سرنوشت سیاه یک شرور

برای آن که وحشتی در دل دیگران ایجاد کنم و به آن ها بفهمانم که از خون و خون ریزی ترسی ندارم، شیشه های شکسته را به دست گرفتم و در حالی که لخت می شدم، اقدام به خودزنی می کردم تا این گونه عقده هایم را خالی کنم.
کد خبر: ۹۸۰۱۲۱
سرنوشت سیاه یک شرور

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از رکنا ، شرور معروف به «امیر غربت» که توسط پلیس اطلاعات و امنیت خراسان رضوی دستگیر شده است پس ازپاسخ به سوالات قضایی و تخصصی قاضی دشتبان درباره جرایم و شرارت هایش به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: 10 سال قبل بود که پدر و مادرم به دلیل اختلافات شدید خانوادگی از یکدیگر جدا شدند و هرکدام به دنبال زندگی خودشان رفتند. مادرم در بولوار دوم طبرسی و به همراه خواهر 15 ساله ام زندگی می کند و من نیز که کوچک ترین پسر خانواده هستم نزد پدرم در منطقه خواجه ربیع زندگی می کنم. سه خواهر و سه برادر دارم که به جز خواهر کوچکم بقیه ازدواج کرده اند. این درحالی است که پدر و برادرهایم به مواد مخدر( Drugs )اعتیاد دارند و من هم قرص های مخدر مانند ترامادول استفاده می کنم. پس از جدایی پدر و مادرم دیگر راهنمایی در زندگی نداشتم و هر طور که می خواستم رفتار می کردم. چاقوکشی و دعوا و مشروب خواری تنها بخشی از خلاف هایم بود در واقع از کلاس اول راهنمایی که ترک تحصیل کردم به کارهای خلاف روی آوردم و به همراه دوستانم در بیابان های محله «مهر مادر» به مشروب خواری می پرداختم. همیشه چاقویی را که دوستم هدیه داده بود به همراه داشتم و می خواستم با قدرت نمایی عقده هایم را خالی کنم چرا که نداشتن خانواده و فرزند طلاق بودن برای من عقده ای بزرگ بود که نمی توانستم آن را تحمل کنم و همواره با این سوال دست و پنجه نرم می کردم که چرا من نباید خانواده ای داشته باشم؟ دو سال قبل پس از یک نزاع خونین که با چاقوکشی همراه بود برای اولین بار دستگیر و روانه زندان( Prison ) شدم ولی با وجود آن که شش ماه از عمرم را پشت میله های زندان گذراندم ، دست از کارهای خلاف برنداشتم و همچنان به قدرت نمایی و ایجاد رعب و وحشت در دل دیگران ادامه دادم این درحالی بود که پدرم گاهی مجبور می شد پول مواد مخدرش را به من بدهد چرا که من بیکار بودم و باید هزینه هایم را تامین می‌کردم از مدت ها قبل افراد زیادی با عناوین متعدد از من شکایت کردند و چندین پرونده در دادسرا دارم اما مدام فرار (Escape )می‌کردم تا به دیگران بفهمانم شکایت هایشان فایده‌ای ندارد. روزهای زندگی من به همین ترتیب می گذشت تا این که یک سال قبل با دختری در راه مدرسه اش آشنا شدم. از آن روز به بعد هر روز سر راهش قرار می گرفتم چرا که او را از کودکی می شناختم ما از طریق نامه با یکدیگر در ارتباط بودیم تا این که حدود سه ماه قبل از آن دختر خواستگاری کردم و صیغه محرمیت بین ما جاری شد ولی به خاطر این که راهنمای درستی در زندگی نداشتم باز هم به مشروب خواری وکارهای خلاف ادامه می دادم تا این که چند روز قبل خودروی یکی از اهالی محل را تخریب کردم و شیشه هایش را شکستم و پس از آن نیز یک دعوای دیگر به راه انداختم و اکنون یکی از شاکیانم مدعی است که مرکز اجاره ای ترک اعتیاد او را به آتش کشیده اند در حالی که آن جا فقط یک قمارخانه بود و ...

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
علی تهرانی
Iran, Islamic Republic of
۰۹:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
۰
۰
باسلام:موضوع انشاء:سرنوشت سیاه یك شرور:باور بفرمائید ویلیام شكسپیر با این همه عظمتش نمیتونست مثل مطالب فوق الذكر به اینگونه زیبایی نثر افكنی كنه .عبارت به عبارت ومتن به متن وكلمه به كلمه یك انشاء زیبا ونابی است كه نمره آن از طرف بنده بیست میباشد .كاری ندارم كه نویسنده آن دارای چه خصوصیات اخلاقی است.واقعا حیف....
یك ایرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
همچین متن نابی هم نیست . من كه حالم به هم خورد هم از خودش و هم از نوشته اش
یا حق
Estonia
۱۷:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
۰
۰
حالا شانس از خانواده نداشت دیگه نباید سر مردم خالی میكرد. میرفت میمرد.....

نیازمندی ها