مروری بر فیلم‌های متوسط فصل بی‌فروغ سینمای غرب

فصـل متـوسط‌ هـا

پیشتر فکر می‌کردم همه فیلم‌ها به امید شاهکار شدن درست می‌شوند، اما بعدها پی بردم برخی فیلم‌ها می‌آیند تا با تکیه بر تمهیداتی شناخته شده بازار اقتصادی راه بیندازند و عده‌ای را از بیکاری نجات دهند یا این که مستمسکی باشند تا چهره‌ها و نام‌هایی، تکراری داشته باشند و از یاد نروند. مقصر اصلی هم استودیوهای فیلمسازی معرفی شده‌اند که با قراردادهای زمان‌بندی شده هنرمند را از خلاقیت دور و به تولید مجبور می‌کنند.
کد خبر: ۸۱۱۶۶۶
فصـل متـوسط‌ هـا

کلاه سیاه(Blackhat)

من خلاف کردم دارم حبسِشم می‌کشم؛ این حبسِ که منو نمی‌کشه. (دیالوگی از فیلم)

هکری که به خاطر انتقال غیرقانونی پول از حساب‌های بانکی در زندان به سر می‌برد، توسط یک مامور چینی (که هم‌اتاقی زمان دانشگاهش بوده) به صورت مشروط از زندان آزاد می‌شود؛ برای رفع مشکلاتی که توسط یک باند کلاه سیاه (هکرهای خرابکار) با هدفی مشکوک، در آمریکا و چین به وجود آمده است.

فیلمی در ژانر اکشن، جنایی و درام. می‌توان یک ژانر دیگر هم به این فیلم (یا بسیاری دیگر از امثال آن) افزود، ژانر بی‌منطق. شمایل هکرها در فیلم‌ها بیشتر به صورت افرادی عینکی و نابغه‌های تک‌بعدی و ترسو، نشان داده‌اند، حالا این‌که هکر ما خوش‌تیپ و قوی است زیاد مشکلی ندارد، اما چطور بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای در داستان تبدیل به یک ماشین کشتار می‌شود، مسأله قابل هضمی برای تماشاگر نیست یا این‌که در قسمتی از فیلم که در کشوری دیگر اتفاق می‌افتد، قهرمانان داستان ما می‌توانند هر چیزی را جور کنند، اما اسلحه و جلیقه ضدگلوله نمی‌یابند؛ حالا از این‌که گلوله‌ها همه به مکان پیش‌بینی شده می‌خورند، بگذریم. فیلم پر است از غافلگیری‌های بی‌مورد که آورده شده‌اند تا در زمان بیش از دو ساعت فیلم، نجات‌دهنده باشند، اما نه‌تنها فیلم را جذاب نمی‌کنند، بلکه بی‌منطق بودن آنها بیننده را از ادامه فیلم دلسرد می‌کند.

اوج سینمای مایکل‌مان فیلم مخمصه و خودی بود و بعد از آنها سقوط آرامی را آغاز کرد که تا فیلم «دشمن مردم» ادامه داشت و حالا «کلاه سیاه» را می‌توان سقوط آزاد او به حساب آورد؛ سبک فیلمبرداری با دوربین لرزان که تلاشی برای مستند نشان دادن و طبیعی جلوه کردن فیلم است؛ آوردن موارد حساس و سیاسی چون باز کردن پای تروریست‌هایی به فیلم که لبنانی معرفی می‌شوند و اشاره به جریان 11 سپتامبر؛ استفاده از بازیگر جذاب و پرطرفدار بلاک باسترهای هالیوودی کریس مایکل همسورث؛ هیچ کدام کارساز نیستند، سقوط ادامه پیدا می‌کند و چتر نجات آقای مایکل مان باز نمی‌شود.

عقب مانده‌ها(Laggies)

اسم فیلم به معنای کسی است که از لحاظ سنی بزرگسال محسوب می‌شود، ولی رفتاری کودکانه دارد و آماده ورود به مرحله‌های بالاتر زندگی نیست. فیلم در مورد این افراد است. دختری با کودک درونی سمج، خسته از مناسبات اجتماعی ـ اجباری؛ دختری که دوست ندارد بزرگ شود. فیلمی با موتیف (عنصر تکرارشونده) لاک‌پشت. شخصیت فیلم مثل لاک‌پشت آرام و به کندی جامعه‌پذیر می‌شود.

یکی از راه‌های کمک روان‌شناسانه نوین، درگیر کردن فرد با حل مشکلات فرد دیگری است؛ این‌گونه فرد به خاطر تعهدی که می‌یابد احساس مسئولیت کرده، خود را مفید دانسته و با این مقدمات عزت نفس پیدا می‌کند و با مشکلات خود نیز بهتر برخورد می‌کند و ساده‌گیر می‌شود، زیرا می‌فهمد مشکل برای همه وجود دارد. قهرمان داستان ما که تمام دوستان دوران نوجوانی‌اش حالا بزرگ شده و ازدواج کرده‌اند با پیشنهاد ازدواج دوستش شوکه می‌شود و در این میان، اتفاقی با نوجوانانی آشنا شده و درگیر مشکلات آنها می‌شود بخصوص با یکی از آنها رابطه نزدیک‌تری پیدا می‌کند.

او که به بهانه فکر کردن قرار است یک هفته به کلاس‌های مشاوره در ایالتی دیگر برود، به سبب اتفاق، آن زمان را مخفیانه از دوستان و خانواده در خانه دوست جدید نوجوانش سر می‌کند. در این بین با پدر دختر که وکیل است و زنش او را ترک کرده، رابطه عاطفی برقرار می‌کند. اکثر کاراکترهای فیلم درگیر مشکلات خانوادگی هستند.

فیلم علاوه بر پیگیری مسأله، بلوغ دیررس و حواشی آن، یک نکته دیگر را هم تلویحا بیان می‌کند: زندگی پر از نیمه‌های گمشده است، اگر گاهی می‌بازی انتخاب درستی نکرده‌ای.

بازیگری فیلم، متوسط است و خانم کارگردان (لین شلتون) هم؛ اما پرداخت خوب فیلم پیام آن را به زیبایی (و نه سطحی که اکثر این‌گونه فیلم‌ها از آن رنج می‌برند) منتقل می‌کند، رو نیست، به اندازه پنهان است و به بیننده لذت کشف می‌دهد.

سرقت آمریکایی(American Heist)

مردی پس از ده سال حبس از زندان آزاد می‌شود. سراغ برادرش می‌رود تا او را که راننده قابلی است، وارد باند جدیدی کند تا دست به سرقت بانکی بزنند. داستانی تکراری و کلیشه‌ای.

ساریک آندراسیان کارگردان ارمنستانی فیلم گویا می‌خواسته این ژانر را به سخره بگیرد و هجو کند. هیچ نکته‌ای از فیلم درخشان نیست، از انتخاب بد بازیگران گرفته تا فیلمنامه. آوردن خواننده‌ای پرطرفدار(Akon) در فیلم و حتی نگرفتن یک شات سرراست از آن و باز انتخاب قهرمان‌های فیلم (آدرین برودی و هایدن کریستنسن) که به بی‌منطقی فیلم افزوده‌اند.

گاهی با دیدن یک فیلم مخصوصا فیلم‌های اکشن که منطق را فدای هیجان می‌کنند، با خودمان می‌اندیشیم که با کمی تغییر و جایگزینی فیلم مذکور بهتر می‌شد. کارگردان می‌خواهد فیلمی قوی و تاثیرگذار بسازد که فیلم‌های سرقتی نوآر (مثلا ریفیفی) و فیلم‌هایی با نقشه‌های پیچیده، دقیق و فکر شده (مثلا نیش یا سری یاران اوشن) و حتی فیلم‌هایی روان‌شناسانه این ژانر(مثلا بعد از ظهر سگی) را که به علل شخصیتی و اجتماعی به سرقت می‌پردازند پشت سر بگذارد؛ کارگردان می‌خواهد همه را مخلوط کند، این فیلم برخاسته از این‌گونه تفکرات است. فیلم شروع می‌شود و آن قدر سعی در منطقی نشان دادن شخصیت‌ها و روابط، روایت و پیشبرد آن دارد که از آن سمت بام فرو می‌افتد. آندراسیان کارگردان اکشن‌سازی نیست و این فیلم هم یک تجربه ناموفق برای او به حساب می‌آید، هرچند در ژانرهای دیگر هم کارگردان چندان موفقی نشان نداده است.

کیک( cake)

زنی (با بازی جنیفر انیستون) در یک حادثه تصادف کودک خود را از دست می‌دهد و با چهره‌ای زخم‌خورده و بدنی شکسته بسته، از مردم گریزان است حال آن که محتاج کسی است تا کابوس‌هایش را با او قسمت کند.

برخی فیلم‌ها می‌آیند تا با تکیه بر تمهیداتی شناخته شده بازار اقتصادی راه بیندازند و عده‌ای را از بیکاری نجات دهند یا این که مستمسکی باشند تا چهره‌ها و نام‌هایی تکراری داشته باشند و از یاد نروند

سوژه فیلم بسیار جای کار داشت که متاسفانه از دست رفته و پیام‌های فیلم عقیم مانده‌اند. زن داستان به علت بودن پلاتین در نقاط متعدد بدنش همیشه درد دارد و حتی می‌ترسد خم بشود (اسم فیلم را هم که کیک ترجمه کرده‌اند شاید در ایهام درست‌تر باشد، اگر معنی قالب کیک را از آن استخراج کنیم، چرا که او هم از لحاظ ظاهر و هم از لحاظ رفتاری بسیار خشک و قالبی است)، مشکل در راه رفتن دارد، نمی‌تواند بنشیند و همیشه درازکش است، تمام تلاش‌های درمانی برای روان و بدن او بی فایده است، معتاد به مسکن شده و از زندگی بیزارست. یکی از افراد گروه مشاوره‌درمانی او بتازگی خودکشی کرده و او از روی کنجکاوی وارد زندگی خصوصی آن زن شده و با شوهر و پسر بچه او آشنا می‌شود و بسیاری از اتفاقات و شخصیت‌هایی که می‌بینیم اما پیشبرد درستی در روایت ندارند، اضافی‌اند و فقط بیننده را گمراه می‌کنند (از مستخدمه مکزیکی مهربان و خانواده‌اش گرفته تا باغبان سودجو و شوهر لاقید). کیک فیلم خوبی نیست، چون در بیان پیام خود الکن است و به هیچ وجه مقدماتش پایان انقلابی آن را توجیه نمی‌کنند. برای رسیدن به قله پایانی چنان فیلم‌هایی باید مسیری را پیمود که توام با درگیری ذهنی و همذات‌پنداری باشد، باید با قهرمان فیلم پا به مسیر‌های مختلف گذاشت و انتخابگر بود تا مقصد و پایان دلچسب به نظر آید؛ این چنین رسیدنی مانند این است که با بالگرد به قله کوه صعود کنی، حال این‌که تماشاچی دلش کوهنوردی می‌خواهد.

فساد ذاتی(Inherent Vice)

درست شبیه چیزی شده بود که قسم خورده بود هیچوقت اون شکلی نشه. (برگرفته از دیالوگ فیلم)

داستان یک دکتر، کابویی بدون ششلول، گانگستری تنها؛ یک کارگاه خصوصی هیپی (یکی از جنبش‌های دهه 60 جوانان آمریکایی که به زندگی کولی‌وار شبیه است، بعدها مشخص شد که این سلاحی فرهنگی برای آمریکایی‌ها بود به منظور شکست استیلای شوروی کومونیست در جنگ سرد) که به درخواست دوستی قدیمی پایش به پرونده‌ای عجیب باز می‌شود، پرونده‌ای که در آن چند نفر به طرز مشکوکی ناپدید شده‌اند.

فیلمی به کارگردانی پل توماس اندرسون بر اساس اقتباسی از یک رمان. اندرسون در کارنامه خود فیلم‌های بی‌نظیری دارد، مگنولیا و خون به پا خواهد شد دو تا از بهترین و مشهورترین فیلم‌های او هستند. فیلم فساد ذاتی را می‌توان از حیث حال و هوا دنباله ساخته قبلی او، مرشد فرض کرد. بازیگران معروف زیادی در فیلم نقش‌های بی‌اهمیتی را به عهده دارند. حدس می‌زنم اگر فیلیپ سیمور هافمن(همبازی خواکین فینیکس در فیلم مرشد) زنده بود، شاید در این فیلم هم نقش‌آفرینی می‌کرد. فیلمی پهنانگر، تابلویی سورئال که می‌توان برداشت‌های مختلفی از آن داشت. فیلمی که می‌توان آن را در ژانر(!) دیوید لینچ (کارگردان آمریکایی که به خاطر کارهای سورئال و غیرمتعارفش زبانزد است) طبقه‌بندی کرد.

قهرمان فیلم با بازی خواکین فینیکس یک انسان لاقید است که دائما تحت تاثیر ماری جوانا و مواد مخدر دیگر است و در هپروت سیر می‌کند، شخصیتی که فیلم هم مانند او غیرعادی، چند خوانشی و گاهی عارفانه ـ شاعرانه و حتی گنگ است. تداخلی از رویا و واقعیت با طعم اندرسونِ این اواخر.

میلاد حاتمی/ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها