حامی که قرار است تا چند روز آینده جدیدترین آلبومش روانه بازار موسیقی شود، همچنان انتقادهای تند و تیزی به فضای موسیقی پاپ کشور دارد تا آنجا که بصراحت میگوید: باعث شرمندگیام است که اسم خواننده پاپ روی من است.
از ابتدای فعالیتتان در عرصه موسیقی همواره مورد توجه مردم بودید و منتقدان سختگیر هم از صدا و آثار شما حمایت میکردند. به نظر میرسید این دیدگاههای مثبت و استقبالها موجب میشود شما پرکار شوید و مانند اغلب خوانندهها سالی چند آلبوم و کنسرت داشته باشید، اما چنین اتفاقی نیفتاد؛ چرا؟
من از همان ابتدا چنین روند کاری را برای خودم تعریف کرده بودم. فاصله بین انتشار آلبوم اول و دوم من دو سال است. «حامی» در سال 1380 و «دو نیمه رویا» 1382 منتشر شد. چهار سال بعد آلبوم «فقط نگاه میکنم» منتشر شد و سه سال بعد هم آلبوم «آخدا». حالا هم با گذشت سه سال از انتشار این آلبوم «یک لحظه عاشق شو» منتشر میشود. همیشه فاصله زمانی بین انتشار کارهایم طولانی بوده است. درباره برگزاری کنسرت هم باید بگویم روزهای اول اجازه برگزاری کنسرت را به من نمیدادند. تهیهکنندهها هم در کل من را نمیدیدند. با این حال اولین کنسرتم سال 1385 برگزار شد و بعد از شش، هفت سال فعالیت در موسیقی توانستم کنسرت برگزار کنم که سه روز مانده به اجرا، مجوزهای لازم صادر شد و 7000 بلیت در عرض سه روز فروخته شد.
فاصله زمانی بین برگزاری کنسرتهایتان هم طولانی است.
بله، همین طور است. کنسرتهایم هم فاصله زمانی طولانی داشتند. تا دو سال پیش که در عرض یک سال دوبار کنسرت داشتم، اما در این یک سال اخیر سرخوردگیهای خودم را داشتم و کمتر کار میکردم. میخواهم از امسال فعالیتهایم را جدیتر پی بگیرم.
گفتید کمکاری از همان ابتدا در سیاستهای کاریتان بوده است، چرا؟
اگر بنا باشد یک محصول هنری کیفیت لازم را داشته باشد و مطابق با استانداردهای موسیقی که یک علم است، تولید شود، خالق آن اثر هنری باید پشتکار و علم لازم برای تولید این محصول استاندارد را داشته باشد که این مستلزم گذر زمان و ریزنگری در مراحل تولید است. برخلاف نظر عامه مردم که تولید موسیقی را سلیقهای و احساسی میانگارند، موسیقی هنری است که بر پایه علم ریاضی بنا شده است. من دوست دارم به عمق بروم تا دیرتر از یادها بروم و عمر هنریام طولانیتر شود که این نیازمند وقت بیشتر و انرژی فراوانی است و هزینهای فراتر از تصور یک خواننده عامهپسند را میطلبد که در تولید تمام آلبومهایم تمام این نکات را رعایت کردهام و با دیدی وسواس گونه وارد این عرصه شدهام.
تولید آلبوم تازهتان «یه لحظه عاشق شو» چقدر طول کشید؟
تقریبا دو سال؛ که میتوانستم همان زمان آن را منتشر کنم، اما آلبوم حدود دو سال و نیم پشت درهای وزارت ارشاد ماند و مراحل طولانی گرفتن مجوز مثل بقیه آلبومهایم این فاصله طولانی را ایجاد کرد.
ما در شرایطی هستیم که تعداد خوانندههای پاپ روز به روز بیشتر میشود. تعداد ثابتی هم هستند که با هم رقابت دارند. میخواهم ببینم با توجه به این که شما در برابر این گروهها کمکار هستید، نگران نبودید فراموش شوید؟
زمانی که سال 77 به صورت حرفهای شروع به فعالیت در موسیقی کردم، پیشرفتهای تصاعدی و فضایی همدورهایهایم را که امروزه دیگر هیچ نامی از آنها نیست، میدیدم و تعجب میکردم و این در حالی بود که مثل امروز برای اجرای کنسرت یا انتشار آلبوم چند سال باید پشت درهای ارشاد میماندم و خوانندههای همدوره من کنسرتهای سفارشی در 15 شب و هر شب دو سئانس برگزار میکردند و باز متوجه این تبعیض نمیشدم تا این که با گذشت زمان به چند نکته پی بردم. یک؛ هنر راستین هیچ گاه تکیه به ستونی که خواهد ریخت و باعث ضایع شدن حق دیگران میشود، نخواهد زد. دو؛ مردم بهترین ممیز برای تشخیص تفاوت بین هنرمند راستین که برای خدمت به هنر سرزمینیاش آمده و کسی که برای خالی کردن جیب مردم و شهرت آمده هستند. سه؛ یک هنرمند هر چقدر که بیشتر به متن بپردازد و با ریزبینی به عمق برود، عمر هنریاش هم بیشتر میشود. چهار؛ هر کسی جایگاه ویژه خودش را دارد.
بعد اهدافم را از ورود به عرصه موسیقی بررسی کردم و دیدم برخلاف بسیاری از خوانندگان نه برای تجارت آمدهام و نه دنبال پول هستم. پس هدفم با همه فرق دارد. پس طبیعی است که مسیر متفاوتی را بروم و شرایط و برخوردهای متفاوتی را هم ببینم. نتیجه این شد که دیگر خودم را با کسی مقایسه نکردم. حالا هم حمید حامی برایم در فایل جداگانهای قرار دارد و مسیرش از دیگران جداست و هیچ گونه نگرانی و فشاری از بابت لابی کردن و مافیا بازی آقایان ندارم و اگر گاهی روشنگری میکنم، هدف تنها آگاهی مردم از اتفاقات آلودهای است که در هنر ایران در جریان است.
پس به قول معروف شما این طرف جوی و آنها آن طرف! مدتها پیش شنیدم گفتهاید موسیقی پاپ آبروی ایران را برده است. فکر میکنم باز هم دارید به طور پوشیده همین حرف را تکرار میکنید.
نه پوشیده میگویم و نه حرفم را در لفافه میپیچم. موسیقی پاپ آبروی موسیقی ایرانی را برده است و باز هم تاکید میکنم خط من با آنها جداست. اگر فعالان موسیقی سنتی و کسانی چون استادان قدیمی و جوانانی مانند علیرضا قربانی و سالار عقیلی نبودند که آبروی موسیقی سنتی را در ایران حفظ کنند، نامی از کشورمان در عرصه موسیقی جهانی نمیآمد. موسیقی پاپ هیچ چیزی برای دفاع از خودش ندارد و حفظ نامش به دلیل هیچ چیز نیست، جز پول، تجارت و سیاست.
برویم سراغ گلایههایتان از موسیقی پاپ. راستش وقتی این جمله را خواندم فکر میکردم شما عصبانی بودید و این حرف را زدهاید، اما حالا میبینم این طور نبوده و ظاهرا شما هنوز هم بر سر همین حرفتان هستید.
موسیقی پاپ نهتنها آبروی موسیقی بلکه آبروی هنر را برده است. یک استاد برجسته موسیقی سنتی هر قدر هم به یک خواننده پاپ علاقه داشته باشد، آیا میتواند بهراحتی و بدون خجالت در یک برنامه تلویزیونی این موضوع را بیان کند؟ اصلا جرات این کار را دارد؟ نه. چرا؟ شما فکر میکنید دلیلش چیست؟
نمیتوانم دلیل محکمی را بگویم.
اما من میگویم. باعث میشود آبروی شخص علاقهمند به موسیقی پاپ برود! داشتم تلویزیون تماشا میکردم. برنامه دستان بود و نادر گلچین صحبت میکرد. درباره قدیمیها از او میپرسیدند، شهرام ناظری، علیرضا قربانی، سالار عقیلی و دیگر خوانندگان موسیقی سنتی. مطمئنم اگر درباره موسیقی پاپ سوال میکردند حاضر نبود جواب دهد. علت این است که موسیقی پاپ واقعا ضعیف است. از 20 سال پیش پیشرفت که نکرده هیچ... افت هم داشته است و در آلودگیهای مافیای خود غوطهور شده است. پیشروهای موسیقی پاپ انقلاب تعدادی خواننده قبل انقلابی بودند. بیژن خاوری، سپهر، عباس بهادری و مهرداد کاظمی. از نگاه موسیقایی، این افراد خیلی قویتر از خوانندگان امروز بودند. هر قدر که امروز از نظر تکنیکی پیشرفت داشتیم از نظر کیفی افت داشتهایم.
خود شما هم که خواننده پاپ هستید... .
باعث شرمندگیام است که اسم خواننده پاپ روی من است. به همین دلیل هر جا میروم میگویم من سابقه آواز کلاسیک دارم و پاپ هم میخوانم یا میگویم خواننده پاپ کلاسیک هستم. در کارتی هم که خانه موسیقی برایم صادر کرده است، درج شده که خواننده کلاسیک هستم و نامی از موسیقی پاپ نیامده است. نهتنها در محافل رسمی بلکه در محافل عمومی هم نمیگویم خواننده پاپ هستم.
شاید دلیلش این است که موسیقی پاپ بزرگتر ندارد.
اصلا نمیپذیرم.
اجازه دهید حرفم را تصحیح کنم. بهتر است بگویم بزرگترهایش در صحنه نیستند.
این همه آهنگساز تورج شعبانخانی، فریبرز لاچینی، ناصر چشمآذر، فریدون خوشنود و فریدون شهبازیان که هر چند بیشتر موسیقی فیلم کار کرده، اما موسیقی پاپ را هم کار کرده و آن را به خوبی میشناسد. شهبازیان یکی از متولیان موسیقی پاپ در تلویزیون بود و بسیاری از خوانندههای پاپ را حمایت کرد و با حمایتش فضا برای کارشان ایجاد کرد. ایمان دارم که ایشان از اوضاع حاکم بر موسیقی پاپ شکایت دارند.
اما اینها هیچ کدام وارد عرصه موسیقی پاپ نمیشوند.
ببینید هستند. من شخصا روزی چند بار با آقای چشمآذر صحبت میکنم؛ ولی فکر کنید از دید ایشان کارهای خوب موسیقی پاپ به شماره میرسد؟ خیر. به نظر من از نظر بزرگان موسیقی کارهای پاپ به جایی رسیده که حتی در حد نمره دادن هم نیست؛ چرا باید وارد شوند و با این کار به خودشان نمره منفی دهند. ممکن است از نظر سن و کسوت کسانی که در موسیقی پاپ فعالیت میکنند از سن پیشکسوتان عرصه موسیقی سنتی هم بیشتر باشد. خیلیهاشان همسن مرحوم همایون خرم و مجتبی میرزاده هستند و کسوت و سابقهشان هم در همان حد است. آنچه من حس میکنم این است که با این اوضاع و احوال دوست ندارند نظر بدهند.
ما در عرصه موسیقی سنتی انتقاد یک استاد از شاگردش را میشنویم آن هم در رسانهها، اما مثلا نمیشنویم که آقای چشمآذر بیایند و از کار کسی انتقاد کنند. حتی جواب تماسهای تلفنی ما را هم براحتی نمیدهند.
ببینید ممکن است به شکل رسانهای چیزی را بیان نکنند، اما در مجامع خودمانیتر نظراتشان را بیان میکنند. میدانید پاپ، بیصاحب نیست. چیزی که امروزه به عنوان پاپ شکل گرفته و فعالیت میکند، پاپ نیست یا اگر هست پاپ بیصاحبی است که چند تاجر در شرکتها آن را ساختهاند و ادامهاش میدهند تا منافع خودشان را ببرند و درآمد کسب کنند. نه توقعی از آنها دارم و نه ترسی. فکر کسب درآمد، پول و تجارت هم با آنها نیستم. دست آنها و نوچههایشان که یکسری خواننده پول پرست هستند برای من رو شده و مبدا و مقصد آنها را به خوبی میشناسم و در این زمینه با کسی شوخی هم ندارم و در صورت ایجاد اذیت و آزار بیش از این که تا به امروز بوده من هم دست به افشاگری مستند خواهم زد.
همین صاحبان شرکتها هم میتوانند جریان خوبی را در موسیقی شکل دهند و کسب درآمد هم داشته باشند. قبول دارید؟
واقعا هیچ کدام انتقادپذیر نیستند، فقط دنبال پول هستند. خودتان بروید و ببینید چه کسانی متولی موسیقی پاپ هستند. یک نفر قبلا در میدان انقلاب روی جعبه نوار میفروخته و امروز یکی از بزرگترین تهیهکنندکان موسیقی پاپ و یکی از بدنههای اصلی مافیای موسیقی است! این که این آدم پیشرفت کرده خوب است، قابل تقدیر است، اما نگاهش به موسیقی نگاه خوبی نیست. برای این افراد نظر فریدون شهبازیان مهم نیست. نظر آقای چشمآذر برای این خوانندهها هم مهم نیست. برای آنها پول مهم است. پس بزرگترها صدای پاپ را نمیشنوند و خوانندگان و صاحبان این شرکتها هم نمیخواهند صدای بزرگترها را بشنوند. شما میتوانید بروید سوپرمارکت و سیدیهای منتشر شده موسیقی را خریداری کرده و همه را بشنوید. واقعا این کار را انجام دهید و ببینید کدام یک از این موسیقیها براساس این طراحی شده که به شنونده عشق و آرامش بدهد؟ اغلب آلبومهای سوپرمارکتی براساس این طراحی شدند که پول دربیاورند. همه به پول فکر میکنند و برای بازار کار میکنند جز افراد معدودی که قید آرامش و راحتی در زندگی شخصیشان را زدهاند و همه دغدغهشان خدمت به فرهنگ، ادبیات و موسیقی متفکرانه وطنشان است.
تا موضوع شرکتهای تولیدکننده موسیقی پاپ مطرح است به موضوع دیگری هم بپردازیم که شما بارها آن را مطرح کردهاید؛ مافیای موسیقی پاپ. امکان دارد که یک بار دربارهاش شفاف حرف بزنید؟
حق با شماست. اسم مافیا را من ایجاد کردم. پنج، شش سال پیش یکی از دوستان خبرنگار مطلب کوچکی درباره مافیای موسیقی داشتند. من بسطش دادم و در چند نشریه منتشر کردیم. وقتی دیدم برای مطبوعات جالب است آن را پیگیری کردم. البته با علم به این که میدانستم اگر وارد چنین موضوعی شوم تعداد دشمنانم از قبل هم بیشتر میشوند.
اما باز هم کوتاه نیامدم و به مسیرم ادامه دادم. با همه اینها وارد شدم و بیپروا و بدون ترس هر چه باید گفتم. علتش هم این بود که میدانستم یک روشنگری لازم است تا مردم چشمشان را باز کنند و بدانند در موسیقی پاپ چه میگذرد، اما اعتراض من به جریانهای مافیایی اغلب به دلیل بیقانونی در هنر ایران بود که مشکل همه جامعه ایران است: «قانون برای همه ولی نه برای یک عده خاص!»
مافیای موسیقی دهان به دهان چرخیده و علاوه بر اهالی رسانهها مردم هم پیگیر این ماجرا هستند و نسبت به قبل دیدشان گستردهتر شده است. مافیای موسیقی هم عدهای هستند که برخلاف آنچه جامعه تصور میکند، فقط براساس روابطشان پیشرفت میکنند و نه توانایی و ضوابط موجود.
فکر میکنم دشمنیهای موسیقی پاپ و صلح و دوستی نسبی اهالی موسیقی سنتی هم از همین جا ریشه گرفته باشد.
هم پول وسط است، هم خوانندهها و نوازندههای سنتی سواد موسیقایی دارند. جایی که بحث دانش و آگاهی به میان بیاید قطعا شکل درگیریها هم متفاوت میشود.
این مافیا از چه زمانی شکل گرفته و پررنگ شده است؟
مافیای موسیقی پاپ عمر طولانی دارد و قبل از انقلاب هم وجود داشته است. اگر درباره تفاوتهایش حرف بزنم چاپ میکنید؟
بله. چرا که نه!
پس میگویم. مافیای موسیقی پاپ قبل از انقلاب به یک عده خواننده پر و بال میداد که توانایی موسیقایی را داشتند. بنابراین با تکیه بر چاشنی روابط حمایت میشدند و چون توانایی داشتند مسیر را به درستی طی میکردند و حقشان هم بود که موفق شوند و صدایشان شنیده شود؛ ولی مافیای موسیقی پاپ بعد از انقلاب روند دیگری دارد. این جریان، خوانندههایی را حمایت میکند که هیچ گونه لیاقت و توانایی لازم برای پیشرفت کردن ندارند و اگر جایگاهی را که برایشان ساختهاند و ستونی که برای پیشرفتشان ساختهاند از آنها بگیرید دیگر حتی یک اسم هم از آنها باقی نخواهد ماند. خوانندگان پاپ قبل از انقلاب بدون حضور مافیا هم چیزی در چنته داشتند که بتوانند ارائه دهند. چهبسا میبینیم پس از پیروزی انقلاب هم بسیاری از آنها توانستند سر پا بایستند، اما خوانندههای امروزی صدا و سوادی ندارند و به محض این که مافیا، پشتشان را خالی کند، چیزی از آنها باقی نمیماند. این افراد فقط و فقط زنده شهرت هستند که البته شهرتشان هم کاذب است و به صرف خواندن چند تا تیتراژ و حمایتهای آنچنانی شکل گرفته است.
چند سال پیش جریان خوبی در موسیقی پاپ شروع شده بود. یکدفعه توقف کرد و دیگر خبر چندانی از خوانندههای آن زمان نیست. جالب است جای این افراد را کسانی گرفتهاند که وقتی به کنسرتهایشان میرویم میبینیم ترانهها را هم اشتباه میخوانند.
من خودم را جزو نسل اول میدانم. سال 76 تلهفیلم خواندم ولی اگر نسل دومی هم حساب شوم همدورههای من همه رفتند و هیچ کس اسمی ازش نمانده جز محمد اصفهانی و مانی رهنما. این که آنها هم آن زمان خیلی برجسته بودند ، موزیک روز آن دوره را کار میکردند. اگر آنها امروز هم کار میکردند پاپشان امروزی بود. اگر امروز هم بودند عمر کارشان به همین اندازه کوتاه بود. آنها هم چون برای بازار کار کردند عمرشان کوتاه بود، اما با این تفاوت که بازار موسیقی آن روز نوعی از موسیقی را میپسندید و بازار امروز یک موسیقی دیگر را.
زمانی که شادمهر آمد و شش و هشتی خواند، بقیه هم کمکم وارد شدند. این اتفاق آن زمان برای مردم جذاب بود چون تا قبل از آن در ایران بعد انقلاب این نوع موسیقی را نداشتیم. بعد هم موسیقیهای هاوس و ترنس آمد. بالاخره دوره اینها هم میگذرد و خاموش میشوند. مثل موسیقی رپ که چند سال پیش شروع شد. همه توی ماشین و خانه و خلاصه همه جا رپ گوش میدادند که یکسری هجویات و توهین بود. رپ هم رفت و کمرنگ شد. هاوس و ترنس هم دچار همین حالت میشود.
شواهد میگوید موسیقی من در همه این سالها و تغییرات بازار هنوز زنده است کاری که سال 1380 تولید کردم هنوز زنده است هنوز جرات این را دارم که نخستین آلبومهایم را به کسی بدهم تا گوش دهد. ولی امروزیها اگر یک کاری بسازند چهار ماه مجوز نگیرد، دیگر کار کهنه شده، به قول خودشان باید تنظیمش را عوض کنند و صداهای جدید استفاده کنند.
موسیقی چگونه ماندگار میشود؟
موسیقی دو، دوتا چهار تاست. موسیقی ریاضی است. اگر به یک غیرایرانی بگویید در مملکت ما کسی که موسیقی تنظیم میکند سواد ندارد، نت نمیداند و آکوردی که میگیرد را نمیشناسد، میخندد، اما غربیها وقتی میخواهند کار تولید کنند هر قدر هم کار پاپ باشد و به روز، سازنده و تنظیمکنندهاش تجربه دارد و تحصیلات،اما در ایران هر کسی یک سینتی سایزر یا به قول مردم ارگ دارد مسلما میتواند آهنگساز معروف شود و پول دربیاورد ولی خب عمر موزیکش هم کوتاه است و به عمق نمیرود. از ماست که بر ماست یا به قولی هر کسی از ظن خود شد یار من، هر کسی با توجه به هدفی که با آن وارد این عرصه شده عمر هنری خودش، اندازه درآمدش، شهرتش و... را تعیین میکند.
از قدیم هم نمونه زیاد داریم دقیقا کسانی نماندند که دنبال عیش و نوش، در کافهها خواندن و پول درآوردن بودند و فیلمهای آبگوشتی قبل انقلابی و جلفی که آن موقع هم دیدنش عذابآور بوده ـ مثل همین عروس فراریهای امروز که مبتذل هستند ـ خیلی از خوانندههایی که آن روزها میخواندند هیچ اسمی ازشان باقی نمانده است. چرا هر از گاهی اثری از آنها منتشر میشود، اما کسی آن را نمیشنود. از طرف دیگر نگاه کنید حتی برخی استادان موسیقی سنتی هم دورهای در همان فیلم آبگوشتی میخواندهاند! کسی که فکر تفریح و خالی کردن جیب مردم باشد به همان نسبت که به این سمت پیش میرود به همان نسبت از ماندگاری و عمر موسیقی و ماندگاری خودش کم میشود.
خیلی از موسیقیدانان خوب مثل فرهاد و محمد نوری، زمان زندگیشان به اندازهای که لایق بودند، شناخته نشدند، اما بعد از مرگشان شناخته شدند چون پایههایی را ساختند، تکیه به جایی نزده بودند، شعور و سوادش را هم داشتند و برای پول کار نمیکردند. محمد نوری که به جرات بزرگترین خدمتگزار آواز پاپ و کلاسیک در ایران است، در کل زندگیاش گوشه گیر و مهجور بود، اهل تبلیغات و نمایش نبود، اما دنبال هنر و خدمت به هنر مملکت بود.
پس شما بیش از این که به تاثیرات جامعه بر هنرمند معتقد باشید، به دنبال داشتن مسیر شخصی هستید.
تاثیرات محیطی و نیاز هنرمند به حمایت شدن چیزی است که در همه جای دنیا و در هر محیطی احساس میشود، اما فکر میکنم بعد از مرگم هم کارهایم زنده خواهد بود و همین افتخار بزرگی است. تکیلفم با خودم روشن است پایههای کارم را از روز اول طوری تعریف کردم که دارم در همان مسیر حرکت میکنم.
از مسیری که رفتید پشیمان نمیشوید؟
بالاخره، آدمها اشتباه دارند.
از این نظر که مسیر خوانندههای دیگر را نرفتهاید، چطور؟
اشتباهها مسیر آینده را روشن میکنند از طرفی من هیچ وقت راهنمای خوب نداشتم یک آهنگساز نیامد مرا راهنمایی کند و در مسیری که میروم کمکم کند. اصلا تقصیر من نیست تقصیر کس دیگری هم نیست باید به سیوشش سالگی میرسیدم و تمام این مشکلات و سختیها را تحمل میکردم تا وقتی راه و چاه را از هم تشخیص دهم.
با همه این اوصاف قصد ندارید مسیرتان را تغییر دهید؟
صد بار دیگر هم به دنیا بیایم، عاشقانه میخوانم و این اصل کار من است.
مطمئن هستید عاشقانههایتان میان این همه صدای مختلف گم نمیشود؟
شما یک بار دیگر هم این موضوع را عنوان کردید که نمیترسم بین این همه خواننده به خاطر کمکاری فراموش شوم. بگذارید نکتهای را بگویم. در این چند سال اخیر اصلا برایم مهم نیست که چه کسی بیاید و چه کسی نیاید. هر کسی دوست دارد بیاید بخواند و آلبوم تولید کند. مساله ما کم و زیاد شدن تعداد خوانندهها نیست. مساله کیفیت است، مساله اینجاست که یک اصل اساسی اجرا نمیشود؛ قانون باید برای همه باشد، اما این طور نیست و تنها برای عده خاصی است. موسیقی پاپ عرصه بیقانونی شده است.
منظورتان را متوجه نمیشوم. از چه نظر؟
اگر در موسیقی قانون وجود داشت، وقتی با سدی برخورد میکردم آرام میشدم و با خودم میگفتم قانون حاکم بر عرصه موسیقی این طور حکم میکند. خودتان را بگذارید جای من! آلبوم خوبی را تولید میکنم و گرفتن مجوز دو سال طول میکشد، اما از آن طرف میبینم که آقایان از ما بهتران
یک هفتهای مجوزشان صادر میشود.
این مدت اخبار زیادی هم مبنی بر خداحافظی شما از دنیای موسیقی منتشر شده است. این اخبار را تائید میکنید؟
من گفتم و باز میگویم که با موسیقی خداحافظی خواهم کرد اگر شرایط به همین شکلی که هست باقی بماند. من توان خروج از وطن را داشتهام، اما به عشق مردم و موسیقی و هنر کشورم، به امید پیشرو بودن و طلایهدار شدن امروزی موسیقی متفکرانه کشورم، به امید خدمت به فرهنگ سرزمینم ماندم و با این که بارها با موسیقی و خودم و آواز و صدا و فرهنگ و ادب و هرچه عشق است قهر کردم، اما میبینید که هنوز پایبند اعتقاداتم هستم و ماندهام تا به مردم خدمت کنم. یک هنرمند برای بهتر کار کردن نیازمند زندگی بهتر است، نیازمند آرامش و امید است، همه چیزهایی که من برای رسیدن به آنها تلاش زیادی کردم، اما شرایط اجازه داشتن یا حتی نزدیک شدن به این آرزوها را به من نداده است.
پس فعلا هستید و قصد خداحافظی ندارید؟
بله، اما وقتی همه در فرصت مناسب و برای پیشرفت خودشان یا برای حذف یک رقیب زیرپای همدیگر را خالی می کنند، وقتی برای کلاهبرداری و دزدی و به اسم طراح لباس وارد بازار موسیقی میشوند و وقتی همه داشتههای مالیام با برنامهریزی یکشبه به باد میرود و... آیا جایی برای من در این آشفته بازار باقی میماند؟
زینب مرتضایی فرد - گروه فرهنگوهنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد