گزارشی از حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در انجمن‌های شعری

از انجمن ادبی فردوسی تا محفل شعری زندان

پس از دیدار هفته گذشته جمعی از شاعران، استادان زبان و ادبیات فارسی و اهالی فرهنگ با رهبر معظم انقلاب، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با انتشار گزارشی به حضور رهبری در انجمن‌های ادبی پرداخت که از سال‌های دور آغاز می‌شد و تا به امروز ادامه داشت. گزیده‌ای از این گزارش را امروز برای شما آماده کرده‌ایم.
کد خبر: ۵۸۴۵۱۴
از انجمن ادبی فردوسی تا محفل شعری زندان

وادی شعر

بی‌تردید نخستین معلم ادبیات آقاسیدعلی، مادر ایشان بوده است: «مادرم خانمی بود بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری، حافظ‌شناس؛ البته نه به معنای علمی، بلکه به معنای مانوس‌بودن با دیوان حافظ، با قرآن کاملا آشنا بود، بعضی از شعرهای حافظ که هنوز یادم است، از شعرهایی است که آن‌وقت از مادرم شنیدم؛ از جمله این یک بیت یادم است: سحر چون خسرو خاور علم در کوهساران زد ‌/به دست مرحمت یارم در امیدواران زد» بنابراین آشنایی آقا با وادی شعر و رمان به دوران کودکی ایشان برمی‌گردد؛ روزهایی که مادر داستان‌های شیرین قرآنی را به همراه اشعار حافظ برای او و برادر بزرگ‌تر و خواهرشان زمزمه می‌کرد.

انجمن ادبی فردوسی

اما کم‌کم شعر، نقش پررنگ‌تری در زندگی ایشان گرفت، دوستی آقاسیدعلی با غلامرضا قدسی ـ‌ از غزلسرایان برجسته کشور، متوفی ۱۳۶۸ خورشیدی ـ به شکلی جالب توجه آغاز شد. آقا که از یکی از شعرهای ضد استعماری قدسی در جریان نهضت ملی‌شدن صنعت نفت خوشش آمده بود و آن را به خاطر سپرده بود، در اثنای آماده‌کردن مدرسه نواب مشهد برای استقبال از علامه امینی، قدسی را دید و آن شعر را برایش خواند. این سرآغاز دوستی آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم قدسی بود و باعث شد ایشان با انجمن ادبی فردوسی در مشهد نیز آشنا شود. آقاسیدعلی جوان خیلی زود در انجمن فردوسی جایگاه خود را یافت؛ آنقدر که حتی بعضی از شاعران خراسانی پیش از نظر او سروده‌هاشان را در جایی مطرح نمی‌کردند.

آقای خامنه‌ای با این‌که شعرهایی برای خواندن داشت، اما از ارائه آنها در جلسه‌ انجمن خودداری می‌کرد: «وقتی که شعر خودم را نگاه می‌کردم با دید یک نقاد، می‌دیدم که این شعر مرا راضی نمی‌کند. لذا نمی‌خواستم آن شعر را بخوانم. یعنی اگر شعری بود که از شعر آن روز بهتر بود، حتما می‌خواندم.»

شاعران انجمن ادبی فردوسی دوستدار سبک هندی و نکته‌پردازی‌های صائب‌ تبریزی بودند. آقای خامنه‌ای نیز تحت تاثیر مضمون‌پردازی‌ها و نازک‌اندیشی‌های سبک هندی قرار گرفت و از آن حظ بیشتری برد.

انجمن ادبی فرخ

«انجمن فرخ» انجمن دیگری بود که آیت‌الله خامنه‌ای‌‌‌ پیش از رفتن به قم برای ادامه‌ تحصیل در آن شرکت می‌کرد: «در منزل مرحوم فرخ در مشهد، انجمن ادبی‌ بود که روزهای جمعه تشکیل می‌شد و من تا هنگامی که در مشهد بودم، روزهای جمعه در این انجمن شرکت می‌کردم....» اساتید مشهور ادبیات و تاریخ دانشگاه مشهد ـ نظیر دکتر علی‌اکبر فیاض، غلامحسین یوسفی، دکتر رجایی خراسانی و...- نیز در جلسات انجمن فرخ شرکت می‌کردند.

حضور مستمر آقای خامنه‌ای در این جلسات شعری، با رفتن ایشان به قم متوقف شد، اما مجالست چندساله‌ ایشان با شاعران انجمن موجب شد بیشترین دوستان خراسانی او ادیبان و شعرای این خطه باشند: «هرچند «امین» بسته‌ دنیا نی‌ام اما ‌/‌ دلبسته‌ یاران خراسانی خویشم»

محفل ادبی قم

حضور آقاسیدعلی جوان در حوزه علمیه قم، فصل جدیدی در زندگی علمی و فرهنگی ایشان به شمار می‌رفت. تحصیل، فرصت چندانی برای پرداختن به شعر و ادبیات باقی نمی‌گذاشت، اما روزهای تعطیل مجال خوبی برای غوطه‌ور شدن در دریای شعر و ادبیات بود. در قم ایشان با اغلب طلاب و همدرسان خود رفیق و مانوس بودند، اما این محفل ادبی بیشتر با حضور آقایان بهجتی (شفق)، ابراهیمی‌دینانی، سیدمحمد خامنه‌ای و حجتی‌کرمانی و به‌طور خصوصی برگزار می‌شد.

آقای دینانی در رباعی زیر، تخلص اعضای آن جلسه را چنین آورده است:

«نسیم آمد و از نکهت هم خبر آورد ‌/‌ز باغ طبع دل‌آرا شعر تر آورد/ هر آن‌چه ناقد مسکین به عمر خویش سرود ‌/‌ تمام رسته به یک بیت مختصر آورد»

آیت‌الله خامنه‌ای آن زمان با تخلص «نسیم» شعر می‌سرودند.

محفل شعری در زندان

آیت‌الله‌خامنه‌ای در ماه رمضان (بهمن‌ماه) سال ۴۲ برای زنده‌نگهداشتن حادثه ۱۵ خرداد و امام خمینی به زاهدان سفر ‌کردند. در آن روزها که همزمان با سالگرد برگزاری رفراندوم «انقلاب سفید» هم بود، ایشان علیه رژیم پهلوی موضع‌ گرفتند که به دستگیری و انتقال ایشان به زندان قزل‌قلعه تهران منجر ‌شد. در آن زندان بود که ایشان با «ابوذیه‌های» عربی آشنا شدند. هر چند پیش از این و در کتاب‌های درسی حوزه با شعر عربی آشنا بودند و تاثیر آن در تحریک عواطف و احساسات را بی‌همتا در سبک‌های شعری فارسی می‌دانستند، اما انگار ابوذیه‌ها اشعار منحصر‌به‌فردی هستند که هنوز هم در ذهن ایشان مانده‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌گویند: «یک ماه رمضانی ما با این خوزستانی‌‌‌ها در زندان بودیم و چندتایشان را اعدام کردند، البته تویشان یک چندتا آدم‌‌‌های بسیار باکمالی بودند. یکی‌شان یک آقایی بود، سیدباقر نذاری ـ اخیرا شنیدم فوت کرده، یکی دو سال پیش فوت کرده ـ و بسیار همه‌‌‌شان، یعنی تقریبا همه‌‌‌شان اهل شعر و اهل ادب و اهل ذوق و اینها بودند، لکن یکی دو سه تایشان خیلی خوب بودند از این جهت. ما هم با اینها مانوس بودیم دیگر. من جز همان شب‌‌‌های اول که یک خرده‌‌‌ای سخت می‌‌‌گرفتند به ما، بعد که یک مقداری گشایش می‌‌‌شد، دیگر معمولاً یک چند شب اول و آن بازجویی‌‌‌های کذایی که می‌‌‌گذشت، بعد دیگر یک‌خرده‌‌‌ای راحت می‌‌‌شد توی زندان معاشرت کرد. با سلول‌‌‌های بغلی که اینها بودند، با اینها من معاشر بودم. توی ماه رمضان ما را بردند که تا بعد هم ادامه داشت. بله آنجا من این ابوذیات را از آنها یاد گرفتم. ابوذیات یکی از آن به‌اصطلاح انواع شعر محلی بسیار با‌حال عربی است که قوامش هم با آهنگ است. یعنی فقط لفظ نیست، بلکه بایستی آن را با آهنگ مخصوصی هم خواند.»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها