نگاهی به سریال‌هایی که به موضوع آموزش پرداختند

بچه‌های مدرسه همت و خضرا

یکی از موضوعاتی که برخی سریال‌های تلویزیونی به آن پرداخته‌اند، موضوع آموزش و حواشی پیرامون آن است.
کد خبر: ۱۱۶۸۰۱۸

از مدرسه و معلم گرفته تا مسائل حوزه تربیت که هریک به تنهایی میتوانند موجبات ساخت مجموعههای تلویزیونی متعددی را فراهم کنند. شبکههای مختلف تلویزیونی هم کم و بیش به این موضوع پرداخته و با محور قرار دادن معلم و شاگرد در بطن داستان، تلاشهایی را برای تولید آثاری در این باب صورت دادهاند که گاه به نتایجی درخشان منتهی شده و گاه خروجی کار آنچنان که باید نبوده است. حال در ادامه به تعدادی از این مجموعههای تلویزیونی میپردازیم.

دبیرستان خضرا

در دبیرستان خضرا که این روزها آیفیلم در حال بازپخش آن است، کل ماجراها پیرامون دختران محصل این دبیرستان دور زده و در هر قسمت با یکی از آنها و مشکلاتشان آشنا میشویم. معلم پرورشی مدرسه با بازی آزیتا حاجیان در تمام طول داستان نقشی پررنگ داشته و کنشمندیاش بخوبی مخاطب را به سمت خود میکشاند.

در حقیقت خواجویی بدرستی روی موضوعی انگشت گذاشته که بالقوه قابلیت جذب مخاطب را داشته و در عین حال میتواند پیام ارزشمند خود را نیز به آنها منتقل سازد. استفاده از بازیگران بسیار جوان و نهچندان شناخته شده در نقش دختران دبیرستانی یکی از عوامل مهم و کلیدی در باورپذیری آن است که در عین حال جنبه واقعگرایانهاش را نیز قوت بخشیده است. برای نمونه میتوان به مریلا زارعی و آناهیتا همتی در نقشهای اصلی آن اشاره کرد که در آن ایام چهره شناخته شدهای برای مخاطب عام نبودهاند.

کهنهسوار

در مجموعه کهنهسوار نیز حسین علاقهمند به کشتی از آموزههای یک مربی قهرمان جهان سود میبرد که بخوبی او را علاوه بر فنون با آیین جوانمردی نیز آشنا میسازد. یک معلم کلاسیک و تمامعیار که با وجود اندک اغراقهای به کار رفته در آن مقبول و باورکردنی به نظر میرسد.

رابطه پرفراز و نشیب حسین با مربی کشتیاش که خود قهرمانی جهان را در کارنامهاش دارد، خوب و جاندار از کار درآمده و هنگامی که حسین با چالشی به نام غرور مواجه میشود به کمک او آمده و از مهلکه غرور نجاتش میدهد. نکته مهمی که خواجویی در این سریال رعایت کرده، استفاده از فضای دبیرستان بهعنوان یک محل آموزشی است که خوب و باورپذیر از کار درآمده است. او در انتخاب بازیگران نقشهای اصلی هم موفق عمل کرده و با استفاده از محمدعلی کشاورز، به رابطه پدر و پسری حسین و پدرش رنگ و بوی خاصی بخشیده است.

در قلب من

حمید لبخنده پس از سریال موفق و پربیننده در پناه تو، در مجموعه تلویزیونی در قلب من سراغ جوانهای محصل دبیرستانی رفته و فراز و نشیبهای زندگی آنها را به تصویر کشیده است. او در این ملودرام تلویزیونی بیشتر روی نوجوانی به نام سینا تمرکز کرده که پدر ثروتمندی دارد اما از زندگی خود چندان راضی به نظر نمیرسد. در طرف مقابل دوست همکلاسیاش قرار دارد که پدرش در شرکت پدر سینا بهعنوان راننده کار میکند. بازی بسکتبال و عضویت در تیم مدرسه، حلقه وصل کننده این دو است که در عین حال رقابت پرشوری هم در لایه زیرین آن موج میزند. لبخنده از تنش موجود میان این دو به بهترین شکل برای عمقبخشیدن به قصه خویش بهره گرفته و در آخر نیز ایندو را به ساحل آرامش میرساند. پویا امینی انتخاب بسیار مناسبی برای ایفای نقش سینا بوده اما در طرف دیگر پارسا پیروزفر برای نقش مقابل او چندان مناسب نبوده و به لحاظ سنی هم فاصله زیادی با نقش دارد.

بچههای مدرسه همت

رضا میرکریمی در تنها مجموعه تلویزیونی خود (بچههای مدرسه همت)، به نقش کلیدی معلمان در تربیت نسل آینده پرداخته و قصه جذاب و شیرین خویش را در این بستر تعریف کرده است.

مدرسهای شبانهروزی با دانشآموزان مختلف که در منطقهای ییلاقی واقع در شمال کشور به تحصیل مشغول بوده و در هر قسمت ماجرایی را بهوجود میآورند. ماجراهایی از جنس واقعیت که با تخیل نویسنده فیلمنامه تلفیق و به نتیجهای درخشان منتهی شده است.

مهران رجبی در نخستین تجربه بازیگریاش در قالب یک ناظم سختگیر و مقرراتی بازی درخشانی را ارائه کرده و یک ناظم تمامعیار متعلق به آن اقلیم را خلق کرده بیآنکه متوسل به اغراق شود. یکی از معلمها نیز نسبت به دیگران نقشی پررنگتر داشته و به رابطه معلم و شاگردی کار طراوت خاصی بخشیده است. در این میان میرکریمی از خود دانشآموزان هم غافل نشده و برای اغلب آنها هویت مستقلی قائل شده که نقش مهمی در نزدیکی آنان به مخاطبان خویش دارد. در کل، بچههای مدرسه همت یکی از بهترین کارهای تلویزیونی با محوریت تعلیم و تربیت است که در بازپخشهای خود بینندگان بیشتری را مجذوب خود کرده است.

آسمان همیشه ابری نیست

اما آسمان همیشه ابری نیست با توجه به دغدغههای چندین ساله امیر پوررحمانی (تهیهکنندهاش) در باب مسائل آموزشی و تربیتی، کار قابل تاملی است که البته میتوانست تاثیرگذارتر هم از آب دربیاید. بخش مهمی از داستان در مدرسه گذشته و به روابط میان چند دختر دبیرستانی و خانوادههایشان میپردازد. عالمزاده برای هریک از شخصیتهای یادشده داستانکهایی را طراحی کرده که گاه با یکدیگر پیوند میخورند؛ از دختری که پس از مرگ مادر همراه با خواهر و شوهرخواهرش زندگی میکند گرفته تا دختری از خانوادهای رفاهزده و آن دیگری که پس از مرگ مادرش دچار مشکل روحی شده است. در این میان ناظم و معلم پرورشی مدرسه نیز در کنار شخصیتهای یادشده حضور داشته و گهگاه اثرگذار نشان میدهند. با این همه این مجموعه ضعفهایی هم دارد که در صورت رفع شدن میتوانست خود را در ردیف کارهای قابل تامل تلویزیونی سه دهه اخیر قرار دهد که مهمترین آنها انتخاب اشتباه برخی از بازیگران خود است. برای مثال میتوان از لیلا بلوکات و حدیثه تهرانی در نقش دختران دبیرستانی یاد کرد که فاصله سنی چشمگیری با نقشهای خود داشته و به ضربوزور گریم بازهم به سن مذکور نزدیک نشدهاند!

کوبار

فریدون حسنپور در این مجموعه تلویزیونی که بهار امسال روی آنتن شبکه دوی سیما رفته، جوان معلمی به نام ستار امیدوار را به عنوان محور قصه خود انتخاب کرده که بدون این که میلی برای معلمی در شهری کوچک داشته باشد به سیاهکل فرستاده میشود. اما به مرور جذب محیط و مردم آنجا شده و به معلمی نمونه برای شاگردان خود تبدیل میشود. ستار در بخشهای اولیه کار، تیپ ـ شخصیتی است که کنشمندی لازم را نداشته، اما به مرور و با پیشرفت داستان به شخصیتی تاثیرگذار تبدیل میشود که مخاطب را بهدنبال خود میکشاند. بخصوص جایی که در کوه مضروب شده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت خود نگه میدارد. نکتهای که به این شخصیت لطمه وارد کرده، انتخاب بازیگر این نقش است. بازیگر تازهکاری به نام ارمیا قاسمی که در بیان دیالوگها و واکنشهای صورتش با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. آن هم در نقشی که باید مخاطب را به همذاتپنداری واداشته و با خود همراه کند. کاری که قاسمی از عهده آن برنیامده و به همین خاطر هم به یکی از پاشنهآشیلهای کار تبدیل شده است. در نقطه مقابل بازغی در نقش دکتر قرار دارد که گلیم نقش خود را بخوبی از آب بیرون کشیده است.

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها