براساس یک پرونده واقعی

مسیر ناکجا آباد

زن نگران و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود با ظاهری آشفته به کلانتری آمد و گفت، دخترش گم شده است. با خود زیر لب زمزمه می‌کرد که دخترم را دزدیده‌اند؛ از او خواستم روی صندلی بنشیند و با یک لیوان آب سرد او را به آرامش دعوت کردم و از او خواستم با آرامش و خونسردی جریان را دقیق‌تر تعریف کند تا کمکش کنیم.
کد خبر: ۹۰۰۹۳۲

مادر نفس عمیقی کشید و گفت: پنج فرزند دارم که هر کدام رفته‌اند سر خانه و زندگی خودشان و هیچ‌کدام به اندازه مریم، من و پدرشان را اذیت نکردند. خواستگاری دارد که دست‌بردار نیست پدر و مادرش در قید حیات نیستند و سربازی نرفته و سن و سالی هم ندارد که بتواند گلیم خود را در این دوره زمانه ازآب بیرون بکشد ولی مختصر ارثیه‌ای از پدرش برایش مانده، من و همسرم با این ازدواج مخالفت کردیم.

چهار بار خانواده عمویش را وادار کرده تا برای خواستگاری به منزل ما بیایند ولی از قرار معلوم عمویش هم با این ازدواج مخالف بود و می‌گفت؛ محمد سن‌و سالی ندارد و دهنش بوی شیر می‌دهد و حالا مانده تا مرد زندگی شود. با این وضع نگرانی ومخالفت ما چند برابر می‌شد.

امروز برای خرید نان صبحانه بیرون رفته بودم در راه بازگشت به منزل در کمال ناباوری دخترم را دیدم که وسایلش را برداشته و همراه محمد سوار یک پراید سفید رنگ شده و با سرعت دور شدند وقتی که خودم را به اتاق دخترم رساندم دیدم نامه‌ای روی آینه چسبانده که نوشته بود: من شناسنامه‌ام را برداشتم و همراه محمد به مشهد می‌روم و دیگر به خانه بر نمی‌گردم.

مثل این‌که آب سردی روی سرم ریختند. مطمئنم همسرم با این وضع پیش آمده دوام نمی‌آورد و دق می‌کند. خیلی نگرانم بلایی به سر دخترم آمده باشد تلفنش را هم خاموش کرده است.

اشک روی صورت مادر جاری شد سعی کردم اورا دلداری دهم تا آرام شود و به او قول دادیم که هر کاری از دستمان برمی‌آید برای پیدا کردن و برگرداندن دخترش انجام دهیم. این موضوع با شکایت اغفال در شعبه اطلاعات کلانتری به‌طور جدی در دستور کار قرار گرفت.

ماموران سعی داشتند هر چه زودتر دختر و پسر را پیدا کنند تا این‌که روز یکشنبه یک زوج جوان برای تائید عکس خود، برای عکس دار شدن شناسنامه به کلانتری مراجعه کردند. اسم و فامیل دختر برایم خیلی آشنا بود متوجه شدم که همان دختر و پسر فراری هستند. آنها را بازداشت کردیم. دختر جوان را به اتاق مشاوره آوردم و خواستم قصه فرارش را تعریف کند که اظهار کرد؛ من و محمد خیلی همدیگر را دوست داریم ولی پدرو مادرم به‌خاطر نداشتن کارت پایان خدمت مخالف هستند. کلافه شده بودم و نمی‌دانستم چه‌کاری درست است تا این‌که محمد پیشنهاد فرار از خانه را داد، اول خیلی می‌ترسیدم ولی به‌خاطر عشقی که به محمد داشتم دل را به دریا زدم و فرار کردم وبه خانه پسر عموی محمد در یکی از شهرستان‌های کرمان رفتیم.

چهار روز در آنجا ماندیم تا این‌که عمه‌ام شماره محمد را از دوستانش گرفته و با ما تماس گرفت و گفت همه فامیل و همسایگان موضوع را فهمیده‌اند هر کس به سلیقه خودش حرف و حدیث در می‌آورد پدرت از غصه دق می‌کند از ترس بی‌آبرویی نمی‌تواند سرش را بالا کند، قول داد که پدرم را به این ازدواج راضی می‌کند. اولش خیلی می‌ترسیدم پدرم بلایی سرم بیاورد ولی روی حرف عمه‌ام حساب کردم و برگشتم. عمه‌ام ما را به خانه خودش برد با هر بدبختی که بود پدرم را راضی کرده بود تا شاهد جاری شدن صیغه محرمیت ما باشد.

حواسم به پدرم بود. نگاهش را ازمن دریغ می‌کرد. با سردی آمد و رفت. حق داشت. مادرم هم نیامد. نمی‌دانم محمد ارزشش را دارد یانه ، به هر حال خوشحالم که رضایت پدر را گرفتم.

نظریه کارشناسی:

گاهی اوقات پدر و مادر با تربیت ناصحیح فرزندان و همچنین سختگیری‌های نا بجا منجر به آسیب‌های جبران‌ناپذیری به جوانان می‌شوند و باید یادمان باشد که همیشه موضوع این‌گونه ختم به خیر نمی‌شود.

نگاه کارشناس

برای داشتن ارتباطی دوستانه با فرزند دختر، سعی کنید حتی وقتی از اشتباهاتش با شما حرف می‌زند مانند یک دوست که به اشتباهات دوستش گوش می‌دهد، رفتار کنید. دختران نیاز دارند کسی به صحبت‌های‌شان گوش دهد نه این‌که بدون شنیدن احساس‌های‌شان، از ابتدا راه‌حل ارائه شود. مادر و دختر می‌توانند بهترین دوست یکدیگر باشند و عاشقانه یکدیگر را دوست بدارند. اما گفتنی است که به انجام رساندن این کار به وقت زیادی نیاز دارد، تا بتوانید یک رابطه خوب و درست را در میان خودتان برقرار کنید. روابط یک دختر با مادر می‌تواند تاثیرگذارترین رابطه در تمام زندگی او باشد و تمامی روابط او با دیگران حتی رابطه با همسرش را تحت تاثیر قرار دهد. رابطه بین مادر و دختر همزمان با رشد دختر متحول می‌شود و مادر بلوغ، نوجوانی، جوانی و تبدیل شدن دختر خود را به یک زن مستقل تجربه می‌کند. این تغییرات می‌تواند به اختلاف نظرهای کم یا زیاد بین آنها منتهی شود. شاید اصلی‌ترین قدم برای داشتن یک ارتباط خوب بین نوجوان و والدین ایجاد امنیت روانی است. یعنی فراهم کردن محیطی که فرد در آن احساس آرامش و امنیت داشته باشد. در یک خانواده آرام، افراد احساس همبستگی دارند و حس می‌کنند برای هم مهم‌اند و می‌توانند روی کمک یکدیگر حساب کنند. اما برعکس در خانواده‌هایی که تنش و درگیری بین والدین بالاست این حس امنیت نابود می‌شود و نوجوان امنیت را در بیرون از خانه جست‌وجو می‌کند. حال اگر دختر فضایی آرام و دوستانه را در زندگی تجربه نکند، سعی می‌کند همدمی خوب برای خود در خارج از خانه پیدا کند و به این صورت مسائل خصوصی خود را به دوستانش می‌گوید و از آنها کمک می‌گیرد. گاهی نیز وارد رابطه با جنس مخالف شده و بدون دیدن واقعیت‌های یک زندگی به صورت احساسی به او وابسته می‌شود. در اینجاست که اگر پدر و مادر با خواسته او مخالفت کنند، دختر آنها را سد راه خود می‌بیند و تلاش می‌کند زندگی را بر پایه آنچه خود صلاح می‌داند، بنا کند.

ستوان دوم محدثه عباس‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها