به گزارش جام جم آنلاین، انکار شش ماهه او پس از دستگیری نیز فایدهای نداشت و سرانجام پس از ماهها سکوت با دیدن شواهد و فیلم سرقت از خانه ویلایی نیاوران مجبور شد به سرقتها اعتراف کند. پسر 26 ساله در گفتوگو با تپش از سایر جرایم و سرقتهایش میگوید.
چه شد به سمت سرقت رفتی؟
اولینبار سه سال قبل بود که فشار اقتصادی باعث شد به فکر سرقت بیفتم. ما خانواده پر جمعیتی بودیم و پدرم نیز کارگر ساده بنایی بود و نمیتوانست هزینههای زندگی را تامین کند.
من همراه سه برادر بزرگترم کار میکردم، اما بازهم چرخ زندگی نمیچرخید تا اینکه تصمیم گرفتم با دو نفر از بچه محلهایم به سرقت بروم.
مگر بچه محلهایت دزد بودند؟
یکسالی بود که به من پیشنهاد میدادند به سرقت بروم که قبول نمیکردم اما وقتی مشکل خانواده را دیدم تصمیم گرفتم با آنها همکاری کنم.
قرار گذاشتیم به خانههای شمال شهر دستبرد بزنیم و از این راه پول خوبی بهدست بیاوریم. دوستانم به من قول دادند سه برابر هزینه خانواده را از سرقت در میآورم و من چون فقط خانوادهام برایم مهم بود به هیچ چیزی جز سرقت فکر نمیکردم.
آبروی آنها برایت مهم نبود؟
فکر نمیکردم کسی متوجه ماجرا شود.
به چند خانه دستبرد زدی؟
به هشت خانه در دربند،زعفرانیه و جردن رفتیم و موفق شدیم اموال با ارزشی را سرقت کنیم.
از این سرقتها چقدر گیرت آمد؟
دوستم جاوید سردسته باند بود و اموال سرقتی را میفروخت و سهم ما را میداد. از این هشت سرقت 50 میلیون تومان نصیبم شد. بسیار خوشحال بودم چون مشکلات خانواده را تا حد زیادی کم کردم.
پدرت نمیگفت از کجا این پول را میآوری؟
چرا حتی چند بار شک کرد و گفت اگر این پول حرام است آن را از زندگی من بیرون ببر، اما من به دروغ گفتم در یک شرکت هرمی عضو شده ام و این نتیجه زحمت سه ماه کارم در آنجاست و توانستهام با عضوگیری خوب این پول را به دست آورم.
چطور دستگیر شدی؟
بعد از آخرین سرقت وقتی ماموران سراغ من و دوهمدستم آمدند متوجه شدیم خانه جردن دوربین داشت و فیلم سرقت ضبط شده است.
دو همدستم سابقهدار بودند و ماموران از روی چهره، آنها را شناختند و سراغشان رفتند. دوستانم نیز مرا لو دادند و دستگیر شدم.
چند ماه در زندان بودی؟
هشت ماه در زندان بودم تا اینکه مقداری از اموال سرقتی را پس دادیم و با قرار کفالت آزاد شدم.
بعد از آزادی سراغ یک کار آبرومند رفتی؟
نه. یک راست رفتم سراغ دزدی.
دزدی؟
بله. سرقت خانه درست است زحمت و ریسک بالایی دارد، اما نسبت به خطراتش، چند برابر کاری که میکنی پول به دست میآوری.
تو به خاطر مشکلات خانواده سراغ سرقت رفتی که آن هم رفع شده بود. چرا دوباره سمت سرقت رفتی؟
بار اول به خاطر اینکه باری از دوش خانواده بردارم اینکار را کردم اما بعد از چند سرقت متوجه شدم پول خوبی بهدست میآورم. اینبار برای آینده خودم به سمت سرقت رفتم.
ساختن آینده با پول مردم؟
این افراد آن قدر پول دارند که اگر 20 یا 30 میلیون تومان از آن را برداری اتفاقی نمیافتد.
اما در یکی از سرقتها پول پاداش پایان خدمت یک نفر را سرقت کردی؟
برایم مهم نبود این پول برای چه کسی و چه کاری بود. فکر میکردم حقم را از جامعه میگیرم و به خانوادهام میدهم. من نقش رابین هود را برای خانوادهام بازی میکردم.
از سرقتهایت بعد از آزادی بگو؟
بعد از آزادی دیگر سراغ همدستان قبلی نرفتم آنها بیمعرفت بودند به همین خاطر با یاسین که او هم به جرم سرقت در زندان بود آشنا شدم و قرار شد با هم دست به سرقت بزنیم. یک ماه بعد از آزادی من، او هم آزاد شد و قرار سرقت را با او گذاشتم.
اسفند 93 در حال پرسه زنی در نیاوران بودیم که یک خانه دوبلکس توجه مرا جلب کرد. براحتی میتوانستم داخل آن بروم.
یک نگاهی داخل کردم و متوجه شدم کسی نیست برای همین به داخل خانه رفتم و وارد اتاق خواب شدم.
بعد چه شد؟
مشغول گشتن کمدها بودم که صدای زن میانسالی را شنیدم که میگفت کسی بالا ست. فهمیدم صاحبخانه در خانه است.
چون هیچ چیز پیدا نکردم چاقویم را از جیبم خارج کردم و به فکرم رسید با ترساندن زن تنها، از او جای طلاها را بپرسم.
آرام به طبقه پایین رفتم. زن صاحبخانه مشغول دیدن فیلم بود. با دیدن من جا خورد و قصد سر و صدا داشت اما وقتی برق چاقو را دید ساکت شد.
به او اطمینان دادم کاری ندارم و فقط دنبال طلا و پول هستم. بعد از چند ثانیه او با دادن یک سرویس طلا و تلفن همراهش از من خواست از خانه خارج شوم.
خیلی ترسیده بود. سریع از خانه خارج شدم و با موتورسیکلت همدستم از محل فرار کردیم. با فروش طلاهای زن میانسال نفری یک میلیون تومان گیرمان آمد.
بعد از آن چند سرقت انجام دادید؟
بعد از آن به دو سرقت دیگر رفتیم که در آن خانهها کسی حضور نداشت و ما براحتی توانستیم سرقت کنیم.
چه شد دوباره دستگیر شدی؟
من در مراسم ختم برادرم در یکی از شهرهای غربی بودم که تلفن همراهم زنگ خورد و افسر پلیس آگاهی از من خواست خودم را معرفی کنم.
چند روز بعد که به تهران آمدیم احتمال دادم شناسایی شده باشم به همین خاطر به پایگاه پلیس نرفتم و بعد از دو هفته ماموران مرا در خیابان شناسایی و دستگیر کردند.
چرا یک راست سراغ تو آمده بودند؟
زن میانسال سخت پیگیر پرونده بود و توانسته بود صورت مرا چهرهنگاری کند. وقتی ماموران برگه چهرهنگاری را میبینند با بررسی آلبوم سارقان منزل متوجه میشوند یک پرونده در پایگاه چهارم شبیه به این پرونده است.
وقتی عکس من در پرونده قبلی را نشان مالباخته میدهند او مرا میشناسد و خیلی زود لو میروم. بعد از دستگیری فهمیدم خانه آن زن هم دوربین مدار بسته داشته است.
الان وضع خانوادهات بهتر شده است؟
چه خوبی؟ برادرم فوت کرد من در زندانم و سه خواهر دم بخت دارم. پدر پیرم نمیتواند سرکار برود یا بهدنبال کارهای من در دادسرا بیاید. آمدم باری از روی دوش خانواده بردارم خودم یکبار اضافی شدم.
خوب پول مفت در میآوری؟
یک چیزی گفتم. سرقت مثل اعتیاد میماند و ترک کردنش سخت است. وقتی آلوده پول مفت بشوی سخت بتوانی از آن دل بکنی. اما من قول میدهم خیلی زود سرقت را در زندان ترک کنم و سالم برگردم.
حقوق روزی 50 هزار تومان شاگرد بنایی به سرقت شرف دارد. حداقل شب سر راحت به بالین میگذاری.به همه بگویید زندان جای خوبی نیست فکر نکنید به هتل میآیید. آرزو داشتم هرچه دارم بدهم تا به زندان نروم.
مجید غمخوار
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد