محمد غیاثی

برچسب ها - محمد غیاثی

روز عروسی‌ام رفتم مدرسه، گفتم یک‌سری بزنم، دانش‌آموزان امتحان زبان داشتند. به سالن امتحانات که رفتم، دیدم فقط یکی از معلمان زبان آنجاست و صدها دانش‌آموز منتظر برگزاری امتحان نشسته‌اند و آبروی مدرسه در خطر است، من هم برای کمک ماندم، وقتی از در مدرسه آمدم بیرون یک ساعت از عروسی‌ام گذشته بود.
کد خبر: ۷۹۳۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۲/۱۲

نیازمندی ها