سالها راحتتر به این موضوع فکر میکنم و دیگر آن ترس گذشته را ندارم چراکه فکر میکنم مرگ نوعی رسیدن به آرامش است. |
به نظر شما چه کنیم که از مرگ نترسیم؟
مطالعه در این زمینه به تعدیل این ترس کمک میکند. ضمن اینکه باید قبول کنیم همه ما روزی خواهیم مرد و کسی قرار نیست تا ابد در این دنیا زنده بماند و زندگی کند.
دوست دارید این اتفاق برای شما در چه شرایطی بیفتد؟
دوست دارم در یک روز بارانی از دنیا بروم.
چرا بارانی؟
چون باران حس قشنگی دارد. البته میدانم که دیگران را به دردسر خواهم انداخت اما باران را دوست دارم و اگر در این شرایط بدرقه شوم برایم بسیار دلپذیر خواهد بود.
دوست دارم عمر جاودانه داشته باشم
مهراب قاسمخانی از فیلمنامهنویسان و طنزپردازانی است که سالهای سال با آثارش شاد شدهایم و خندیدهایم، از شبهای بربره گرفته تا ساختمان پزشکان و پاورچین. او از دیدگاهش نسبت به پدیده مرگ برایمان اینطور گفت.
به عنوان یک نویسنده چطور به مرگ فکر میکنید؟
اصلا به این مساله فکر نمیکنم چون هم به شدت از آن میترسم و هم ترجیح میدهم تا زنده هستم، زندگی کنم و به مرگ فکر نکنم.
ولی بالاخره این اتفاق روزی خواهد افتاد، دیر یا زود!
بله، ولی من واقعا دوست دارم عمر جاودانه داشته باشم. دوست ندارم یک موقع نباشم و دیدن خیلی چیزها را از دست بدهم مثل آینده پسرم و خیلی چیزهای دیگر.
در زندگی مرگ چه کسی بیشتر شما را آزار داد؟
متاسفانه مرگ بسیاری از وابستگانم را دیدهام از مادربزرگ و پدربزرگم گرفته تا برخی دوستان اما مرگ پدر همسرم (شقایق دهقان) خیلی اتفاق بدی بود و اثر بدی روی من گذاشت. به هر حال مرگ چیز دوستداشتنیای نیست و ترجیح میدهم همه جوره برای زنده بودن و زندگی مبارزه کنم.
چرا اینقدر زندگی را دوست دارید؟
چون دلم میخواهد فعالیت کنم، لذت ببرم، در کنار دوستان و خانوادهام باشم و خیلی دلم میخواهد با کسانی که مرگ را به نوعی رسیدن به آرامش میدانند، معامله کنم و بگویم حاضرم که جای آنها هم زندگی کنم.
چقدر به چیزهایی که درمورد آن دنیا گفته میشود، اعتقاد دارید؟
من خیلی چیزها را نمیتوانم بپذیرم آن هم با شرایط علمی امروز. هنوز کسی از آن دنیا برنگشته که برایمان بگوید آن طرف چه خبر است بنابراین خیلی از این گفتهها و شنیدهها برای من قابلتوجیه نیستند.
به نظر شما شوخی با مرگ میتواند در تعدیل این ترس موثر باشد؟
بله، میتواند یک راهحل باشد اما حتما راهحل قطعیای نیست.
زندگی جای دیگری ادامه دارد
پریناز ایزدیار، بازیگری است که برای اولین بار در مجموعه «پنج کیلومتر تا بهشت» در نقش یک روح ظاهر شد و بعد از آن نقشهای دیگری را در مجموعههایی مانند «زمانه» و «مثل یک کابوس» تجربه کرد.
بازی در نقش روح باعث تعدیل در ترس شما از مرگ شد؟
نه، نگاهم به مرگ مثل گذشته است و هنوز هم از آن واهمه دارم اما بازی در نقش روح به من کمک کرد برخی از واقعیتها را بهتر بشناسم مثل اینکه روح انسان هم مثل خود او است و تنها تفاوتش این است که دیگر قید و بند ندارد و کاملا رهاست. روح به خیلی چیزهایی که انسان به آن اشراف ندارد، اشراف دارد، آنها را میشناسند و میبیند.
شما به اینکه میگویند مرگ به نوعی فناشدن است، اعتقاد دارید؟
نه، به خاطر اینکه احساسات و عواطف ما به روحمان بستگی دارد. مثلا اینکه دلتنگ چیزهایی که دوست داشتیم میشویم، به خاطر روحمان و چگونه زندگی کردنمان در این دنیاست.
من به اینکه مرگ فناشدن است، اعتقادی ندارم چون اصلا عادلانه نیست و حتما زندگی جای دیگری ادامه خواهد داشت.
چرا مرگ برای بسیاری از آدمها ترسناک است؟
چون پدیدهای ناشناخته است مثل دنیا آمدن یک بچه. یک کودک وقتی به این دنیا میآید، هیچ چیز از آن نمیداند، ما هم با مردن وارد دنیایی میشویم که از آن هیچ اطلاعی نداریم اما وقتی فکر میکنم که با مردن به خدا نزدیک میشوم، قلبم آرام میگیرد و ترسم از مرگ کمتر میشود.
دوست دارید این اتفاق چگونه برای شما بیفتد؟
هیچوقت دوست ندارم بر اثر خفگی از دنیا بروم. دوست دارم در یک خواب شیرین این اتفاق برایم بیفتد اما مسالهای که برایم اهمیت بیشتری دارد، این است که در لحظه مردنم حسرت خیلی چیزها در دلم نمانده باشد چون تحمل این موضوع برایم خیلی سخت است. البته هرچه تقدیر و سرنوشتم باشد به آن راضی هستم.
پریناز ایزدیار: هیچوقت دوست ندارم بر اثر خفگی از دنیا بروم. دوست دارم در یک خواب شیرین این اتفاق برایم بیفتد اما مسالهای که برایم اهمیت بیشتری دارد، این است که در لحظه مردنم حسرت خیلی چیزها در دلم نمانده باشد. |
دوست دارید روی سنگ قبرتان چه بنویسند؟
یک بیت از حافظ. وقتی خالهام فوت کردند من این کار را کردم به حافظ تفال زدم و بیتی که آمد روی سنگ قبرشان نوشتم.
دوست دارید در چه فصلی این اتفاق برایتان بیفتد؟
تابستان چون این فصل را خیلی دوست دارم و خیلی هم خوشحال میشوم اگر من را در شمال و شهر بابل خاک کنند.
دوست ندارم کسی را برنجانم
کوروش تهامی، بازیگری است که تا به حال نقشهای مختلفی را از او شاهد بودهایم. او در سریال «ملکوت» که چند سال پیش در ماه مبارک رمضان پخش میشد، در نقش یک فرشته مرگ ظاهر شد. تهامی درباره مرگ اینگونه برایمان گفت.
چه تصوری از مرگ دارید؟
راستش را بگویم خیلی از مرگ نمیترسم و بیشتر از چگونه مردن ترس دارم. دوست ندارم مرگ دلخراشی داشته باشم و همیشه سعی کردهام رابطهام را با خدا نزدیک کنم تا به واسطه رحمانیت او بر ترس از مرگ غلبه کنم.
کوروش تهامی: راستش را بگویم خیلی از مرگ نمیترسم و بیشتر از چگونه مردن ترس دارم. دوست ندارم مرگ دلخراشی داشته باشم. |
بازی در نقش فرشته مرگ چقدر تصور شما را نسبت به آن تغییر داد؟
طبیعتا روی آگاهی من در مورد این مقوله اثر داشت و حالا نگاه جزئیتر نسبت به مرگ دارم.
به تناسخ اعتقاد دارید؟
نه، چیزی درمورد آن ندیده یا نشنیدهام که مرا متقاعد کند اما چیزی که واقعا برای من دغدغه ایجاد میکند، این است که لحظه مردنم به کسی بدهکار نباشم و حسابم صاف و تسویه شده باشد. این موضوع از هر چیز برایم مهمتر است.
دوست دارید در چه فصلی این اتفاق برایتان بیفتد؟
دوست دارم فصلی باشد که دیگران به دردسر نیفتند و مراسم به آسانی برگزار شود.
فکر میکنید به غیر از خانواده چه کسی از فوت شما غمگین خواهد شد؟
نمیدانم اما من همیشه به این فرمایش حضرت علی(ع) فکر میکنم که طوری زندگی کن و با افراد طوری برخورد کن که وقتی از دنیا رفتی، برایت عزاداری کنند و از نبود تو ناراحت شوند. برای همین سعی میکنم دیگران را از خودم نرنجانم و خاطره بدی از خودم به جا نگذارم.
دوست دارید کجا دفنتان کنند؟
یک جای خوش آب و هوا که خیلی دلگیر نباشد چون به نظرم روح مرده ناظر است.
دکتر حامد محمدی کنگرانی(روانپزشک):
مرگ ساده تر از آن چیزی است که فکر می کنیم
ترس از مرگ یک نوع فوبیاست و یک اختلال پنیک که شدیدترین حالت اضطراب را برای فرد در پی دارد. مثلا کسی را که برای اعدام میبرند، ترس از لحظه اعدام به مراتب از خود مرگ برایش بیشتر است به همین دلیل شروع به التماس میکند. مسئلهای که وجود دارد این است که همه ما برای زندگی به این دنیا آمدهایم پس هدف اصلیمان زندگی است بنابراین وقتی کسی میگوید مرگ رسیدن به آرامش است، پس باید گفت خودکشی هم کار درستی است. معمولا افرادی این حرف را میزنند که از زمینگیر شدن یا مرگ دلخراش میترسند، برای تعدیل این ترس میتوان برای آینده برنامهریزی کرد.
من فکر میکنم مرگ مثل یک خواب است؛ میخوابیم و دیگر بلند نمیشویم. من دوست دارم در یک زمستان برفی این اتفاق برایم بیفتد ضمن اینکه باید بگویم از مرگهای بیدلیل هم خوشم نمیآید. دوست دارم سنگ قبرم مشکی باشد و فقط تاریخ تولد و فوتم را با خط نستعلیق روی آن بنویسند. از نوشتن شعر و عکس روی سنگ قبر هم بیزارم و تنها چیزی که همیشه برایم دغدغه بوده، این است که خبر فوتم چگونه به اطرافیانم و بهخصوص خانوادهام خواهد رسید چون ما روانپزشکان بیش از هر کس دیگری با خودکشی مرگ روبرو بودهایم و اثر مرگ را در بازماندهها دیدهایم. از این نظر نگران مادر و همسرم هستم و واقعا این موضوع من را زجر میدهد.
نکته دیگری که مایلم به آن اشاره کنم این است که دلم میخواهد مردم از مردنم ناراحت شوند و مراسم ختمم شلوغ باشد. البته به ریخت و پاش و خرجهای آنچنانی اعتقادی ندارم و چیزی که خیلی از آن میترسم، این است که در لحظه مردنم کارهای ناکرده زیاد داشته باشم. برای همین سعی میکنم حالا که زنده هستم، کتاب بخوانم، فیلم ببینم و مسافرت بروم. دوست هم ندارم در بهشت زهرا(س) خاکم کنند و دوست دارم در مریوان باشم و اگر نشد در امامزاده طاهر در کرج چون بسیار جای زیبا و سرسبزی است. در آخر اینکه امیدوارم اتفاقهای خوبی در دنیای پس از مرگ در انتظارمان باشد و این را بدانید که مرگ سادهتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. (محبوبه ریاستی/ هفته نامه سلامت)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد