جام جم : کالای ایرانی در چین
در عالم اقتصاد، همیشه در بر پاشنه دادوستد میچرخیده است. بخصوص در ازمنه قدیم که در یک معامله پایاپای، یک کالایی میدادند، یک کالایی میستاندند. فلذا الان هم فقط که نباید ایرانیها کالای چینی بخرند.
چینی ها هم دل دارند؛ شاید که خواسته باشند کالای ایرانی بخرند. چشم بسته غیب نمی گوییم. اسنادش موجود است. ذیلا ملاحظه بفرمایید:
گمرک ایران اعلام کرد: «در هشت ماهه سال جاری(1392)، میزان خرید کالاهای ایرانی از سوی چینی ها با 23 درصد افزایش نسبت به سال گذشته، به چهار میلیارد و 252 میلیون دلار رسیده است.» ـ به نقل از جراید
اسناد منظوم:
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زآن سفر دراز خود، عزم وطن نمی کند
تفسیر اقتصادی: تا عزیز دل برادر که کارش جهانگردی و تجارت بوده، به قصد خرید کلاه گیس(زلف سابق) روانه دیار چین و ماچین شده است؛ آنقدر این سفر به او خوش گذشته و درگیر دادوستد کالای ایرانی با کالای چینی بوده که دولت عوض شد و او هنوز به وطن خودش بازنگشته است. شاید هم همانجا داماد شده است. برای تست زدن زندگی با عروس چینی که باید خیلی دلش شکننده بوده باشد.
بسته پیشنهادی: عرض کردیم که نه تنها چین، که با هر کشور مجاز دیگری باید دادوستد داشت. آنها از ما بخرند، ما از آنها. یکطرفه نباشد که هر چه آنها دلشان خواست، بندازند؛ اما چیزی از سوی ما به آنها فروخته نشود. «کاسه به جایی رود که باز آید قدح»، در عرصه اقتصادی بیشتر مصداق دارد. در عین حال، حالا که چینی ها از اجناس ما خوششان آمده، بد نیست نکاتی را گوشزد کنیم؛ بلکه از چند جهت راهگشا باشند:
1 ـ افزایش کیفیت: اگر دیدیم چینی ها خوب کالای ما را می خرند، جوزده نشویم، سرهم بندی کنیم بفرستیم. این کار را نمی کنیم؛ منتها ما محض محکم کاری عرض کردیم. یعنی کاری را که آنها بعضا در مورد کالاهایشان انجام می دادند، ما مقابله به مثل نکنیم و انجام ندهیم. مهم این است که اسم کالای ما بد در نرود. مثل آنها که الان وقتی می گوییم فلان جنس چینی است، همه خیال می کنند یعنی کیفیتش بالا نیست. یکی دو سه روزی مهمان ماست.
2 ـ نوشته روی کالا: در راستای تشویق چینی ها به خرید کالای ایرانی و یادآوری نان و نمکی که با ما خوردند و کالاهایی که سال ها به عوض پول نفتمان از آنها دریافت کرده ایم؛ جملاتی گلچین شده روی اجناس ایرانی نوشته شود؛ مثلا: «ما خریدیم، شما هم بخرید!» که یحتمل به زبان چینی اورجینال می شود: «ماچینگ خریچینگ، شماچینگ خریچینگ!»؛ اگر اشتباه ترجمه نکرده باشم. (سال ها تعامل اقتصادی با چین باعث شد که زبان چینی ما هم تقویت شود.)
3 ـ چینش جوایز: برای چینی هایی که در چینش و گزینش کالا، اجناس ایرانی را در اولویت خرید قرار دهند، با ارائه فاکتور لازم از سوی آنها، جوایز و تسهیلاتی در نظر گرفته شود. مثلا چند کیلو «دارچین» یا یک دست «ظرف چینی» که در ایران بیشتر موجود است. اینها باعث جذب بیشتر آنها به خرید می شود. خداوکیلی خود ما چطوری روغن نباتی خور شدیم؟!... بله، اوایلش، داخل حلب های روغن، قاشق و سکه طلا می گذاشتند
سیاست روز: لیست اموال ننجون اعلام شد
این روزها که بازار انتشار لیست اموال مسئولان ارشد مملکت و وزیران و حتی برادران مختلسی همچون "مه آفرید خسروی" داغ است، مسئولان روزنامه سیاست روز هم "جوگیر" شدهاند و "ننجون" را مجبور کرده اند فهرست اموال خود را اعلام کند تا بعدا حرف و حدیثی پیش نیاید.
ننجون هم در راستای سیاست های اعتماد سازانه و نشان دادن مواضع خود به طور کاملا شفاف، لیست اموال خود را به این شرح تقدیم می کند.
یک: یک دستگاه رایانه عهد ناصرالدین شاه قاجار با سیستم تحت داس
دو: یک میز و صندلی عتیقه که از دوران نادرشاه افشار به میراث مانده است.
سه: یک دست لباس مندرس که از دوران سیاستهای انقباضی دولت نهم به یادگار مانده!
چهار: یک برگ سهام عدالت به مبلغ یک میلیون تومان که به ده هزارتومان وجه رایج مملکتی به فروش می رسد.
پنج: بگم؟ ... بگم؟ ...می گم ها!
شش: یک فقره آفتابه ، سه فقره سطل و ۱۵ متر شیلنگ برای ریختن آب به آسیاب استکبار جهانی و امپریالیسم و ایادی شرق و غرب و در راس آنان آمریکای جهانخوار
هفت: چند متر پارچه مخمل سبزرنگ برای حضور در میادین فتنه
هشت: چهارده هزار و هشتصد و پنجاه تومان وجه نقد
نه: چند دفترچه قسط صادره از بانک های معتبر کشور
ده: هفت طلبکار گردن کلفت در سایزهای مختلف
یازده: نصف استکان تدبیر و امید
دوازده: بیست سانتیمتر توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی
سیزده: چند گرم اورانیوم غنی شده که حق مسلم ماست.
چهارده: پنج حلقه سی دی موسیقی مجاز (آهنگهای همه چی آرومه ، دارم می آم پیشت ، مرگ بر آمریکا ، گیتار رو با خودت نبر ، آهنگ تیتراژ برنامه دیروز، امروز و فردا...)
تهران امروز : چرا گاهی دوست نداریم زیبایی ها را ببینیم ؟!
مثل این است که آدم کت و شلوار یک میلیون تومانی را بپوشد و با کاورش بیاید توی خیابان.یک چیزی شبیه به تبلت گرفته دستش و به طرف تلویزیون نشانه رفته و کانال عوض میکند.نگاه میکنم و میخندم.میگوید این طوری از دست بچهها در امان است باور کنید، با این شرایط هم این دهمین کنترلی است که خریدهام.
من هم نشستهام روی مبلی که به نظر میرسد مبل خوبی هم هست چون از یکی دو جای پیراهن مبل که شکافته شده پارچه روکش اصلی مبل را میبینم از آن پارچههای گران قیمت است که شبیه ترمهدوزیهای پرکار اصلِ اصل است.بچهها هم اسباببازیها و خمیرهای رنگارنگ مجسمهسازی و خرت و پرتهای دیگر را ریختهاند رویِ روفرشی کمنقش و نگاری که کدبانوی خانه ساعتی پیش پهن کرده روی فرش درجه یک نخ فرنگ نقشه تبریز دوازده متری(تتابع اضافات از شگردهای شگفت من در نوشتن نثر است که اگر زمان ملکالشعرای بهار اتفاق افتاده بود الان اسم بنده کنار توضیحاتی در باره این سبک شگفت در یکی از مجلدات سبکشناسی استاد آمده بود!)
از پنجرهای که کنارش نشستهام سقف بیرنگ و به حلبی رسیده پژو ٥٠٤جی ال ایکس یشمی را میبینم که صد البته رنگ ماشین را از رنگ در آن تشخیص داده ام نه سقفش.میپرسد به چی نگاه میکنی!،لبخندی میزنم و میخواهم ذهنش را منحرف کنم تا این توضیح را نشنوم که «هنوز رنگش فابریکِ فابریک است و یک چکش هم به جایی از آن نخورده و یک قالپاقش را الان هم حاضر نیستم با یک سمند صفر کیلومتر ال ایکس عوض کنم.چرا عوض کنم!؟
تازه این یک جی هم اضافه دارد از ال ایکس! گوشه گلگیرش 10 سال است محکم خورده به یک نیسان و هنوز کسی را پیدا نکرده ام که بتواند صافکاریاش کند از بس لاکردار محکم است، از تیرآهن هیجده محکمتر است ماشین نیستند این لگنهای امروز.لگن شرف داشت لااقل از ورق کلفت مس بود. اینها از حلبی هم نیستند آدم دلش خوش باشد.» کارش مسافرکشی است وقتی سری به هم میزنیم فقط او حرف میزند.
درباره همه چیز هم اظهار نظر میکند و اغلب استنادها و استدلالهایش از جنس همین روفرشی و پیراهن مبل و قاب دور کنترل تلویزیون و رنگ نکردن سقف ماشین و صافکاری نکردن گوشه گلگیر است. این شگرد جدیدش شاهکار است.میگوید؛زنم نجاتم داد از دست این پلیسهای راهنمایی و دوربینهای اتوبانها.تازه چند وقتی است که نفس راحت میکشم .
از چوب رختی پیراهنی را برمیدارد و میآورد و نشانم میدهد که؛نگاه کن!فقط نیم متر روبان مشکی با عرض شش سانت لازم بود تا زنم این شاهکار را خلق کند.نگاه میکنم روبان را اریب از پهلوی سمت چپ روی پیراهن دوختهاند و تا نزدیک شانه سمت راست ادامه دادهاند.به دکمهها که رسیده قطع شده و بعد از دکمهها باز ادامه پیدا کرده است.
با حالتی فاتحانه میگوید:این را که میپوشم پلیس ها از دور فکر میکنند کمر بند ایمنیام را بستهام،دوربین هم عکس بگیرد مثل این است که کمربند بسته باشم!به این میگویند استدلال.راستی چرا بعضی از ما اینطوریم!؟
وقتی قرار است روفرشی همیشه روی فرشها پهن باشد یا مهمان روی پیراهن مبل بنشیند،عاقلانهتر نیست که فرشها را به قیمت بسیار خوبی بفروشیم و همه خانه را موکت کنیم و همان روفرشیها را باز پهن کنیم روی موکتها؟ و یک مبل ارزان هم از سمساری بخریم و همان پیراهنها را به آنها بپوشانیم و قص علیهذا؟ حالا قنداق کردن موبایل و جلد کاموای ضبط صوت آیوا لب تاقچه و ملافه پتوی پلنگی درجه یک بماند!
پسرش تازه از سربازی برگشته است و دارد به موتوری که دوستم هفته پیش برایش خریده ور میرود.یک هوندای مارک برجسته قرمز متالیک،این را بعد از آنکه لنگ روی باک موتور را کنار میزنم میبینم!راستی چرا گاهی دوست نداریم زیباییها را ببینیم!؟
کیهان: چاه نفت !
گفت: چه خبر؟!
گفتم: خانم اشتون اطمینان داده است که 5+1 به تعهدات خود در توافقنامه ژنو پایبند است!
گفت: وقتی با صراحت میگویند منظور نهایی از این توافقنامه، توقف برنامه هستهای ایران خواهد بود، معلوم است که باید نسبت به انجام آن پایبند باشند!
گفتم: 5+1 باید نگران باشد که جمهوری اسلامی ایران از اجرای مفاد این توافقنامه خودداری کند- که باید هم خودداری کند- نه این که ما نگران عدم تعهد آنها به توافقنامه باشیم.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: به شخصی گفتند باید سطح توقعات و خواستههایت را خیلی پائین بیاوری. گفت؛ پایین آوردن سطح توقعاتم برای تو سود دارد، برای من چی؟ و طرف گفت؛ اگر توقعات خود را خیلی بیشتر پائین بیاوری، احتمال دارد که در عوض به چاهنفت برسی!
آرمان : مناظره در خواب!
دیشب خواب دیدم که... نه واقعیت خوابم نبرد درست و حسابی قرص خواب خوب نیست، اما گاهی لازمه، اما همیشه هم مثمرثمر نیست، چون خوابهای عجیب غریبی به سراغ آدم میاد، مثلا یک دفعه خودت رو وسط خیابان شانزلیزه میبینی یا یک دفعه از وسط یک مناظره سر در میآوری که در آن دو نفر مقابل یکدیگر نشستهاند، میزان معتنابهی دود از کله نفر اول بلند شده و نفر دوم از روی یک کاغذ مطالبی را میخواند؛
۱- متاسفانه در مورد بیکاری واقعیات را افراد اصلح به گوش شما نرساندند، شما اگر دنبال شنیدن آمارهای واقعی هستید یک تماس با آقایان غلامحسین الهام و مشایی بگیرید تا واقعیات حل معضل بیکاری را برای شما که در جزوه مدیریت جهانی، بخش اشتغال آمده، توضیح دهند!
۲- شما مطمئن باشید حداقل، دست کم حساب کردم مشتری شید، نیم قرن طول میکشید تا دلار به مرز چهار هزار تومان و سکه به مرز یک و نیم میلیون تومان برسد اما دولت نهم و دهم توانست در عرض چهار سال کم کاری دولتهای پیشین را جبران کرده و با تلاش و با یک برنامه عدالتمحور جامع و مدرن با سفر به تمام روستاها و مواجهه نزدیک با مشکلات گروههای مختلف مردم این برگ زرین را هم ورق بزند!
۳- در حوزه ورزش ما قصد داشتیم از برنامههای استاد علیآبادی استفاده کنیم، طرح گذاشتن نانچیکو در جیب کشتی گیران یا ادغام فوتبال با پینت بال دیر به دست دولت رسید!
۴- در دوره ما فضای دانشگاهها خیلی آزاد شده بود و به اندازه فرق کله تریسا والاس باز! دانشجویان به راحتی میتوانستند انتقاد و اظهارنظر کنند و افراد زحمتکش هم زحمت به مرخصی فرستادن این گروههای مختلف مردم به گردنشان میافتاد! جا داره از همین تریبون به این زحمت کشان خسته نباشید بگویم!
۵- آمارهای ما در سفرهای خارجی شگفت انگیزه (به دوربین زل میزند) شما در جریان باشید خیلیا میرن خارج، رپ یا هیپی میشن و ... ، ما این همه گروههای مختلف مردم رو با خودمون بردیم اما هیچکدوم اینطوری نشدن، از این دستاوردها نمیشه چشم پوشی کرد!
۶- برای حل مشکلات میراث فرهنگی ابتدا دو عدد خانه کلنگی را کوبیدیم و برج و پاساژ ساختیم، بعد آب رو ول دادیم توی پاسارگاد تا بزرگترین استخر رو باز با ۲۵۰۰ سال قدمت رو احداث کنیم، خیلی از منتقدان و دلسوزان و گروههای مختلف مردم همین الان دم در پاسارگاد در حال تهیّه بلیت هستند!
۷- حالا این وسط اگر احیانا، فکر کن یک درصد، فرض بر محال، شاید، عمرا یک عده معدود و انگشت شماری مشکلات هم وجود داشت (که ندارد!)، شما باید آنقدر جلوی جمع با ما اینطوری برخوردی کنی؟! (یک دفعه جدی میشود) به امید خدا توی دانشگاه ایرانیان ما این مشکلات را حل خواهیم کرد و گروههای مختلف مردم را به زور هم که شده از این پیچ تاریخی هم عبور خواهیم داد.
پ.ن: دیشب به این فکر میکردم که دیشب شام چی خوردم؟ این خوابها، عقوبت کدام گناه کرده و نکرده است؟ دیازپاما هم چینی شدن! بخوابم؟ یا نخوابم؟ میخوابم!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: