الف) پرداختن به مسأله جنگ و پردازش کاراکترهایی که وجود واقعی داشتند.
ب) پردازش عملیات خاص و ماندگار و خلق کاراکترهایی که به نوعی نماد رزمندگان جبهه به شمار میآمدند.
ج) بیان زندگی، رفتار و واکنش آن دسته از افرادی که در حال حاضر از شرایط مادی و نابههنجار جامعه به تنگ آمدهاند یا منزوی شدهاند یا اینکه به نوعی به ستیز برخاستهاند.
از سه شکل یاد شده در بالا شاید آژانس شیشهای سردمدار این نوع نام گرفته است. اما کار در حال حاضر به آنجا کشیده شده که گویا پرداختن به فرع یا جذابتر است یا سهلتر و با اینکه وظیفه اکنون ایجاب میکند
از آن تقابلها و رویاروییهای قهرمانانه کمتر روایتی تصویری گفته شود و به تبعات و اتفاقات و سرنوشت بازماندگان پرداخته شود.
حکایت عاشقی سعی داشته در سه برهه زمانی به سینمای جنگ و پس از آن بپردازد. بخش اول روایت فیلم احمد رمضانزاده؛ نگاهی گذرا درباره فاجعه حلبچه است.
داستانکهای حکایت عاشقی در ژانر جنگی شروع میشود و در ادامه به ژانر عاطفی و درام اجتماعی پیوند میخورند.
علی با بازی بهرام رادان و چیمن با بازی شیلان رضایی بدون هیچ آشنایی قبلی و احساس قابل دریافتی عاشق هم میشوند؛ عشقشان آتشین میشود؛ باهم ازدواج میکنند و سرانجام در تهران پس از جنگ روزگار میگذرانند.
سکانسهای ابتدایی را به یاد بیاورید. پس از بمباران حلبچه علی که عکاس جنگی است و نه یک سرباز؛ قهرمانانه یک خانواده عراقی و چند کودک را از بمباران نجات میدهد.
در بین این افراد چیمن هم هست. دختر کرد عراقی که نوازنده است. در همین گیرو دار است که علی یک دل نه صد دل عاشق چیمن میشود، اما درمییابد که اصلا راهی برای نفوذ به دل این دختر عراقی نیست.
چرا که او نامزدی به نام شاهو دارد که شدیدا همدیگر را دوست دارند و دیگر اینکه شاهو پسر همان پیرمردی است که علی از بمباران نجاتش داده است...
حالا سکانس مراجعه مجدد علی به منطقه و ورود او به اردوگاه مصیبدیدگان حلبچه را به یاد بیاورید. علی از زبان پیرمرد میشنود که شاهو در بمباران مرده و سر ضرب از وی دخترش را خواستگاری میکند.
جواب بله هست. پس علی و چیمن پس از ازدواج در اردوگاه رهسپار تهران میشوند... کارگردان 15 سال شاهو را در آب نمک میخواباند تا اینکه در یک نمایشگاه عکاسی که علی از آثارش برگزار کرده از وی رونمایی میکند.
بله مثلث عشقی شکل میگیرد. چیمن و علی و شاهو حالا حی و حاضر مقابل چشمان تماشاگران قرار میگیرند و قرار است چه شود؟
پرداخت شخصیتها در حکایت عاشقی میتوانست بهمراتب قویتر از این باشد. نه علی و نه چیمن هیچکدام داستان عشق و عاشقیشان قابل باور نیست. در واقع نه بهران رادان و نه شیلان رحمانی دارای هویت خاصی که باید باشند نیستند.
داستانکها پیدرپی و بدون هیچ پیرنگی روایت میشوند. سکانس بازگشت مجدد علی به اردوگاه را به یاد بیاورید. چیمن در اردوگاه سال 1367 موسیقی به بچهها یاد میدهد و برای زنان نیز مینوازد.
اصلا چنین چیزی جزو محالات در آن زمان بوده است. جدای از این رونمایی از شخصیت نادیده شاهو به عنوان نامزد بیقرار چیمن فقط در لفظ انجام میشود.
پیرمرد به علی میگوید شاهو مرده و این یعنی راه برای وصلت علی و دختر باز است. نکته جالب برگزاری مراسم ازدواج در همان اردوگاه است.
علی و چیمن قبل از ازدواج چنان مرغان عشقی نشان داده میشوند که بعد از ازدواج و حتی بعد از عزیمت به تهران.
اما ناگهان با آمدن خبر زنده بودن شاهو؛ چیمن از این رو به آن رو میشود تا جایی که علی در این فکر شوم میرود که مبادا به همین خاطر چیمن بچهاش را سقط کرده باشد.
این داستانکها هیچکدام ارزش و ایثار را روایت و جلوهگری نمیکند. چنانچه وقتی علی درمییابد شاهو زنده است چیمن را به لب مرز میرساند و زندگیاش را به دست وی میسپارد و از او جدا میشود.
او الان دیگر فقط عاشق چیمن است و دیگر شوهرش نیست. 15 سال میگذرد تا تماشاگر بخت برگشته بفهمد که شاهو و چیمن با یکدیگر ازدواج نکردند و این ترفندی میشود تا علی دوباره رهسپار عراق شود تا عشقش را بازیابد.
زبان حکایت عاشقی نسبتا از ژانر جنگ به دور است. در فیلم جنگی قرار نیست تماشاگر فقط خون ببیند اما قرار هم نیست تنها شاهد شادی غیرقابل باور باشد.
صحنههای ابتدایی حلبچه را به یاد بیاورید. تماشاگر با نمادهای شاد و بهاری و موسیقی و آدمهای سرخوش روبهروست.
گویی هیچ واقعهای در زمستان گذشته روی نداده است. در حالی که فاجعه حلبچه در زمستان سال 66 ابعادی بس هولناک در برداشت.
یک نما از نجات جان یک خانواده که دست برقضا دختر زیبای کرد عراقی نیز در آن است و سپس نماهای یک اردوگاه آرام؛ چند ماه پس از آن برازنده ژانر جنگی نیست.
قواعد ژانر جنگی بسیار گویاست و حکایت عاشقی تنها یک رگه کمرنگ از آن در خود دارد که در ادامه فیلم نیز به سرعت از بین میرود.
وارد شدن داستانکهای نوستالژیک و در ادامه داستانکهای ایثارگرانه و غمافزا نیز طبق قواعد ژانر نیست.
نه منطقی بر رفتارهای چیمن و علی در حین زندگی مشترک شاهدیم و نه منطقی در رها شدن این دو از هم. چنانچه ورود ضلع سوم مثلث عشقی فیلم یعنی حضور یکباره شاهو در نمایشگاه عکس علی پذیرفتنی نیست.
شاهو علی را نمیشناسد، اما علی با رمل و اسطرلاب درمییابد او شاهوست و مهمتر اینکه میفهمد عشقش با شاهو ازدواج نکرده.
پس دلداده بخت برگشته سریعا به سمت مرز میرود تا زن سابقش را دوباره پس بگیرد. در این داستانکها هیچ ایثاری که حقیقی جلوهگری کند نمیبینیم.
بازیها در حکایت عاشقی به تبع همان داستان نیمبند و عدم شخصیتپردازی بسیار کند است. بهرام رادان در نقش علی یکی از همان بازیهای معمولی همیشگی را به نمایش گذاشته و بازی شیلان رحمانی نیز جز گویش او گیرایی خاصی ندارد. با این همه بهمن زرینپور در نقش شاهو خوب نقشاش را از کار درآورده است.
باید باور داشته باشیم سینمای جنگی برای ما به دلیل هشت سال جنگ قداست دارد. روایتگر آن؛ باید رسالتی بر دوش خود احساس کند تا آنچه گذشته برای نسل امروز بازگو کند.
کارگردان فیلم در زمان جنگ جوانی بیست و چند ساله بوده و دقیقا حس و حال ایام جنگ را درک کرد، اما عجیب است که چگونه حاضر شده به دمدستیترین وجهی با یک قصه عشقی سرو ته یک فاجعه عمیق را بازگو کند؟
به همه اینها برشهای مستند را اضافه کنید. تصاویر مستند از فاجعه حلبچه نهتنها قابلیتهای حکایت عاشقی در ژانر جنگی را پررنگتر نکرده، بلکه داستانکهای نیمبند عاطفی آن را نیز از بین برده است.
گویی تنها فاجعه حلبچه بهانهای بوده تا یک پسر ایرانی با یک دختر عراقی کرد آشنا شود.
و در آخر اینکه دختران و پسران کوچک و معصوم آن دوران که اکنون متعلق به نسل سوم میشوند از جنگ تنها آن شبهای تاریک و صداهای ترکیدن بمب را به یاد دارند و الان احتمالا بسیار مایلاند بدانند که در آن ایام در خود جبههها چه میگذشت.
این نسل حق دارد فیلمهایی جدید در این ژانر و آن هم با حرفهایترین عوامل ببیند. نسل بعد از او هم که دیگر حتی آن حملات هوایی را نمیداند که چیست، که دیگر سهمی افزونتر دارد و همینطور جلوتر که بیاییم، بچههای کنونی که دیگر اصلا هیچ چیزی را به خاطر ندارند.
حکایت عاشقی به خاطر پیرنگهای داستانیاش میتوانست به مراتب قویتر، جذابتر و ماندگارتر از چیزی که دیدیم عرضاندام کند.
اگرچه نیت همین بوده، ولی محصول نهایی چندان که انتظار میرود از جنگ و اتفاقات آن نمیگوید.
مهدی تهرانی
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: