روزنامه خندان

دعای خیر

روزنامه خندان

واسه شما جوک است، برای شهرداری خاطره

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می زنند و آنها که روزنامه می خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۵۸۸۰۱۸
واسه شما جوک است، برای شهرداری خاطره

سیاست روز، ‌امروز هم پرسش هایی چهارجوابی دارد که بخش عمده اش درباره حرف هایی است که در مجلس رد و بدل شده، شرق، درباره قطع درختان در منطقه درکه گفته است که البته ما هم چند روز پیش درباره اش نوشتیم اما کو گوش شنوا ؟! جام جم که ما باشیم درباره حوادث دیروز مجلس نوشته ایم. تهران امروز از تیم بسکتبال ایران برای پیروزی اخیرش تشکر کرده است.  قدس هم گله کرده که آخر چرا بانک مرکزی با وجود نیاز مردم به پول خرد، فقط پول درشت چاپ می کند و کیهان هم درباره افرادی گفته که در جریان سال 88 به خارج از کشور رفتند و حالا پشیمانند.

سیاست روز : چهارجوابی

مهرداد لاهوتی بائوج –نماینده لنگرود: مخالفان می گویند "آقای نجفی" مدرک دکتری ندارد مگر می شود ایشان مدرک نداشته باشد و بگوید دارم؟

با توجه به اظهار نظر فوق ، کدام یک از گزینه‌های زیر صحیح است؟

الف) کل یوم همه مسئولان مدرک دکترا دارند حتی اگر خلافش ثابت شود.

ب) معلوم است که می شود آدم مدرک نداشته باشد و الکی بگوید که مدرک دارد.قبلا خیلی ها مدعی بودند که مدرک دارند و بعد معلوم شد که ندارند.می فرمایید نه؟! اسناد و مدارکش هم موجود است.

ج) جمله بالا از لحاظ منطقی امکان پذیر است اما به لحاظ فلسفی اشکالاتی دارد که باید با حضور فلاسفه ای چون برادران لاریجانی و همین آقای "بائوج" برطرف شود.

د) مخالف حیا کن / نجفی را رها کن

 

احمد توکلی: از رییس مجلس تقاضا دارم به جای خواهش کردن از نمایندگان برخوردهای قانونی را اعمال کند.

منظور از "برخوردهای قانونی" در عبارت فوق چیست؟

الف) لاریجانی با پشت دست بکوبد توی پیشانی!! نمایندگان محترم

ب) لاریجانی با لگد بزند توی کلیه و غده پانکراس! نمایندگان محترم

ج) لاریجانی سه بار بزند روی شانه نمایندگان و هر سه بار با لحنی نامهربانانه بگوید: بد! بد! بد!

د) گزینه چهارم به دلیل رعایت شئونات اخلاقی قابل انتشار نیست اما توصیه می شود داوطلبان محترم همین گزینه را انتخاب کنند.

 

علی فتح الله زاده: من اعتقاد دارم پولی که به باشگاه‌های صنعتی داده می‌شود هم کم است. آن‌ها باید سه برابر این پول بگیرند.

با توجه به اظهارنظر بالا ، مدیرعامل باشگاه استقلال دیگر به کدام یک از گزینه های زیر "اعتقاد" دارد.

الف) اهدای اتومبیل گران قیمت لکسوس به یکی از بازیکنان استقلال

ب) اهدای یک دستگاه پنت هوس در بهترین منطقه شمال کشور به یکی دیگر از بازیکنان استقلال

ج) پرداخت بیست و پنج میلیارد ریال وجه رایج مملکتی به یک بازیکن استقلال

د) روح!

 

جراید: کارکنان راه آهن از دریافت حق و حقوق قانونی خود محروم هستند.

با توجه به خبر فوق کدام یک از راهکارهای زیر مفید تر است؟

الف) ریزعلی خواجوی، در حمایت از کارکنان خدوم راه آهن در یک شب زمستانی لباس هایش را آتش بزند و خودش را پرت کند زیر قطار تا برای سایرین هم درس عبرت بشود.

ب) ریز علی خواجوی به عنوان مدیرعامل راه آهن انتخاب شود و حق و حقوق کارکنان را بگیرد و بعد لباس هایش را در بیاورد و آتش بزند و خودش را پرت کند زیر قطار تا قصه اش به کتاب درسی راه پیدا کند.

ج) ریز علی خواجوی همینجور بی مقدمه خودش را زیر قطارپرت کند تا لااقل لباس هایش سالم بماند و در این شرایط ناجور اقتصادی به درد بچه اش بخورد.

د) هر سه گزینه فوق مفید است.

 

شرق : واسه شما جوکه واسه شهرداری خاطره‌س

شهرداری تهران با بهره‌گیری از تعطیلات عید فطر، بیش از صد درخت در منطقه اوین‌درکه تهران را به بهانه ساخت پیاده‌رو قطع کرده است. (ایلنا)

واسه ما جوکه

ما اول فکر کردیم جوک است که می‌گویند قرار است پل صدر را خراب کنند، باهاش تونل توحید را ببندند. الان می‌بینیم نه راست‌راستی خبرهایی است. همین چندروز پیش بود که دوباره چنارهای خیابان ولیعصر قطع و قلع‌و‌قمع شد. الان از درخت شروع کردند، اگر فردا دیدید با برج میلاد تونل رسالت را مسدود کردند و با پل صدر تونل توحید را، بعد هم آب بستند به تونل مترو، که رقابت کند با غار علی‌صدر و به‌جای بلیت مترو دارند بلیت میراث فرهنگی و آثار باستانی می‌فروشند و شما مجبورید با لباس شنا وارد مترو شوید، شوکه نشوید. اینها برای ما جوک است ولی شاید توی دستور کار شهرداری قرار داشته باشد.

قالی ‌لی‌لی‌حوضک‌ اومد آب‌ بخوره

 ‌افتاد تو حوضک‌

بعد هم ما ایرانی‌ها معلوم نیست چرا از هر کسی یک توقع دیگر داریم. مثلا از خاتمی توقع داشتیم رکورد رضازاده را بزند. بعد از رضازاده توقع داریم سفیر فرهنگی باشد. بعد از کیمیایی توقع داریم فیلم غیر کیمیایی بسازد. بعد از فراستی توقع داریم از صرافتش بیفتد. بعد از فرهنگستان زبان و ادب فارسی توقع داریم کار ادبی کند در حالی که فرهنگ‌ستان است. بعد از تیم‌ملی فوتبال توقع داریم همه‌ش برود جام‌جهانی در حالی که تیم‌ملی است و فقط باید بازی‌های ملی و کشوری کند. بعد از وزارت راه توقع داریم راه بسازد در حالی که دارد جاده صاف می‌کند که جنگل تبدیل به دشت شود تا آب خزر را منتقل کنیم بهش. بعد از شهرداری توقع داریم به شهر برسد در حالی که شهر + دار یعنی شهر را از دار و درخت پاک کند بعد از دار و درخت، درخت را هم حذف کند که فقط دار بماند و با دار چی کار می‌کنند؟ آفرین. قالی می‌بافند و برای قالی‌بافتن نیاز به دار هست و دار را از کجا استخراج می‌کنند؟ از دار و درخت. دار و درخت هم که گفتیم توی تهران فت‌و‌فراوان است. پس نتیجه گرفتیم شهرداری باید دار و درخت را از زندگی شهری حذف کند تا همه قالی ببافیم تا در قالی‌بافی خودکفا شویم و اقتصادمان به نفت متکی نباشد و متکی هم به خودش متکی باشد و بتواند توی سنگال روی پای خودش بایستد و به خانه برگردد و به خانه برمی‌گردیم هم باید بتواند با من و تو و جم و پی‌ام‌سی رقابت کند اما مردم همه‌جای آی‌لاویو برنامه خانواده، از دم آی‌لاویو پی‌ام‌سی. پس ثابت کردیم ما ایرانی‌ها نباید توقع بی‌جا داشته باشیم چون ایستادن بی‌جا مانع کسب است و همین‌طور که می‌بینیم همه کاسبیم.

جام جم : مخالف‌خوانی در مجلس؟!

هرچند که علی‌القاعده و علی‌المعقول، هماره در هرمطلب و موضوعی، متن قضیه مهم‌تر از حواشی آن است و معمولا طلاب و تلامیذ ناشی ‌ای مثل حقیر هستند که ممکن است متن را ول نمایند و به حواشی آن بچسبند (چنان که بزرگواری آنها را انذار داده که: «الا یا ایها الطلاب ناشی‌/‌علیکم بالمتون،لابالحواشی»!).

اما در مجلس پریروز که آغازین روز بررسی کابینه دولت یازدهم بود؛ از سوی برخی نمایندگان محترم که به نظر خوشبین ما یحتمل حواسشان نبود و از دستشان در رفت، یک مقداری حاشیه در مجلس به وجود آمد که لحظاتی چند باعث و بانی مختصری تنش و تشنج موقت شد که البته به خیر و خوشی برطرف شد رفت پی کارش.

در حاشیه مجلس:

وقتی افتاد بحث در مجلس / هر یک از گوشه ای فرا رفتند

عده ای زیر میز خود رفتند / عده ای نیز بی صدا رفتند

این وسط هم بزرگواری چند / جو گرفته شده، هوا رفتند!

عرض شود که در اواسط مجلس، یک نماینده بزرگواری از منطقه کهگیلویه و بویراحمد که به عنوان مخالف، در پشت تریبون مجلس، بشدت سرگرم «مخالف خوانی» بود؛ به خاطر این که بنده خدا بیش از حد تحت تاثیر محرومیت منطقه اش قرار گرفته و دلش می سوخت و می خواست این مطلب را با تمام وجود (و بلکه هم بیشتر) به دولت جدید تدبیر و امید و وزرای کلیددار پیشنهادی اش نیز به نحو احسن منتقل کند و چنان هم محکم و اثرگذار که تا مدت ها جای اثرش باقی بماند. فلذا در همان ابتدای سخنان گهربارش گفت: «هرکسی که به منطقه محروم من توجه نداشته باشد، با چماق با او برخورد می کنم.»! (علامت تعجب از ماست!)

توجیهی از سر بزرگواری: ما در عرف دیپلماستی(!) غرب،سیاستی تحت عنوان«چماق و هویج» را شنیده بودیم ـ که عموما هم بلااستفاده می ماند؛ چون هویجش را آب می گرفتیم و می خوردیم، چماقش هم در عمل از حیز انتفاع ساقط یا درجا غلاف می شد! ـ اما راستش در عرف دیپلماسی شرق،چیزی تحت عنوان «چماق بدون هویج» تاکنون نشنیده بودیم. لهذا بنده معتقد می باشم که نماینده کهگیلویه و بویراحمد، می خواسته بگوید ما با سماق برخورد می کنیم؛ یعنی کاری می کنیم که استیضاح شود و برود کنار سماقش را بمکد؛ منتهی به اشتباه سهوی، سماق را چماق تلفظ کرده است؛ چرا که ما از عزیزان لر، جز مهر و محبت و برخورد خوش ندیدیم و نشنیدیم و به ضرس قاطع بعید می دانیم که چیزی به نام«چماق لری» اصلا وجود خارجی داشته باشد.

شاهد مثال: صدق عرایض بنده را از اینجا ملتفت شوید که نماینده بزرگوار استان بزرگ فوق الاشاره، وقتی که سخنان خود را تمام کردند، خطاب به رئیس جمهور منتخب ملت گفتند: «آقای دکتر روحانی عزیز!....» و در اینجا ریاست محترم مجلس، آقای دکتر لاریجانی، تبسمی کردند و خطاب به جناب روحانی گفتند: «این آقای روحانی عزیز، بعد از آن چماق هم مزه دارد!»

توضیح پایانی: از بحث و فحص راجع به برخی کلمات و جملات حاشیه ای دیگر ـ همچون دله دزد و غیره! ـ که دور از ادبیات ما و شما و خود ایشان است و احتمالا ناخواسته بر زبان آورده شده، اکیدا خودداری می نماییم. بلکه تکرار و تاکیدش، بدآموزی نداشته باشد. احتیاط همیشه خوب است.

ارسطو را گفتند: «ادب از که آموختی؟...» ارسطو نگاهی چپ چپ کرد و گفت: «نه، خداوکیلی، کجای قیافه من به لقمان حکیم می خورد؟!....» حالا حکایت ماست. خداوکیلی کجای قیافه ما به یک آدم حکیم می خورد که خواسته باشد به دیگران چیزی را تذکر بدهد؟ تذکر در مجلس، حق قانونی نمایندگان محترم است. فی المجلس، صد نفر لازم است که به خود ما تذکر بدهند. حتما که نباید در مجلس باشیم.

تهران امروز : پرتاب سه‌امتیازی‌ات را نازم!

دیروز بچه‌های غیور تیم ملی بسکتبال با جام قهرمانی‌آسیا از مسابقات «فیلیپین» به کشور بازگشتند این رباعیات را تقدیم می‌کنم به بسکتبالیست‌های عزیزمان به امید توفیق در جام‌جهانی:

در هیات آسمان‌خراشید همه

تا لحظه بُرد در تلاشید همه

ما شاد شدیم اهالی بسکتبال!

خواهم ز خدا که شاد باشید همه

ای تیم، شکوه بازی‌ات را نازم

پرتاب سه امتیازی‌ات را نازم

بر بام بلند آسیایی امروز

این عزت و سرفرازی‌ات را نازم....

با «فیر پلی»(1) هر آنچه گل داشته‌اید

توی سبدِ حریف بگذاشته اید(!)

بسکتبال‌لیست‌های تیم ملی!

ای‌وَل به تلاشتان، که گل کاشته‌اید!

چربید به کلِ تیم‌ها زور شما

یک‌یک همگی شدند مقهور شما

صد شور به‌پاست در دل هموطنان

از بازی مردانه و پر شور شما

تا فرصتی از ره برسد،منتظر است

«حدادی» ما زیر سبد، منتظر است

از بهر دو‌امتیازِ شیرین، «حامد» -

تا که برسد پاس «صمد»، منتظر است!

از لطفِ «زیاد گل زدن»، «کم خوردن»!

ایران افتاد در مسیرِ بردن

از «حامد حدادی» و «اِسلَم دانک»(2)اش

کپ کرد به‌کل جنابِ «مایکل جُردن»!(3)

هرچند رباعی‌ام پی طنازیست

هر مصرع آن «کوارتر»(4)ی از بازیست!

بازیکن «گاردِ رأسِ»(5)طبعم زآنروی

با توپ قوافی پی بازی‌سازیست!

(1): Fair Play= بازی جوانمردانه

(2): Slam dunk= بازیکن طی حرکتی فروتنانه(!) پرواز می‌کند و حلقه بسکتبال را گرفته، در حالی‌که توپ را داخل سبد می‌کوباند، از تیم حریف نیز زهرچشم می‌گیرد!

(3):بازیکن افسانه‌ای بسکتبال

(4):ربعِ بازی بسکتبال!

(5):یا Point guard= یکی از پُست‌های بازیکنان بسکتبال

قدس : مش غضنفر و نبود پول خرد

سین. ترش - دیروز کِلّه صُب واز کِلّه وَنگِ جوراب پیدا کِردن بودُمُ بعدِ یَکربع گشتن تِنِستُم لِنگِ جورابُم رِ از تو سولاخِ چاهِ حوضِ وسط حُولی پیدا کنُمُ ...

تا پام کِردُمُ رسیدُم سَرِ میلان دیدُم دیر رِفته یُ نِمِتِنُم با اُتوربوس واحِد بُرُمُ بایِست با تاکسی بُرُم. سِوار تاکسی که رفتُم، وَختی مُخواستُم پیِده بُرُم رارَندِهه بِجای دیویست تومَنی باقی پولُم که مُخواست بِزِم بِده یَکدِنه آدامس خوروس داد. کِلّه ظهر که داشتُم وَرمِگِشتُم خِنه از دُکونِ اکبرآقا یَک کیلون تُخمُرغ گیریفتُمُ اویَم بِجایِ پُنصدی باقی پولُم یَک بسته بیسکیویت داد بِزِم. از اِسمال آقا سبزی فوروشَم که یَک کیلون میوه چینه خِریدُم، اویَم سیصدتومنِ باقی پولُم رِ یَکدِنه شکلاتِ کَکویی داد. سَرِ میلانِما که رِسیدُم یَک یَرِگه گِدایی جولوم رِ گیریفتُ اَزِم پول خواست. مویَم دیویستی بِزِش دادُمُ گفتُم صدتومنِش رِ بِزِم وَرگِردون؛ اویَم بِجای صدتومنی یَکدِنه آبنِبات بِزِم داد. خُلِصه تا رسیدُم خِنه تو جیبای تُنبونُم بِجای پول خُرد، یَک عالَم آدامسُ شکلاتُ بیسکیویت لوکّه رِفته بود.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای دولتُ بانک مرکزی که مِبینَن مردم ایقذَر پول خُرده لازم دِرَن بِرِیچی واز فِقط پولایِ درشت چاپ مُکُنَنُ وِل مِدَن تو بازار؟ نکِنه مِخَن ایقذَر پول خُرد تو کیشور کَم بِره که مردم مجبور بِرَن صَدتومن دیویست تومنی رِ به هزارتومنُ دوهزار تومن از بانک مرکزی بِخِرَن!

کیهان : دست خالی! (گفت و شنود)

گفت: «شهرام- ب» از ضد انقلابیون فراری در وبلاگ شخصی خود اصلاح‌طلبان را به سوءاستفاده از هواداران متهم کرده است.

گفتم: چرا ؟!

گفت: نوشته است به ما گفتند در انتخابات تقلب شده و با این شعار ما را به خیابان‌ها کشاندند و نهایتا از کشور فراری دادند ولی حالا خودشان درباره انتخابات 92 که همان مسئولان سال 88 برگزار کرده‌اند می‌گویند «دموکرات‌ترین انتخابات دنیا».

گفتم: طفلکی راست می‌گوید.

گفت: نوشته؛ حالا هم به جای اینکه به فکر وضعیت فلاکت‌بار ما باشند، گاه و بی‌گاه به ما بد و بیراه هم می‌گویند!

گفتم: یارو رفته بود گدایی و صاحبخانه که خودش از آن قالتاق‌های روزگار بود شروع کرد به او فحش دادن. گدا با عصبانیت گفت؛ چیزی نمی‌دهی دیگر چرا فحش می‌دهی؟ و طرف جواب داد؛ برای این که نمی‌خواستم دست خالی برگردی!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
سمیه
Germany
۱۱:۲۶ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۳
۰
۰
ما كه از این طنزها گریه مان گرفت
زرگر
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۳
۰
۰
حیف نیست بجای بلندقامتان كلمه آسمان خراش به بسكتبالیستهای قهرمان اطلاق میشود مگر برج میلادند لطفا مجری تلویزیون وجراید به این قهرمانان احترام بگذارند
محمد
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۳
۰
۰
خوب بود دارید یكم بی پروا تر از سالای قبل طنز مینویسید مثل اینكه گره نقد یكم شل شده

نیازمندی ها