به گزارش جامجم، در این پرونده دو پسر به نامهای سعید و فرهاد 21 و 25 ساله متهم هستند از اوایل فروردین امسال با استفاده از یک دستگاه پراید مشکی رنگ در قالب مسافربر اقدام به ربودن و آزار و اذیت زنان و دختران جوان میکردند.
رسیدگی به این پرونده همزمان با شکایت دختر جوانی آغاز شد. فریبا 22 ساله با مراجعه به ماموران کلانتری سنایی در شکایتی گفت: شامگاه 20 فروردین قصد رفتن به خانه را داشتم که خودروی پراید مشکی رنگی با دو سرنشین در میدان هفت تیر مقابلم توقف کرد. وقتی سوار خودرو شدم، پسر جوانی که در صندلی جلو نشسته بود با تهدید چاقو مرا به زیر صندلی برد و پس از رفتن به بیابانهای شرق تهران مرا مورد آزار و اذیت قرار داده و در تهرانپارس رها کردند.
در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری دو شیطان پایتخت ادامه داشت، زن دیگری با مراجعه به دادسرای جنایی از دو سرنشین خودروی پراید مشکی رنگ به اتهام تجاوز شکایت کرد. لیلا 32 ساله در شکایتش گفت: 25 خرداد از خانهام در تهرانسر خارج شدم. قصد داشتم به سهراه آذری بروم که یک خودروی پراید مشکی رنگ مقابلم توقف کرد. در میانه راه راننده مسیرش را به سمت اسلامشهر تغییر کرد. وقتی به او اعتراض کردم، پسر جوانی که جلو نشسته بود، با تهدید چاقو مرا به زیر صندلی برد. آنها به بیابانهای فیروزبهرام رفتند و پس از مصرف شیشه در خودرو مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند.
با ثبت دومین شکایت، ماموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی، دو متهم را هشتم تیرماه شناسایی و دستگیر کردند.
سعید و فرهاد با انتقال به دادسرا به هشت فقره ربودن و آزار و اذیت زنان اعتراف کردند. همزمان با اعترافات متهمان و انتشار چهره آنها در رسانهها 9 زن و دختر جوان به دادسرا و پلیس آگاهی مراجعه و دو پسر شیطانصفت را شناسایی کردند.
2 پسر شرور کابوس شب و روزم هستند
نیوشا 20 ساله آخرین قربانی دو پسر شیطان صفت است که از لحظات دلهرهآور آن روز میگوید. گفتوگویی را با او انجام دادیم که میخوانید:
از روز حادثه بگو؟
دوم تیرماه قصد داشتم از خانهمان در غرب تهران به دانشگاه بروم. منتظر تاکسی بودم، اما هرچه انتظار کشیدم خبری از تاکسی نبود. یک پراید مشکی شیشه دودی مقابلم توقف کرد. دو پسر سرنشین آن بودند. مسیرم طولانی نبود، به همین دلیل سوار شدم. ناگهان راننده مسیرش را به سمت کن تغییر داد. هرچه به او اعتراض کردم، فایدهای نداشت و در ادامه به سمت عوارضی آزادگان رفت.
برای نجات تلاش نکردی؟
درهای خودرو قفل بود. فرهاد راننده بود و سعید کنارش نشسته بود. یک لحظه سعید با چاقو به صندلی عقب آمد و مرا تهدید کرد. نمیتوانستم کاری کنم. او برای این که مرا بیشتر بترساند، دندانهای مصنوعیاش را از دهانش خارج کرد و حتی مرا گاز گرفت.
آنها حالت طبیعی نداشتند و من فکر میکنم مواد مصرف کرده بودند. هرچه التماس کردم و گفتم هرچه بخواهید به شما میدهم، گوششان بدهکار نبود. تا این که به بیابان رسیدیم، یک لحظه نمیدانم چه اتفاقی افتاد که آنها از آزار و اذیت من منصرف شدند، اما بشدت از آنها کتک خورده بودم و آنها تهدیدم کردند با قمه مرا میکشند.
بعد چه شد؟
فرهاد سریع پیاده شد و هر دو پلاک خودرو را با پارچه پوشاند و دوباره به داخل خودرو آمد.
از تو سرقت کردند؟
آنها با قمه تهدید کردند اگر پول و اموالم را به آنها ندهم، مرا میکشند. من هم مجبور بودم به حرفشان گوش بدهم. میترسیدم که هر لحظه با قمه مرا به قتل برسانند.
چقدر سرقت کردند؟
گوشواره، دستبند و گردنبندم را همراه یک حلقه انگشتر به ارزش شش میلیون تومان سرقت کردند. آنها تلفن همراه و 60 هزار تومان پول نقدم را از من گرفتند و بعد مرا در بیابان رها کرده و رفتند.
چگونه از بیابان نجات پیدا کردی؟
قدرت فکر کردن نداشتم. چند دقیقهای در بیابان سرگردان بودم تا این که توانستم بسختی خودم را به کنار اتوبان برسانم. در آنجا پسر جوان موتورسواری مرا سوار کرد و به یافتآباد رساند، در آنجا با پلیس تماس گرفتم و موضوع را اعلام کردم و به خانوادهام خبر دادم.
چطور متوجه دستگیری متهمان شدی؟
چند روز قبل متوجه شدم روزنامهها خبر دستگیری دو شیطانصفت را منتشر کردهاند و از طریق روزنامهها متوجه موضوع دستگیری آنها شدم.
توانستی متهمان را شناسایی کنی؟
چهره آنها کابوس من بود، حتی جزئیات صورت آنها را یادم هست. صبح و شب صورتشان جلوی چشمانم بود. آن روز متوجه شدم فرهاد خالکوبی دارد و سعید هم روی دستش جای چاقو هست. وقتی قصد داشت مرا بزند، متوجه زخمهایش شدم.
بعد از آن حادثه چگونه زندگی میکنی؟
همیشه ترس همراهم است. خیلی مواقع میترسم تنهایی بیرون بروم و وقتی هوا تاریک میشود، وحشتم بیشتر میشود. دیگر از همه خودروهای شخصی ترس دارم و حتی اگر 20 دقیقه هم طول بکشد، منتظر میمانم تا تاکسی سوار شوم. هیچ وقت التماسهایم به آن دو پسر و کتکهایی را که زدند، از یاد نمیبرم. زندگی من دیگر با ترس همراه شده و حتی چند بار به روانشناس مراجعه کردم تا این حادثه را فراموش کنم.
تاکسی نباشد، سوار خودروی متجاوز میشوی
سعید 21 ساله خیلی خونسرد است و ادعا میکند هدف اصلی او و همدستش سرقت از زنان بوده اما تحت تاثیر موادمخدر، زنان و دختران را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
چند وقت است مواد مصرف میکنی؟
حدود یک سالی میشود. ابتدا با قرص شروع کردم و به شیشه رسیدم.
نقشه ربودن زنان را تو طراحی کردی؟
نه. یک روز در مورد بیپولی با فرهاد صحبت میکردم که دو نفری تصمیم به سرقت از زنان گرفتیم.
اگر هدفتان سرقت بود، پس چرا زنان را مورد آزار و اذیت قرار میدادید؟
بعد از مصرف شیشه، دست به سرقت میزدیم و تحت تاثیر توهم آن، زنان و دختران را مورد آزار و اذیت قرار میدادیم.
چطور طعمهها را شناسایی میکردید؟
ابتدا در شرق تهران زنی را سوار کرده و نقشه خود را اجرا کردیم. در خیابان پرسه میزدیم و زنان تنها را در محلهای خلوت بهعنوان مسافر سوار میکردیم. شرق تهران هم شلوغ بود و هم راه فرار کم داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در غرب تهران به جرایم خود ادامه دهیم. اغلب قربانیان را در بلوار آبشناسان و میدان دانشگاه سوار میکردیم. خیلی از آنها دانشجو بودند و بعد از آزار و اذیت وسایل باارزش آنها را سرقت و زنان را با همان وضع رها میکردیم.
وقتی التماس قربانیان را میدیدی، پشیمان نمیشدی؟
نه. همه آنها التماس میکردند و اگر میخواستم توجه کنم، باید تمام زنان را رها میکردم. تعدادی از آنها پول و طلاهایشان را میدادند و از ما میخواستند رهایشان کنیم اما ما تحت تاثیر موادمخدر بودیم و هیچ کنترلی بر رفتارمان نداشتیم.
با پول و طلاهای سرقتی چه میکردید؟
آنها را به یک موادفروش میدادیم و به جای آن شیشه میگرفتیم.
بیشتر چه زمانی به دنبال طعمه میگشتید؟
ظهر بهترین زمان برای این کار بود.
قربانیان به شما مشکوک نمیشدند؟
این همه مسافربر شخصی چه کسی به اینها شک میکند؟ ما هم یکی از آنها. وقتی در گرما منتظر تاکسی باشی و ماشین نباشد سوار درشکه هم میشوی.
پشیمان نیستی؟
پشیمانم، اما ما کنترلی بر رفتارمان نداشتیم و در زمان ربودن زنان توهم داشتیم.
حوادث - مجید غمخوار
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم:
دخترای سهل انگار كه تو این وانفسا سوار ماشین هر كس و ناكسی میشن نمیشه انتظاری جز این داشت ............................این همه اخبار و روزنامه و اینترنت در مورد این حوادث نوشته ........ولی كو گوش شنوا كو آدمی كه عبرت بگیره