زن صبح که صبحانه خانواده را درست میکند و تغذیه کودکش را توی کیف میگذارد و او را روانه مدرسه میکند و همسرش را بدرقه میکند زود از خانه بیرون میزند تا در آخرین لحظات قبل از شروع ساعت کاری وارد شرکت شود. این روزها هر روز باید برای مرخصی ساعتی دست به دامان مدیر شود و چندی است برای مرخصیهای ساعتی یک روز در میان او مدیرش روی در هم میکشد. او گفته پای مرگ و زندگی مادرش در بین است و چارهای ندارد و مدیر مدتی است دارد با او همراهی میکند. باز خوب است که هر روز نیست و یک روز در میان خواهرش مراقبت از مادر را به عهده میگیرد وگرنه کارش را هم از دست میداد.
روزی که خواهر مشغول نگهداری از مادر است زن به اندازه فردا هم به خانواده خدمت میکند. غذای فردا را پیشتر آماده میکند و کنار میگذارد و در واقع دو جور غذا درست میکند.
به برنامه درسی فردای فرزندش نظارت میکند و سعی میکند همه چیز مرتب باشد. آنقدر مرتب که همسرش بهانهجویی نکند. مادرش چشم انتظار اوست تا وقتی که او با عجله از شرکت بیرون بیاید و نزدش برود و تمام این مدت دل او پیش فرزندش است که در خانه چطور سر میکند تا همسرش به منزل برسد.
او با مادر میماند تا ساعت 8 شب که مادر میخوابد و بعد آهسته و پاورچین به سمت منزل میرود. این روزها کار زن بسیار زیاد است. خانه به خاطر خانهتکانی به هم ریخته است و این به همریختگی مدتی ادامه خواهد داشت تا همه چیز دوباره مرتب شود. وقتی زن به خانه میرسد نگاه همسرش مثل قبل مهربان نیست. زن بدو بدو سراغ یخچال میرود تا غذا را گرم کند، اما نگاه سرد مرد را چیزی گرم نمیکند. در یخچال اثری از غذایی که دیشب با زحمت آماده کرده است، نیست.
زن میپرسد: شام را بی من خوردید؟
مرد که انگار منتظر بهانه است میغرد: اون شام به درد من نمیخوره. این مامان بازیها کی میخواد تموم شه؟ من شام شب مونده و سرد نمیخوام.
شاید مادرت نه رفتنی شد و نه موندنی، من چه گناهی کردم که این باید وضع زندگیام باشد؟
زن انگار استخوانهایش خورد شده باشد فرو میریزد روی صندلی آشپزخانه. انگار چنین لحظهای را بارها در خواب دیده باشد. مادرش دارد میمیرد، اما او نمیتواند در خانه را باز کند و پشت در مانده و گریه میکند ولی آه و فریادش را کسی نمیشنود. دلش شور میزند. گویی دارد خوابهایش تعبیر میشود. حس میکند بین دو سنگ آسیاب قرار دارد و آن بین دارد له میشود. مسئولیت خانه و خانواده از یک سو و مسئولیت نگهداری و مراقبت از مادر مریضی که ممکن است هیچ فرصت دیگری برای جبران یک عمر زحمات او وجود نداشته باشد از سوی دیگر پیکر خستهاش را ناتوان کرده است. تنگنا جگرش را میخراشد. میگوید: شاید مادرم سال دیگر را با ما نباشد. من اگر مراقبش نباشم هیچ وقت خودم را نمیبخشم.
و مرد با سردی و بیعاطفگی میگوید: اگر اینطوری پیش برود کاری میکنم که کلا بروی مراقب مادرت شوی.
عید متعلق به همه است
سهیلا، مادر دو فرزند و بانویی خانهدار است که این روزها خیلی کار میکند. از او میپرسم عید که در راه است شما چه حس و حالی دارید؟ و این مادر چهل و پنج ساله پاسخ میدهد: وقتی دو فرزند داشته باشی که مدام ریخت و پاش میکنند و حس کنی در خانهتکانی دست تنها ماندهای و درآمد خانواده هم اجازه ندهد که از شرکتهای خدمات منازل کمک بگیری و همسرت هم معتقد باشد کار خانه مال زن است، آن وقت عید برایتان چه معنایی پیدا میکند؟
وقتی نزدیک عید میشود از اینکه مدتی را دست تنها کار میکنم و اعضای خانواده چنان خودشان را کنار میکشند که انگار هیچ مسئولیتی در قبال خانه و نظافت آن ندارند، احساس ناخوشایندی به من دست میدهد.
دوکلمه حرف حساب
نسترن صمیمی، کارشناس ارشد علوم ارتباطات داستان کارهای خانه و خانهتکانی را از منظر ارتباطی بررسی میکند و میگوید: اگر بخواهیم روابط را در خانه مدیریت کنیم باید هرکس در این مجموعه سهمی ببرد و هر حرکت ما پیامی باشد که بازخورد مثبتی دارد.
اینکه مرد در کنار همسرش بایستد و دستکش دست کند و دیوار را سالی یک بار هم که شده بشوید یک پیام دارد و آن این است که من در راحتی و سختی با تو همراهم.
وی مشارکت در کارهای خانه و کار تیمی را بهترین روشی میداند که سبب میشود هریک از اعضای گروه یا خانواده خود را صاحب رای و ارزش احساس کنند و هم ارتباط صمیمی و هم سطحی برقرار شود نه اینکه روابط به صورت تحکم و رابطه از بالا به پایین باشد. وی تمام رفتارها و اعمال ما را در حکم زبان بدن میداند که با آن میتوان ایدهای را القا کرد.
صمیمی معتقد است وقتی زن یا دختر منزل را تمیز میکند و در همان حال فرزند پسر دارد بازی میکند و پدر در حالی روی کاناپه لمیده پا روی پا میاندازد و بیتوجه به مشارکت در خانهتکانی درخواست چای میکند یا تلویزیون میبیند و کتاب میخواند روابط، جنسیتی به نظر میرسد و شکل کارگر و کارفرما به خود میگیرد. گرچه مرد بیرون از خانه نیز نقش دارد، اما فضای ارتباطی خانواده خانه است و مهم است که در این فضا تعامل عملی و کلامی افراد چطور شکل میگیرد.
این کارشناس ارتباطات میافزاید: وقتی همه به زمانهای شادی مثل عید نزدیک میشوند ولی یکی از افراد خانواده مثل مادر یا پدر مشکلی را تجربه میکند مثلا یکی از اعضای خانوادهاش بیمار است یا نیاز به کمک دارد باید همه یک شبکه حمایتی برای او تشکیل دهند و برای او با همه وجود پیام حمایت بفرستند نه اینکه فشارهای وارده بر او را مضاعف کنند.
وی معتقد است با یک فضای ارتباطی سالم و رابطه تعاملی در کار، عید بهتری را تجربه خواهید کرد و هیچ کس احساس خستگی و فرسودگی نخواهد کرد./ ضمیمه چاردیواری
ماندانا ملاعلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد