اعتماد:موفق باشید!
ارزآوری با بسط گردشگری آدرنالین
قائم مقام سازمان میراث فرهنگی گفته امروز در گردشگری بوق را بر سر گشادش می زنیم. وی اضافه کرده به گردشگران خارجی که به ایران وارد می شوند می گویند بین شهرهای ایران قرص ضد ادرار بخورید تا نخواهید از سرویس های بهداشتی بین راهی استفاده کنید. حالاما بوق را از دست جناب قائم مقام گرفته ایم که از سر باریکش بنوازیم. احتمالابه گردشگران خارجی می گویند در ورزشگاه های ایران از هدفون های بزرگ استفاده کنید یا در گوش مبارک تان پنبه بگذارید که الفاظ زیبای + شیرسماور را نشنوید. حتما از آنها خواسته اند در شهرهای ایران کلاه و لباس فضانوردی به تن کنند و برای تنفس از کپسول اکسیژن استفاده کنند تا آلودگی هوا و پارازیت حریف شان نشود. از آنها خواسته شده هنگام بازگشت مسوولان ایرانی نزدیک فرودگاه پیداشان نشود که لنگه کفش بهشان اصابت نکند و پول شان را یک ثانیه هم در بانک های ایرانی نگذارند چون در صدم ثانیه ممکن است اختلاس کلانی رخ دهد. فکر نمی کنید ما باید از همین ظرفیت ها برای بهبود اوضاع گردشگری مان استفاده کنیم؟ می توانیم نخستین کشوری باشیم که تورهای آدرنالین برگزار می کند. تورهای وحشت. اتفاقا برای این موضوع هم جاده های خوبی داریم هم وسایل نقلیه مناسب ژانر وحشت. هم افراد خودسر و خودجوش که بدون حقوق و مزایا مسوولیت حمله به اتوبوس گردشگران را برای ایجاد دلهره مناسب با شرایط تور وحشت به عهده می گیرند. به اینها اضافه کنید موضوع کیفیت غذای رستوران های بین راهی و همچنین قطع و وصلی اینترنت و شبکه تلفن همراه را که نوعی شبیه سازی موقعیت سینمای وحشت است.
تورهای پیشنهادی:
تور ویژه شرکت در مراسم اصلاح طلبان- نیم روز – قیمت پکیج 75 دلار- سرویس رفت (به علت اینکه معلوم نیست در مراسم چه اتفاقی می افتد آژانس برگزار کننده از ارائه سرویس برگشت معذور است)- بیمه عمر- برای جلوگیری از خسارت از همراه داشتن هرگونه تلفن همراه و تبلت خودداری شود.
تور گشت ارشاد با راهنما و مترجم فارسی (پکیج تور بازدید از مراکز خرید و تجاری به عنوان هدیه روی این تور ارائه می شود) – قیمت پکیج 55 یورو
برگزاری تور ویژه رولت ایرانی (که تومانی هفت صنار با رولت روسی تفاوت دارد). در این تور استثنایی مسافران به فرودگاه اعزام و سوار هواپیما می شوند تا از نزدیک با خطرات یک پرواز آشنا شوند. زمان تور: هر روز– قیمت پکیج 100 دلار به علاوه قیمت بلیت
برگزاری تور رفتینگ روز دانشجو یا روز استقبال از هیات مذاکره کننده هسته یی یا روز دوم خرداد (بسته به زمان برگزاری تور) . در این تور گردشگران به دو دسته چپ و راست تقسیم و در بین دو گروه موافقان و مخالفان جا داده می شوند و هر کاری هم گروه هانشان کردند انجام می دهند. قیمت: به نرخ روز
تست ضریب نفوذ آلودگی در بدن - خرید ارزان گوجه فرنگی نارمکی به عنوان سوغات – بازدید از غرفه های دوخت و دوز قطعنامه دان و کلیدسازی های سیار. هزینه به عهده تور است .
شرق:امر بهم مشتبه شد
الان ماکارانی پختم، بهبه و چهچه شنیدم و امر بهم مشتبه شد، تصمیم گرفتم رستوران بزنم.
حالا که این را گفتم اجازه بدهید کلا از اول اول اعتراف کنم که چطور شد که اینطوری شد:
یکبار توی جمع حرف زدم، همه به وجد آمدند، «بهبه» و «چهچه» شنیدم و امر بهم مشتبه شد، تصمیم گرفتم برای انتخابات شرکت کنم و زمام امور را بگیرم دستم.
یکبار همینطوری از بیکاری گفتم چایی ریختن بیتو زورم میآید و خاورمیانه چرا همچین است، بهبه و چهچه شنیدم و امر بهم مشتبه شد، تصمیم گرفتم مجموعه شعر منتشر کنم.
یک بار یادداشت طنز نوشتم، همه اخم کردند، بهجای یادداشت جدی منتشرش کردم. بهبه و چهچه شنیدم و امر بهم مشتبه شد، تصمیم گرفتم روزنامهنگار شوم.
یک بار یادداشت جدی نوشتم بردم روزنامه، خندهشان گرفت، از زور خنده دلشان را گرفتند، من هم صدایش را درنیاوردم و تصمیم گرفتم طنزنویس شوم و امر بهم مشتبه شد، حالا حرفهای کاملا جدیام را مینویسم ملت به خنده میافتند.
خلاصه «بهبه» و «چهچه» شنیدم و امر بهم مشتبه شد وگرنه اولش صحیح و سالم بودم و فقط کتاب میخواندم و کمتر به اشتباه میافتادم.
حالا من امر بهم مشتبه شده. پس چرا اوضاع و کیفیت دولتمردان و سیاستمداران و تحلیلگران و دلاوران ما که واکسینه هم هستند اینطوری شده، خدا میداند.
بعد هم حالا این از من که افشا کردم جریانم چیست، شما - هر کجا هستی و هر کاری میکنی - خودت بگو ببینم کی و کجا و درباره چی، بهبه و چهچه شنیدی که اینطوری شدی؟ یا خودبهخود اینطور شدی و به اینجا رسیدی؟
قانون: دولت رکورد بیربطترین اعزام را شکست
کل کابینه را اخراج کرده بودم، داشتم دوباره برای وزرای جدید رأی میگرفتم. کل کابینهام شده بود حمید رسایی و کوچکزاده و حدادعادل و حسینیان و... مجلسیها سر از پا نمیشناختند. رفتم پشت تریبون گفتم «به نام خدا»، تا یک ربع داشتند «احسنت» میگفتند. از ترکیب کابینه خیلی ذوقزده بودند. یادم نیست چه اتفاقی افتاده بود که این کابینه را انتخاب کردم. ولی یادم میآید زَهره خودم از ترس داشت میترکید! «سعید جلیلی» معاون اولم بود. موقع خداحافظی پشت تریبون از نمایندگان پرسیدم: «نمایندگان محترم! خدا وکیلی منافع جناحی برای شما مهم است؟» داد زدند: «بــــــــلـــــــــه!» گفتم: «خیلی مهم است؟» گفتند: «بــــــــلـــــــــه!» پرسیدم: «از ساعت چنددددد؟» گفتند: «هاااااان؟!!!» گفتم: «نه نه هیچی ببخشید... میگم، غیر از منافع جناحی به چیز دیگری هم فکر میکنیدددد؟» گفتند: «نــــــخیــــر!» گفتم: «احسنت به شما!» داد زدند: «احسنت! احسنت! درود بر شرفت!» داشتم میآمدم بیرون که آقای قالیباف را دیدم. به حالت آمرانهای گفت: «یره! کلید!» گفتم: «چی؟» گفت: «کلید دفتر ریاستجمهوری. مگه ریاست رو به من تفویض نکردی؟» این را که گفت از خواب پریدم. عجب خواب عجیبی بود. یا شام زیاد خورده بودم، یا تأثیرات حضور جنجالی دیروز من و طیبنیا در مجلس بود.
ساعت 11:32 صبح
به برادر حسین (داداشم) گفتم: «داداش از این آقاهه خبری نیست راستی.» پرسید: «کدوم آقاهه؟» گفتم: «وزیر ورزش و جوانان. چی بود اسمش؟» کمی فکر کرد و گفت: «اووومم... باور کن یادم نیست.» تا یک ربع داشتیم به وزرا و معاونان زنگ میزدیم ببینیم نام او یادشان هست و از او خبر دارند یا نه. هیچ کس خبری نداشت. نگران شدم. گفتم: «کاش شماره تلفنش رو میگرفتیم لااقل. نکنه بنده خدا رو «به دلایل شخصی» مورد سوء قصد قرار داده باشن؟»
ساعت 14:11 بعدازظهر
آقای سریعالقلم که مثلا مشاور ویژه من است اما از او کلا خبری نیست، آمده بود دفتر و با چندتا از معاونان و مشاوران صحبت میکردیم. بحث نماینده ایران در مراسم خاکسپاری ماندلا بود. نجفی گفت: «همون آقای خاتمی خوبهها.» گفتم: «همینم مونده دیگه! این کار رو بکنم که مجلسیون و فشاریون محترم تیشرتمون رو میکشن سرمون. بحث موقوف. انتخاب شده رفته پی کارش. آقای شریعتمداری میره.» فضای اتاق مملو از رعب و وحشت شد! همه با هم گفتند: «چرا؟! کسی گفته اون رو بفرستی؟» گفتم: «شلوغ نکنید. محمد خودمون رو میگم.» هنوز به نامش عادت نکردهاند طفلکیها. آقای سریعالقلم گفت: «دکتر انتخاب خودتون بود که ایشون بره؟» گفتم: «ای، تقریبا.» گفت: «بهتون تبریک میگم. شما موفق شدید رکورد دولت قبلی رو در اعزام بیربطترین نماینده بشکنید. تا امروز رکورد در اختیار آقای احمدینژاد بود، برای اعزام «پروفسور علی آبادی» به عنوان نماینده ایران در اوپک. ناگهان شهیدیفر داد زد: «فهمیدم! گودرزی!» پرسیدیم: «یعنی چی؟!» گفت: «اسم وزیر ورزش رو میگم که صبح یادتون نمیاومد!»
ساعت 17:03 عصر
آخر وقت بود با شهیدیفر نشسته بودیم و خبر میخواندیم. شهیدیفر طبق معمول دنبال خبرهای خوب بود که یک حال اساسی به من بدهد. گفت: «رئیسجمهور شنیدی واشنگتن پست گفته اوباما باید مدیریت و امنیت منطقه رو به ایران بسپاره؟» گفتم: «یه نامه بزنید بگید آن مردی که مدیریت جهانی میکرد دیگر رفته. ما از پس CTRL+Z هشت سال گذشته بر بیاییم، کفایت میکنه.»
وقایعنگار 18 آذر 1392:
1. وزیر ورزش بیصدا به کارش ادامه میدهد.
2. «محمد شریعتمداری» به عنوان نماینده ایران در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا شرکت میکند.
3. واشنگتن پست: «کلید قفل اوباما دست روحانی است.»
کیهان:آپارتاید
گفت: یکی از روزنامههای زنجیرهای نامه چند تن از افراطیون مدعی اصلاحات را که خطاب به روحانی نوشتهاند، چاپ کرده است.
گفتم: که چی؟!
گفت: از روحانی خواستهاند مقدمات سفر خاتمی به آفریقایجنوبی را برای شرکت در مراسم درگذشت نلسون ماندلا فراهم آورد.
گفتم: نلسون ماندلا، با رژیم آپارتاید تحت حاکمیت انگلیس و مورد حمایت آمریکا و فرانسه و اسرائیل مبارزه کرده بود ولی سران فتنه 88 تحت مدیریت آمریکا و انگلیس و اسرائیل وطنفروشی کرده بودند. بنابراین سران فتنه باید در مرگ جرج سوروس و راسموسن و مایکل لدین عزادار شوند، نه ماندلای قهرمان مبارزه با نژادپرستی.
گفت: اصلا سران فتنه از مبارزه با نژادپرستی و فداکاری برای مردم وطنشان و سایر ویژگیهای نلسون ماندلا چیزی میدانند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند قبله کدام طرف است؟ فکری کرد و پرسید؛ کجا بهت آدرس دادهاند؟!
سیاست روز: غافلگیری با کارت هدیههایی در جیب آدم!
"ننجون" اصولا عادت ندارد بین حرف کسی "تک مضراب" بزند که دیگر مسئولیتی ندارد اما گاهی هم...
"ننجون" اصولا عادت ندارد بین حرف کسی "تک مضراب" بزند که دیگر مسئولیتی ندارد اما گاهی هم استثنا پیش می آید.مثلا همین برادر عبدالرضا شیخ الاسلامی – وزیر سابق کار ، تعاون و رفاه – که الحق و انصاف بر گردن جامعه طنزنویسان ایران حق دارد. فلذا در راستای تنویر افکار عمومی همین یک قلم "تک مضراب" را هم می زنیم و بعد دیگر نمی زنیم.به هر حال دادگاه اختلاس بیمه در حال برگزاری است و آدم عاقل یا نباید "بزند" یا طوری "بزند" که لااقل صدایش فردا دربیاید.
شیخ الاسلامی: در گزارش مجلس آمده که کارت هدیه یکصدمیلیونی به شخص بنده داده شده در حالی که کاملا کذب است وهیچ مدرکی در مورد دریافت کارت هدیه وجود ندارد.
ننجون: این کارت ها را معمولا "دست" کسی نمیدهند."دست به دست" می کنند تا به دست صاحبش برسد.
شیخ الاسلامی: گاهی علاقه ای وجود داشته که از بنده و برخی دوستان اسم برده شود و به نوعی وجههمان تخریب شود.
ننجون: واقعا همینطور است.اگر با شما نبودش هیچ میلی چرا کارت هدیه را به ما نداد "لیلی"!
شیخ الاسلامی: در این گزارش تنها گفتهاند که عدهای از نمایندگان مجلس هم بودهاند، اما هرجایی که به بنده مربوط می شد به صراحت از نام بردند.
ننجون: به هر حال این را هم در نظر داشته باشید که نمایندگان مجلس دویست نفر و خرده ای هستند اما شما یه دونه ای!
شیخ الاسلامی: بنده نفی نمیکنم که ممکن است به دفتر ما مبالغی به صورت کارت هدیه، بن و... داده شده باشد و اصلا جنبه مصرف شخصی نداشته و تنها جنبه مصرف عمومی در راستای اهدافی داشته که سازمان دنبال میکرده است.
ننجون: خدا از سر تقصیرات شان نگذرد. آدم را غافلگیر می کنند و برای "جنبه های مصرف عمومی" کارت هدیه می گذارند توی جیب و کشوی میز آدم!
شیخ الاسلامی: من سوال میپرسم که اگر قرار باشد ۵۰۰ سهمیه در کل کشور بین استانها توزیع شود آیا سهم استان مازندران با هر فرمولی که محاسبه میکنید، کمتر از ۲۶ نفر میشود؟
ننجون: دکتر جان! ما که مثل شما سرمان توی حساب نیست اما از اهل بخیه اش پرسیدیم گفتند البته که خیلی کمتر از ۲۶ نفر می شود.
شیخ الاسلامی: به هرحال همه آشنایان ما کم و بیش در حال کار هستند، یکی در این وزارتخانه، یکی در شرکت دیگر و یا سازمانهای دیگری مشغول به کار بوده و بیکار نیستند.
ننجون: به هر حال آشنایی با وزیر کاراین محاسن را هم دارد.
شیخ الاسلامی: برخی از نمایندگان مجلس زیاد سر به سر دولت میگذاشتند، همچنان که هنوز هم رها نمیکنند و دست از سر دولت نهم و دهم برنمیدارند.
ننجون: خب تقصیر خود شماست که سر شوخی را باز کردید.
شیخ الاسلامی: بنده برای هیچکس سفارش ویژه نکردهام.
ننجون: ( این تک مضراب به دلیل مغایرت با شئونات اخلاقی حذف شده است. لطفا به گیرنده های خود دست نزنید.)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: