گفتگو با دزد حرفه‌ای لوازم داخل خودرو

مرخصی گرفتم تا سرقت کنم

گفت‌وگو با زن جوان که نوزاد 11ماهه‌اش را کشت

وقتی به خودم آمدم، دخترم نفس نمی‌کشید

زن جوان که دخترش را به قتل رسانده بود، پس از جنایت سعی کرد به زندگی‌اش خاتمه دهد اما موفق نشد.
کد خبر: ۱۳۴۲۱۰۳

به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، چند روز قبل مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از قتل دختر 11 ماهه‌اش خبر داد و گفت همسرم، فرزندم را به قتل رسانده و در تماس با من این ماجرا را اعلام کرده است. به دنبال این تماس، کارآگاهان اداره آگاهی پایتخت، بلافاصله راهی محل جنایت شدند.

دختر 11 ماهه داخل رختخوابش به خواب ابدی رفته بود. آثار کبودی روی دهان و گلوی کودک دیده می‌شد و متخصصان پزشکی قانونی در معاینات اولیه، علت مرگ دخترک را خفگی اعلام کردند. در چند قدمی رختخواب دخترک، مادر کودک 11ماهه ایستاده بود و با گریه تحقیقات تیم جنایی را نگاه می‌کرد.

زن جوانی که دست به قتل دخترش زده بود در همان تحقیقات اولیه به جنایت اعتراف کرد. او در گفت‌وگویی با تپش در خصوص قتلی که مرتکب شده و انگیزه‌اش از جنایت گفت.

چه شد دست به قتل زدی؟
با شوهرم مشکل داشتم، روز حادثه هم با همسرم بحثم شده بود. ساعت حدود 9صبح بود که از شدت عصبانیت نمی‌توانستم نفس بکشم. اعصابم خرد بود و دلم می‌خواست کاری انجام دهم. چشمم که به دختر 11ماهه‌ام افتاد به سمت او رفتم و دستم را روی صورتش گذاشتم. فقط چند لحظه طول کشید، زمان زیادی نبود اما همین که دستم را برداشتم دیدم صورتش کبود شده و نفس نمی‌کشد. بدن دخترم سرد شده بود.

بعد چه کار کردی؟
با دیدن جسد دخترم، عذاب وجدان سراغم آمد. تصمیم گرفتم به زندگی‌ام پایان بدهم. برای همین طنابی برداشتم تا خودم را راحت کنم اما نتوانستم. چند ساعتی در همان شرایط ماندم. خیلی فکر کردم اما تمام نقشه‌ها بی‌فایده بود، حتی نمی‌توانستم فرار کنم، چون نمی‌توانستم با عذاب وجدان قتل بچه‌ام کنار بیایم.

چطور شد به همسرت خبر دادی؟
کمی بالای سر دخترم گریه کردم و در نهایت تصمیم گرفتم همه چیز را به شوهرم بگویم. باید این واقعیت تلخ را برملا می‌کردم، بالاخره متوجه می‌شد. گوشی تلفنم را برداشتم، حتی قدرت این را نداشتم که تلفنی به او بگویم، برای همین پیامک دادم و گفتم دخترم را کشته‌ام.

او چه برخوردی کرد؟
بلافاصله به من زنگ زد، اما باور نکرد. خودش را به خانه رساند و با دیدن جسد دخترم تازه متوجه شد پیامکم درست بوده است.

سابقه بیماری داری؟
بله، مشکل اعصاب دارم و دارو مصرف می‌کنم. واقعا نمی‌خواستم دخترم را بکشم، همه چیز چند لحظه طول کشید و من بچه‌ام را به قتل رساندم.

همسرت چه برخوردی کرد؟
او که می‌دانست من بیمارم، از قصاص گذشت کرده و مرا بخشیده است.

اختلافت با همسرت چه بود؟
بهنام، شوهرم در تمام مدتی که در خانه بود سرش داخل گوشی بود و زندگی‌اش را در فضای مجازی می‌گذارند. مرا نمی‌دید. برای همین با هم دعوایمان می‌شد. می‌گفتم صبح تا شب که سر کار هستی، وقتی هم به خانه می‌آیی مدام سرت داخل گوشی است. نمی‌دانم این فضای مجازی چه داشت که شوهرم من و بچه‌ام را قربانی آن کرده بود. این اختلافات هر روز بیشتر می‌شد و بهنام هم تلاشی نمی‌کرد تا مشکل حل شود و من که مشکلات روحی و روانی داشت، حالم بدتر می‌شد.

هلیا نصرتی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها