جام جم: «شمشیر داموکلس و مذاکرات هستهای»
«شمشیر داموکلس و مذاکرات هستهای» عنوان یادداشت روزنامه جام جم به قلم دکتر علیرضا شیخ عطار، سفیر سابق ایران در آلمان است که در آن می خوانید:
اصطلاح شمشیر داموکلس اصطلاحی متداول در گفتار غربیان است که در میان فارسیزبانان نیز به کار میرود و ریشه آن از اساطیر یونان باستان است.
داموکلس، درباری خوش زبان و چاپلوس در زمان پادشاه جباری حدود 4 قرن قبل از میلاد به نام دبونیزوس دوم در سیراکیوس بود که این پادشاه برای درس عبرت دادن به او و اطرافیان، وی را به عنوان تشویق به مدت یک روز بر تخت شاهی نشاند که ابتدا بسیار موجب شادی او شد، اما در اواخر این روز خوش متوجه شد شمشیر تیزی درست بالای سرش با تار مویی از دم اسب آویزان است که هر لحظه با پاره شدن این تار می تواند سر او را به باد دهد! لذا اصطلاح شمشیر داموکلس برای بیان تهدیدهای مستمری که توسط جباران نسبت به ضعیف تر از خودشان اعمال و موجب نگرانی و ترس و باج دهی آنها می شود، به کار می رود.
به نظر می رسد هدف آمریکایی ها از تهدیدها در مذاکرات هسته ای و موضعگیری دولتیان و مجلسیان ایشان در خارج از جلسه مذاکره دوجانبه یا چندجانبه (1+5) هسته ای با ریاست جمهوری اسلامی ایران، صرف نظر از راضی کردن صهیونیست ها و تندروها القای تصویر شمشیر داموکلس به طرف ایرانی است!
آنان قصد دارند این شمشیر را با طرح دو موضوع بالای سر ایران آویزان کنند!
نخست با طرح استمرار بلندمدت تحریم ها و دوم بازدیدهای پایشی سخت تر و فراتر از مقررات بین المللی NPT به صورت همیشگی طرف ایرانی که قبولاندن مشروعیت فعالیت های صلح آمیز هسته ای خود به جامعه بین المللی را مهم ترین دستاورد این مذاکرات می داند و به آن در کنار نفوذ رو به تزاید منطقه خود افتخار می کند، به زعم ایشان با دیدن این شمشیر به جای غرور و افتخار به این دستاوردها دلواپش شده و نهایتا عقب نشینی خواهد کرد.
طرف آمریکایی از زبان دولتیان و اهل کنگره و لابی های قدرت با زبان های مختلف ابراز می دارد که کاستن تحریم ها و عادی سازی پرونده ایران تنها منوط به اعتمادسازی ایران در فعالیت های هسته ای نیست، بلکه تا وقتی مبانی اسلامی رفتار اجتماعی و سیاسی داخلی جمهوری اسلامی ایران که آنان با فریب کاری و تحریم آن را نقض حقوق بشر به جهانیان معرفی می کنند، را تغییر ندهد و تا وقتی گسترش نفوذ فکری و اندیشه یابی انقلاب یعنی مقابله با سلطه که با تزویر به نام تروریسمش می خوانند، از سیاست خارجی ایران زدوده نشود، فشارهای فزاینده در شکل تحریم و پایش هسته ای توسط آمریکا و به تبع آن اروپا و شاید کل جهان، باید باقی بماند.
فحوای بیانیه های ژنو و سپس لوزان مبتنی بر منطق لغو تحریم در مقابل اثبات صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران بود.
تنازل های هیات مذاکره کننده در مورد تعداد سانتریفیوژ های فعال و تغییر قلب رآکتور آب سنگین اراک و تغییر کاربردی تاسیسات فردو و گاه مقدار وزنی اورانیوم کم غنی شده و توقف تولید اورانیوم 20 درصد و افزایش بازرسی های سرزده حتی بیش از حد متعارف مقررات NPT نیز همه براساس منطق مزبور بود، لکن بیانات سخنگویان دولت آمریکا و وزرای دفاع و امور خارجه و معاون وی در برابر مطبوعات و اندیشکده ها و کمیسیون های کنگره که پس از توافقات خصوصا بیانیه لوزان ابراز شد و نیز مواضع کنگره و نهایتا مصوبه آن حاکی از منطقی متفاوت بود که نیت موجود در پس فکر تصمیم سازان و تصمیم گیران ایالات متحده آمریکا حاکم است.
این منطق همان آویختن شمشیر داموکلس برسر ایران است تا به رغم باور خوش ابتدایی که سکرات آن بر حال برخی تحلیلگران و سیاست پیشه گان کشورمان غلبه یافته، نگرانی فزاینده و مستمری را پس از مدتی نه چندان طولانی بر ایرانیان مستولی سازد تا فرسایش اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ناشی از آن رشد نفوذ منطقه ایران را مهار کند.
به زعم اصحاب قدرت در آمریکا این مهار منجر به ظهور طیف وسیعی از تصمیمات می تواند بشود که از افزایش ملاحظات در سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی تا تنازل از مواضع صراحتا مندرج در میراث امام(ره) و آموزه های رهبر معظم انقلاب و حتی اختلافات داخلی را در بر می گیرد.
البته احتمالا رهبران فعلی آمریکا برخلاف بسیاری از سیاستمداران حزب مخالف توازن قوا میان ستون های قدرت در خاورمیانه و کنترل خود به عنوان داور در رقابت های این ستون ها را به نابود کردن یک ستون (حتی ایران) توسط ستون های دیگر ترجیح می دهند؛ چراکه توازن مانع تنازعات کنترل نشده و ویران کننده می شود که به نظر ایشان منافع آمریکا و غرب و امنیت اسرائیل را به خطر می افکند.
اما این توازن بدون تنازل جمهوری اسلامی ایران از مواضع اصولی مکتب امام(ره) و پاسدار اعظم این مکتب یعنی رهبر معظم انقلاب امکان پذیر نیست.
لذا به باور ایشان شمشیر داموکلس چون ابقای تحریم ها و لغو تدریجی آنها نه تنها در برابر شفاف سازی هسته ای بلکه به قول ایشان به عنوان ما به ازای تغییر مواضع داخلی و پذیرش بلاشرط ارزش های غربی و تغییر سلطه ستیزی در سیاست خارجی ضرورت دارد.
اما تفاوت سلطه گران آمریکایی با سلطان جبار سیراکیوزی 2500 سال پیش این است که آنان مانند دیونیزوس این شمشیر را طوری آویزان نمی کنند که داموکلس در اواخر شادخواری خود از تکیه زدن یکروزه بر تخت شاهی متوجه آن شود، بلکه در زمان کوتاهی پس از مذاکره و حتی در حین مذاکره زبان تهدید توسط مذاکره کنندگانشان یا عناصر دیگر دولت یا کنگره یا تئوری سازان نظام آمریکا می گشایند و اینجاست که رهبر معظم انقلاب پاسخ ایشان را با قاطعیت می دهند و وزیر خارجه رعایت احترام را شرط موفقیت مذاکره اعلام می دارد و طرفیت مجموعه های خارج از دولت وزارت خارجه آمریکا با ایران را خارج از موضوع قلمداد می کند.
بی تردید تاکید مذاکره کنندگان که خود ناشی از ترسیم راهبرد کلان توسط مقام معظم رهبری است بر دو موضوع در توافق نامه آتی تاریخ ساز و سرنوشت ساز است.
اولا لغو تحریم های مشخص در مقابل اقدامات مشخص در جدول زمانی روشن و کوتاه و بدون قابلیت تفسیر و عدم اجازه تاویل جزئیات توافق به مراکز اقتصادی بانک ها یا کنگره و وزارت خزانه داری یا دور زدن آنها از طریق تهدید مراکز بانکی و شرکت های نفتی و تجاری کشورهای ثالث مایل به کار با ایران.
ثانیا به کارگیری بیان روشن در رابطه بازرسی ها و شروط آن که همانا در چارچوب متعارف و متداول NPT و ملحقات آن (مشروط به تصویب مراجع قانونی) و جلوگیری از طرح موضوعات مبهم و مبتنی بر گزارش سازی های منافقین و اسرائیل چون PMD (ابعاد احتمالی نظامی هسته ای) به عنوان شرط! زیرا هر یک از موضوع فوق مصداق شمشیر داموکلس یا به تعبیر فارسی آن استخوان لای زخم است که برآورنده اهداف نظام سلطه برای فشار مستمر و فرساینده به کشورمان است.
کیهان: «برادر محسن از شما بعید بود!»
«برادر محسن از شما بعید بود!» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:
آقای محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «المیادین» گفته است «سلاحهای ما برای دفاع از عربستان، قطر، امارات و همه جهان اسلام است. من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع میکنیم»!
درباره اظهارات عجیب و تأسفآور آقای محسن رضایی گفتنی است؛
1- اظهارنظر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در حالی است که رژیم دستنشانده آلسعود علاوه بر خیانتهای فراوانی که در طول حیات ننگین خود نسبت به اسلام و ملتهای مسلمان مرتکب شده است، این روزها با قتل عام وحشیانه مردم مظلوم یمن و به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان مسلمان و بیپناه، روی تمام جنایتکاران تاریخ را سفید کرده است. آیا جناب رضایی این جنایات هولناک و ضدبشری رژیم آلسعود را انکار میکند؟ اگر پاسخ منفی است- که نمیتواند مثبت باشد- ایشان با چه انگیزهای و از کدام جایگاه انسانی و اسلامی - قانونی پیشکش!- از این جنایات بیشرمانه دفاع میکند؟! تا آنجا که میگوید «سلاحهای ما برای دفاع از عربستان است»! ایشان به عنوان یک مسلمان و بر اساس آموزههای اسلامی، حق حمایت شخصی از جرثومههای فساد و تباهی آلسعود را هم ندارد، چه رسد به آن که از جانب نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، سخن بگوید و بیآن که متوجه باشد از عزت و شرف مثالزدنی ایران اسلامی برای حمایت از جنایتکاران وحشی آلسعود مایه بگذارد!
2- دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید: «من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع میکنیم»! که باید پرسید آیا از نظر جنابعالی مردم مظلوم یمن که طی دهها روز و شب گذشته زیر بمباران بیوقفه جنگندههای آلسعود قرار دارند و همه روزه، انبوهی از آنان به خاک و خون کشیده میشوند، «ملت مسلمان» نیستند؟! اگر هستند- که هستند- چرا در مصاحبه اخیر خود حتی یک کلمه به حمایت از آنان سخن نگفتهاید؟ و مثلا؛ نفرمودهاید که « من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای یمن تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع میکنیم»!
باید پرسید آقای محسن رضایی در آلسعود غیر از جنایت و خیانت و قتلعام مسلمانان بیپناه چه ویژگی درخور تحسین! و تقدیری! دیدهاند که حمایت از آنان را در صورت تعرض دیگران، وظیفه ایران اسلامی! میداند؟! و در ملت یمن غیر از مظلومیت، اسلامخواهی و استقلالطلبی چه دیدهاند که زبان ایشان در مصاحبه یاد شده کمترین گردشی به حمایت از آنان نداشته است؟!
3- یکبار دیگر در این اظهارنظر دقت کنید «من اطمینان دارم اگر کسی به مرزهای عربستان تعرض کند، ما از ملت این کشور دفاع میکنیم»! خب! امروزه بعد از حملات وحشیانه آلسعود به یمن، مردم این کشور مسلمان به عنوان حق قانونی و شرعی خود، در پی پاسخ به حملات رژیم سعودی هستند و برای این منظور، حمله به مرزهای عربستان را وظیفه خود میدانند که در مواردی هر چند کمدامنه به این اقدام دست زدهاند و با عبور از مرزهای جنوبی عربستان به چند پایگاه نظامی آلسعود حمله کردهاند. حالا باید از آقای محسن رضایی پرسید، آیا مطابق دستورالعمل جنابعالی، اکنون وظیفه جمهوری اسلامی آن است که به جنگ انصارالله یمن برود! و براساس نظر دبیر مجمع تشخیص مصلحت از مرزهای عربستان در مقابل حملات آنان دفاع کند؟! آقای رضایی! خودتان قضاوت بفرمائید؛ میدانید چه میگوئید؟!
4- بعد از اظهارات آقای محسن رضایی، تعدادی از سایتهای وابسته به اصحاب فتنه و مدعیان اصلاحات که برخی از آنان سابقه سیاهی از خیانت در کارنامه خود دارند، دست به توجیه مسخرهای زده و نوشتهاند منظور آقای رضایی دفاع از ملت عربستان بوده است! که باید گفت؛ اگر رژیم روسیاه آلسعود را یک رژیم مردمی! تلقی میکنید که چه عرض کنیم؟!... و اگر این رژیم قرون وسطایی را مانند همه انسانهای آزاداندیش، رژیمی خونریز، جنایتکار و خیانتپیشه میدانید که لازمه حمایت و دفاع از ملت عربستان، مقابله با رژیم حاکم بر این کشور است و از کجای اظهارات آقای رضایی برمیآید که منظور ایشان مقابله با آلسعود باشد؟! آقای رضایی میگوید از مرزهای عربستان در مقابل هر گونه تعرضی دفاع میکنیم و دفاع از مرزهای یک کشور در حالی که اولا؛ یک رژیم قرون وسطایی بر آن حاکمیت دارد و ثانیا؛ هیچ اشارهای به نامشروع بودن آن رژیم نمیشود! معنا و مفهومی غیر از دفاع و حمایت از رژیم حاکم بر آن کشور ندارد.
5- باید از آقای رضایی پرسید؛ مرزهای عربستان از سوی کدام کشور مورد تهدید قرار گرفته است که ایشان برای دفاع از آن احساس وظیفه و تکلیف کرده است؟! آیا وابستگی عربستان به آمریکا و اسرائیل، آنهم در حد «دستنشاندگی» قابل انکار است؟ پس، به یقین آقای رضایی نگران حمله آمریکا و اسرائیل به مرزهای عربستان نبوده است. کشورهای عربی منطقه نظیر امارات و اردن و قطر و مصر و... هم که وامدار دلارهای بادآورده آلسعود هستند و نه فقط کمترین تهدیدی از جانب این کشورها متوجه مرزهای عربستان نیست، بلکه در بسیاری از جنایات رژیم سعودی حضور فعال دارند که مشارکت در حمله وحشیانه به یمن، تازهترین نمونه آن است. بنابراین به وضوح میتوان نتیجه گرفت که مرزهای عربستان از سوی هیچ کشوری غیر از انصارالله مظلوم یمن مورد تهدید نیست. اکنون باید خطاب به دبیر محترم مجمع تشخیص مصلحت گفت؛ آیا منظور شما در تاکید بر دفاع از مرزهای عربستان، در مقابل تعرض دیگران، مقابله نظامی ایران با یمن است؟! به یقین چنین منظوری نداشتهاید ولی اظهارات شما مخصوصا در شرایط کنونی غیر ازاین مفهوم و مصداقی نمیتواند داشته باشد.
و اما از سوی دیگر، آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی ضمن حمایت کامل و همهجانبه از حمله وحشیانه آلسعود به یمن، تاکید کردهاند که در مقابل تهدید مرزهای عربستان از سوی انصارالله، بیتفاوت نمیمانند و به دفاع از رژیم آلسعود برمیخیزند... خب... جناب آقای رضایی، آیا اظهارات جنابعالی به مفهوم آن است که در صورت تهدید مرزهای عربستان از سوی انصارالله و ملت مظلوم و به خون غلتیده یمن، ایران اسلامی باید- و وظیفه دارد- در کنار آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه به مقابله با ملت و دولت قانونی یمن برخیزد؟! اگر چنین منظوری ندارید- که میدانیم ندارید- چرا نسنجیده سخن میگوئید؟!
6- بدیهی است که آنچه در این وجیزه آمده - و متأسفانه از اظهارات اخیر آقای محسن رضایی استنباط میشود - با توجه به شخصیت انقلابی ایشان و سوابق درخشانی که از ایثار و فداکاری وی در کارنامه دفاع مقدس ثبت و ضبط است، نمیتواند قابلقبول و باورکردنی باشد و یا خدای نخواسته از سوءنیتی حکایت کند. ولی باید گفت بیدقتی برادر محسن در اظهارات یاد شده و آثار سوء آن به شدت درخور ملامت و بایسته اصلاح است.
جمهوری اسلامی: «دلواپسان عرب در کمپ دیوید!»
«دلواپسان عرب در کمپ دیوید!» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
استراحتگاه تابستانی روسای جمهور آمریکا در کمپ دیوید از امروز محل برگزاری نشستی دو روزه خواهد بود که قرار است با حضور اوباما و برخی شیوخ کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس برگزار شود.
بیاختیار، شنیدن نام «کمپ دیوید»، اذهان را به سوی توافق ننگینی سوق میدهد که 37 سال پیش در پی نشستی که در این محل میان انورسادات، فرعون مصر و مناخیم بگین نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی و با میانجیگری جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا برگزار شد، به امضای قراردادی ذلت بار منجر گردید.
از این جهت هر بار که نام این محل برده میشود، ناخودآگاه اذهان به اجلاس 12روزه سه جانبهای منعطف میشوند که جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا به یاسر عرفات اخطار کرد حق خروج از این محل را ندارد، مادام که توافقنامه برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن این رژیم را امضا کند! بنابر این افکار عمومی مسلمانان هیچ خاطره خوشی از «کمپ دیوید»، جز امضای توافقنامههای ذلت بار برای سران عرب ندارد.
اجلاس امروز نیز پس از دو ماه برنامهریزی به دعوت رئیسجمهور آمریکا بناست فردا با حضور سران رژیمهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در کمپ دیوید برگزار شود ولی دو روز مانده به برگزاری این نشست، اعلام غیبت سران چهار کشور عربی به دلایل مختلفی از قبیل بیماری آلزایمر، کهولت سن و احیاناً برخی ملاحظات سیاسی، باعث دامن زدن به گمانهزنیهایی درباره آن شد.
هر چند مقامات آمریکایی و سعودی تلاش کردند عدم حضور پادشاه جدید عربستان در نشست کمپ دیوید را کم اهمیت و عادی جلوه داده و آنرا به دلیل بحران یمن و ضرورت حضور وی در ریاض توجیه کنند ولی اظهارات ملک سلمان که هفته گذشته و پس از دیدار با جان کری در عربستان گفته بود «هفته دیگر او را در نشست کمپ دیوید ملاقات خواهد کرد» این گمان را که مسائلی میان ریاض و واشنگتن وجود دارد و احتمال عدم دستیابی به اهداف مورد نظر این اجلاس وجود دارد را مورد تاکید قرار داده است.
به گفته مقامات آمریکایی قرار است در این اجلاس، اوباما حاشیهنشینان خلیج فارس و همپیمانان واشنگتن را در جریان نتایج گفتگوهای هستهای با ایران و احتمال دستیابی به توافق جامع گروه 1+5 با تهران قرار دهد و بدین ترتیب نگرانی ارتجاع عرب را که سالهاست براساس سیاستهای «ایران هراسی» القاء شده برطرف کند و به آنها توضیح دهد که توافق احتمالی با ایران، ضرری را متوجه آنها نخواهد کرد و واشنگتن همچنان آنان را شریک خود دانسته و حاضر است با امضای یک توافقنامه امنیتی، سلاحهای پیشرفتهای را که تاکنون فقط در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده، به اعراب نیز بفروشد.
براساس این هدف گذاری، جان کری وزیر خارجه آمریکا اعلام کرده در نشست کمپ دیوید به کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس توافق امنیتی جدیدی را پیشنهاد خواهد کرد تا به آنان اطمینان داده شود که لغو تحریمهای ایران باعث چند برابر شدن قدرت و نفوذ ایران و تبدیل آن به یک قدرت منطقهای نخواهد شد. به گفته منابع آمریکایی در این طرح امنیتی سلسله ابتکاراتی گنجانده شده که متضمن فروش سلاحهای پیشرفته آمریکایی به کشورهای حاشیه خلیج فارس است تا ضامن کنترل قدرت ایران در آینده باشد.
آنچه از اهداف آمریکا در برگزاری نشست کمپ دیوید با سران کشورهای خلیج فارس و دعوت آنان به این استراحتگاه ییلاقی بر میآید، آنست که اوباما قصد دارد متجاوزان به یمن را نسبت به اقدامات بعدیشان در جنگ نیابتی غربیها و صهیونیستها علیه جهان اسلام توجیه کند و سپس به بهانه برطرف ساختن دلواپسی آنها با کارت توافق احتمالی هستهای با ایران آنان را تشویق به امضای قراردادهای تسلیحاتی چند ده میلیارد دلاری در پوشش توافق امنیتی نماید.
بنابر این، هیچ بعید نیست که این بار نیز سران آمریکا با صحنه سازیها و اغواگریها سران ارتجاع عرب را به توافق امنیتی دیگری تشویق کنند و دلواپسهایی را که به دنبال تضمین برای آینده حیات سیاسی خود در منطقه هستند، سرکیسه نمایند.
آنچه در این سالها به عنوان سیاست محوری کاخ سفید باعث سوء استفاده دولتمردان آمریکائی از شرایط منطقه شده، دشمنی ارتجاع عرب با انقلاب اسلامی بوده که همواره سرمایهگذاریهای مالی، نظامی، سیاسی و حیثیتی هنگفتی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام داده و اکنون نیز دلواپس توافق هستهای احتمالی ایران هستند که با لغو تحریمهای اقتصادی ایران و آزاد شدن دهها میلیارد دلار دارایی مسدود شده کشورمان مبادا باعث افزایش قدرت جمهوری اسلامی شود.
سران رژیمهای دلواپس که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بر اثر القائات استکباری، به ایران بدگمان بوده و سرمایههای ملی خود را برای مقابله با این دشمنی ساختگی به جیب کارخانه تسلیحاتی غربی ریختهاند، این روزها با مسائلی داخلی دست به گریبان بوده و آشفتگیهایی را در درون تجربه میکنند که حتی روزنامههای آمریکایی را نیز به واکنش واداشته است.
روزنامه نیویورک تایمز در سرمقاله خود به اوباما پیشنهاد کرده در اجلاس کمپ دیوید به جای همراهی با نگرانی اعراب دلواپس از خطرات احتمالی قدرت گرفتن ایران در سایه لغو تحریمها، آنان را به واقع بینی دعوت کرده و خطر واقعی را به آنان گوشزد کند.
این روزنامه سپس تصریح میکند: «شرکت کنندگان در اجلاس کمپ دیوید اگر به دنبال واقعنگری و انطباق سیاستهای خود با واقعیتهای موجود منطقه هستند، باید بدانند که بزرگترین تهدیدی که برای آنها وجود دارد، نارضایتیهای داخلی در خود این کشورهاست که گروههای ناراضی هیچ مجرای قانونی برای ابراز نارضایتی ندارند و در آینده نه چندان دور این کشورها را به آستانه انفجار خواهد کشاند، نه ایران.»
شاید بهترین راهکار برای ارتجاع عرب و شیوخ دلواپسی که در سالهای اخیر منابع کشورهای خود را صرف دشمنی با مردم و دشمن تراشیهای غیرواقعی کردهاند و امروز در کمپ دیوید جمع شدهاند تا توافقنامه ذلت بار دیگری را امضا کنند، خواندن تاریخ و درس عبرت گرفتن از آن باشند و دست از این قبیل اندیشههای جنون آمیز و خطاهای بزرگ بردارند.
قطعاً بهترین تصمیم برای این رژیمهای دلواپس همسو با اسرائیل اینست که اندکی به خود آمده و از تعصبهای جاهلی فاصله گرفته و با بازگشت به تعالیم اسلام، به جای دل بستن به حمایتهای خارجی امنیت را در درون و داخل منطقه جستجو کنند و بدانند وجود یک همسایه بزرگ و قدرتمند مثل جمهوری اسلامی ایران برای آنها یک چتر بزرگ حمایتی در مقابله با مطامع شوم خارجی است و برای ایران نیز هیچ رضایتمندی بیشتر از این نیست که رژیمهای منطقه بتوانند روی پای خود ایستاده و در جهت منافع ملتهایشان گام بردارند.
ابتکار: «مصایب ناخوانده امضا کردن یک طرح»
«مصایب ناخوانده امضا کردن یک طرح» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم شایان ربیعی است که در آن می خوانید:
امضای 80 نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی پای طرح توقف مذاکرات، با اعلام جعلی بودن شماری از این امضاها از سوی برخی نمایندگان امضا کننده، به چالش کشیده شده است.
نکته مهم آن است که رییس مجلس پیش از اعلام وصول سه فوریت این طرح در مجلس نسبت به آن واکنش نشان داد و با این طرح مخالفت کرد و بنابراین پیش از طرح موضوع در صحن علنی نیز مشخص بود که این طرح نه تنها حمایت اکثر نمایندگان مجلس را به دنبال نخواهد داشت بلکه از نظر رییس این نهاد قانون گذار نیز غیرکارشناسی توصیف شده است.
با این همه موضوعی که درباره اعلام جعلی بودن برخی از امضاهای طرح نامبرده اهمیت بسیار دارد، چیز دیگری است! در واقع بر اساس آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی، خواستههای نمایندگان در قالبهای مشخصی قابلیت ارائه به هیئت رییسه و صحن علنی مجلس را دارد.
بر همین اساس هرگونه طرحی از سوی نمایندگان مجلس با شیوه مرسوم و مشخصی نوشته و به هیئت رییسه تقدیم می شود. از این نظر موضوع جعلی بودن برخی امضاهای سه فوریت طرح توقف مذاکرات هستهای، افزون بر این که موجب سست شدن پایههای اندیشه دلواپسانه در قوه مقننه و بدنه جامعه می شود، از سویی نیز این پرسش را در ذهن تــداعی می کند که با توجه به مشخص بودن سازکار ارائه طرح نمایندگان در مجلس، چگونه امکان جعل امضا وجود دارد.
به نظر می رسد معادلات این موضوع می تواند دربردارنده شایبه تسامح و تساهل برخی از نمایندگان در امضای برخی از طرحها باشد. به این معنی که برخی از نمایندگان بدون دقت نظر کافی در مطالعه طرحها و قالب ارائه آنها به صحن علنی، اقدام به امضای آنها می کنند.
بدیهی است که هر طرحی ابتدا با مکتوب کردن از سوی طراح آن به دیگر نمایندگان برای امضا تحویل داده می شود، و امضای نمایندگان در ذیل همان طرح و بر روی همان برگ کاغذ به طرح نوشته شده سندیت و اعتبار قانونی برای مطرح شدن در صحن علنی می دهد، بنابراین غریب الوقوع است که با جابجایی برگهها بتوان امضاهای نمایندگان را در تایید یک طرح جعل کرد. در این صورت تنها راه برای جعل امضا، ناخوانده امضا کردن برخی طرحها از جمله طرح توقف مذاکرات است.
در صورت صحت داشتن این شایبه، باید نگران وضعیت موضع گیری های مجلس در امور مهمی همچون مذاکرات هسته ای و حتی دیگر مسایل سیاسی داخلی، منطقه ای و جهانی باشیم. چرا که در این صورت و با این کم توجهیهای خطیر، اعتماد عمومی به اعتبار موضع گیری نمایندگان در مجلس به عنوان سند نرم افزاری اداره کشور، کاسته خواهد شد.موضوع طرح سه فوریت توقف مذاکرات، در واقع یک بازی باخت-باخت برای نمایندگان مخالف دست یابی به توافق هسته ای است.
به بیان دیگر هم نمایندگان طراح آن به واسطه عملکرد احساسی و شتابزده خود که رییس مجلس هم بر آن تاکید کرد، بازی اعتبار را باختند و هم کسانی که امضایشان را بدون دقت نظر کافی پای آن انداختند. گروه دوم با اعلام جعلی بودن امضاها، اگرچه سندیت طرح مذکور را از اعتبار انداختند، اما نشان دادند که موضع گیری ها و احیانا خواستههایشان دست کم در برخی موضوعات قابل استناد نیست.
رسالت: «کلید توازن قوا در دنیا!»
«کلید توازن قوا در دنیا!» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق آمریکا یک وقتی گفته بود:«ایران کلید توازن قوا در کل دنیاست و اگر کشوری ایران را در اختیار داشته باشد میتواند توازن قوا در دنیا را در دست داشته باشد».
نیکسون همان کسی است که شاه در 16 آذر 32 به میمنت ورود او به تهران 3 دانشجوی مبارز دانشگاه تهران را قربانی کرد. نمیدانم آن وقت که نیکسون این حرف را زده بود مست بود یا هوشیار؟ در عالم مستی چنین یافتهای محال است!
ایران یک کشور پهناور با قومیتها و مذاهب گوناگون است. علی رغم تندبادهای فکری که در این سرزمین طی سه هزار سال وزیده هیچ چیز نتوانسته است رشتههای مستحکم ملت ایران را از هم بگسلد. نبرد با رومیان و یونانیان قبل از اسلام، جنگ با اعراب، مغولها، روسها، انگلیسیها و آمریکاییها پس از اسلام وسعت سرزمینی ما را دچار قبض و بسط کرد اما هویت و ماهیت ملت ایران را نتوانست تغییر دهد.
رمز این استواری، حرکت بر مدار توحید و عقلانیت معطوف به وحی بوده است حتی پس از ظهور اسلام که اعراب نتوانستند گوهر دین را نگه دارند ایرانیان با پاسداری از اسلام ناب محمدی(ص) و فرهنگ اهل بیت(ع) در صف مقدم صیانت از میراث انبیاء بویژه آخرین پیامبر ایستادند و در عصر تباهی و سیطره مادیگرایی، پرچم توحید را در جهان برافراشتند و تیر خلاص به مبانی فکری ماتریالیسم در عصر ما زدند.
هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند ملت ایران را نادیده بگیرد. آن هنگام که دنیا به دو قدرت تقسیم شده بود هیچ کس فکر نمیکرد ملت ایران توازن قوا را در جهان به هم بریزد. ظهور امام خمینی(ره) و پدیداری انقلاب اسلامی توازن قوا را در جهان بر هم زد. به همین دلیل همه قدرتهای جهان در جنگ 8 ساله بر سر ملت ایران ریختند تا انتقام این نافرمانی مدنی جهانی را بگیرند اما بلایی بر سر آنها آمد که همان پیشبینی نیکسون درست از آب درآمد.
همه دنیا جمع شدند تا توازن قوا در تهران را بههم بریزند، مقامات کشور را به بمب بستند، مردم را در کوچه و خیابان به گلوله بستند، شهرهای جنوب و غرب را با بمباران ویران کردند، شهرهای مرکزی و پایتخت را با موشک شخم زدند اما تعادل دولت ـ ملت در ایران بههم نخورد.
جنگ نرم تدارک دیدند و یک مشت روسیاه و غافل را فریب دادند تا در سال 88 تعادل حکومت را به هم زنند اما نتوانستند. در هیاهوی این ترقهبازیها یک قدرت مسلط جهانی دق کرد و مرد.
لولههای تفنگ اتحاد عربی ـ آمریکایی ـ اسرائیلی که به سمت ایران بود به سمت یکدیگر نشانهروی شد. موج بیداری اسلامی در سراسر جهان اسلام آزادی و خروج از سلطه سلاطین بیست، سی ساله را نوید داد.
آری، ایران کلید توازن قوا در دنیاست. اگر کشوری ایران را در اختیار داشته باشد می تواند توازن قوا را در دنیا در دست داشته باشد. اکنون ایران دردست ایرانیان است. پس ملت ایران حرف اول را در توازن قوا در دنیا میزند. اینکه آمریکاییها جرأت نمیکنند به ایران حمله کنند نه اینکه توانایی نظامی و لجستیکی ندارند، آنها از قدرت هاضمه ملت ایران میترسند.
ملتی که روم، یونان، اعراب و مغول و ... را در خود هضم کرد و همچنان برپا ایستاده است. پشت این ایستادگی، یک عقلانیت و یک تفکر نیرومند وجود دارد که از دل آن یک راهبرد بیرون میآید.
مردم ما با این راهبرد در مقابل بزرگترین قدرتهایی که در سالهای پس از کودتای 28 مرداد ما را محاصره کرده بودند پیروز شدند. حزب الله و حماس و اخیراً انصارالله از این راهبرد خوب بهره بردهاند. رمز پیروزی آنها نیز همین است. موضوع مناقشه هستهای ما با قدرتهای جهانی موضوع جالبی است.
ما باید خیلی زحمت میکشیدیم که به جهانیان اعلام کنیم حریف ما در جهان یکی دو قدرت نیست، همه قدرتها چشم طمع به ایران دارند. بلاهت سیاسی در واشنگتن باعث شد آنها به سمت رونمایی از مقابله 5 قدرت جهانی به علاوه آلمان به عنوان نیرومندترین اقتصاد اروپا با ملت ایران بروند.
امروز نه تنها نیکسون بلکه رهبران قدرتهای جهان فهمیدهاند که ایران کلید توازن قوا در کل جهان است. آنها میخواهند این کلید را در دست داشته باشند. درک این مفهوم برای تیم مذاکره کننده خیلی مهم است. موضوع مذاکرات، خارج کردن این کلید از دست ملت ایران است و الا موضوع پیشرفتهای هستهای ما بهانه است.
در زمان پهلوی دوم رسم بر این بود رؤسای جمهور آمریکا یا قدرتهای بزرگ به تهران میآمدند و در میدان آزادی شهردار تهران کلید طلایی شهر تهران را تقدیم او میکرد. مفهوم این مراسم نمادین این بود که کلید پایتخت ایران در دست شماست، هر غلطی میخواهید بکنید و در طول نیم قرن حکومت پهلوی قدرتهای جهانی واقعا هر غلطی خواستند در این مملکت کردند تا توازن جهان بههم نخورد.
اینکه در قراردادهای استعماری قاجار وقتی در مفاد قرارداد عمیق میشدیم، میدیدیم معادل کل فروش ایران است. قرارداد تنباکو که این روزها سالگرد قیام ملت ایران برای مقابله با قرارداد تنباکوست، همین بود. آنها در قراردادها دنبال نفت و تنباکو نبودند، آنها دنبال «کلید» بوده و هستند. نباید اجازه بدهیم آنها کلید ایران را در دست بگیرند.
برخی مطالبات آمریکا در موضوع مذاکرات هستهای بر اساس گزاره برگ آنها همین مفهوم را تداعی میکند. آنها چیزی فراتر از مقررات «ان پی تی» میخواهند تا همه راههای رسیدن به «کلید» را هموار کنند. وقتی رئیس سیا از حجم امتیازهایی که ایران داده اظهار تعجب میکند، وقتی کری از خشنودی خود در مورد نتایج مذاکرات سخن میگوید، وقتی مونیز مطمئن است که با ایران به یک توافق خوب خواهند رسید، باید قدری در این باره تامل کرد.
صورت مسئله مناسبات و مناقشات ما با قدرتهای بزرگ، موضوع هستهای، حقوق بشر و تروریسم نیست. ما موقعی اعتماد آمریکاییها را جلب میکنیم که «کلید» را تحویل بدهیم. این تحویل و تحول یک پوشش مذاکراتی میخواهد و مذاکرات هستهای بهترین پوشش است. آمریکاییها و قدرتهای بزرگ به مذاکرات از این منظر نگاه میکنند و با طولانی کردن مذاکرات مشغول شخم زدن افکار عمومی در تهران و پایتختهای خود هستند.
مقام معظم رهبری در دیدار دست اندرکاران ستاد کنگره سه هزار شهید استان سمنان فرمودند: «کشور درگیر جنگ سیاسی، اقتصادی، امنیتی و بالاتر، فرهنگی است. دشمن به شکل ویژه با ما مبارزه میکند. متاسفانه برخی آن را باور ندارند، بعضی نمیخواهند این را بفهمند چون اگر باور کنند، تکلیف به گردنشان میگذارد.»
دولت و مجلس باید عمیقا بدانند در چه مقطع حساس تاریخی قرار داریم. مقطعی که رهبری هوشمند انقلاب از آن به عنوان «یک پیچ بزرگ و خطرناک» یاد میکنند. ما باید از این گردنه عبور کنیم. اندک تزلزلی باعث میشود به دره خودخواهیها و خودپرستیها، از خودبیگانگی و از همه وحشتناکتر به دره بیگانهپرستی سقوط کنیم.
ملت ایران باید کلید کشور را تا ظهور امام زمان (عج) در دست داشته باشد تا بتواند آن را سالم به صاحب اصلی آن به عنوان یک امانت دار صادق بسپارد.
مردم سالاری: «دلواپسان چرا دلواپسند؟»
«دلواپسان چرا دلواپسند؟» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم دکتر داریوش قنبری عضو شورای مرکزی حزب مردمسالاری است که در آن می خوانید:
به نظر میرسد کسانی که امروزه تحت عنوان دلواپس یا دل نگران در جامعه مطرح هستند چنانچه دلواپسی و یا دلنگرانیشان برای کشور و منافع ملی بود ما هیچ حرفی نداشتیم ولی این دلنگرانیها حامیان هشت ساله دوره آقای احمدینژاد بودند و زمانی که در دوران آقای احمدینژاد قطعنامههای تحریم پی در پی علیه ما صادر میشد اینها هیچ نگرانی نداشتند و دلواپسی احساس نمیکردند و حتی زمانی که به مرحلهای رسیدیم که صحبت از حمله نظامی به کشورمان شد اینها احساس دلواپسی نکردند لذا این نشان میدهد که این افراد دلواپسان کشور و ملت ایران و مصالح نظام نیستند بلکه اینها دلواپسان منافع شخصی و گروهیشان هستند که این منافعشان الان با روی کار آمدن دولت آقای روحانی به خطر افتاده است. این افراد قدرتشان را در عرصه اجرایی از دست داده و نگران هستند که بخشی از قدرتشان از دست رفته است.
البته دلواپسی دیگر این افراد آن است که امسال در انتخابات مجلس قدرتشان را در مجلس هم از دست بدهند. البته برخی از دلواپسان هم افرادی هستند که منافعشان از ناحیه تحریم به سنگ خورده و نمیتوانند آن منافع میلیاردی را برای خود داشته باشند و اقتصاد کشور نظمی پیدا کرده که این نظم آن شرایط بینظمی که باعث تامین منافع آنها شده و به نحوی پول ملت را به جیب میزدند، این چرخه متوقف شده و این عده منافع اقتصادیشان به خطر افتاده است بنابراین عدهای دلواپس منافع اقتصادی و عدهای دلواپس منافع سیاسی هستند البته در این میان بخش ناچیزی هم دلواپسانی هستند که تحت تاثیر تبلیغات این دو دسته قرار میگیرند وگرنه در شرایطی که ضریب امنیت کشور ارتقا پیدا کرده دلواپسی معنا و مفهومی ندارد البته این بدان معنا نیست که فردی که دلواپس است گناه مرتکب شده اما اگر دلواپسی به دلیل منافع شخصی، گروهی و جناحی باشد از گناه هم بدتر است.
در هر حال ما دلواپس رفتار و حرکات دلواپسان هستیم که به منافع ملت ایران ضربه نزنند. در هر حال دلواپسانی که منافع اقتصادی و یا سیاسیشان از دست رفته دارای رسانهها و منابعی نیز هستند که از این قدرت رسانهایشان علیه دولت استفاده میکنند. به نظر میرسد که وظیفه رسانهای حامی دولت نه به دلیل آن که حامی دولت هستند بلکه به دلیل حمایت از منافع ملت ایران باید روشنگری کنند و حقیقت دلواپسی دلواپسان را تبیین کنند البته ملت هم به خوبی از اهداف این دلواپسان آگاه شدهاند و دلواپسان هم وقتی دیدند که کارشان نگرفته دیگر امروز کمتر واژه دلواپسی را به کار میبرند زمانی هجمه بسیار وسیعی را با عنوان دلواپسی آغاز کردند اما وقتی دیدند که کارشان نمیگیرد و دلواپسیشان مورد توجه ملت قرار نگرفت و مردم آنها را همراهی نکردند مقداری دوز آن دلواپسی را کمتر کرده و از این اصطلاح کمتر استفاده کردند.
به طور کل دیگر این گروه حرفی برای گفتن ندارند و در مقابل این سوال مردم قرار گرفتند که در هشت سال دوره ریاستجمهوری آقای احمدینژاد تهدید علیه کشور جدی بود چرا دلواپسی احساس نشد و الان که دولت در جهت رفع تحریمها تلاش میکند چرا این افراد دلواپس هستند. این مساله دست دلواپسان را برای ملت رو کرد و دیگر این افراد در نزد مردم جایگاهی نداشته و تنها و منزوی شدهاند.
خراسان: «بورس با دوپینگ به جایی نمی رسد»
«بورس با دوپینگ به جایی نمی رسد» یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید:
شاخص کل بورس یک روز پس از تجمع اعتراضی سهامداران و وعده تزریق منابع 5 بانک بزرگ کشور به بورس مثبت شد تا پس از حاکم شدن روند نزولی برای شاخص کل در هفته های اخیر، بورس به مدد دوپینگ بانکی طی 2 روز اخیر رشد مثبت ولو اندکی را تجربه کند. با این حال سایه سنگین برخی ابهامات همچنان بورس را تهدید می کند و در این میان نباید به اقدام مقطعی و زودگذر ورود منابع 5 بانک به بورس دلخوش بود.
چرا بورس سقوط کرد؟
بورس پس از ثبت رکورد 89500 واحد در 15 دی ماه سال 92، روند ادامه دار سقوط خود را تا ثبت 63 هزار واحد در روز گذشته ادامه داد و غیر از مقاطع کوتاهی در بازه های زمانی تمدید توافق ژنو و بیانیه لوزان عموما منفی بود. نگاهی به روند شاخص بورس نشان می دهد که رشد بازار در 2 سال گذشته کاذب و بعضا حبابی بوده است.
به عنوان مثال با وجود ثبت نرخ رشد منفی برای اقتصاد ایران در 2 سال متوالی 91 و 92 شاخص کل عموما به 2 دلیل در این 2 سال روند رو به رشد داشت. دلیل نخست افزایش 3 برابری قیمت ارز و در نتیجه تاثیر آن بر شرکت های بزرگ بورسی بود. آمارها نیز نشان می دهد که شرکت های پالایشی و پتروشیمی و دیگر شرکت هایی که متکی به درآمد صادراتی و ارزی یا درآمد ناشی از افزایش قیمت نفت بوده اند، بیشترین رشد را داشتند و موتور محرکه افزایش شاخص کل بوده اند.
همچنین با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در سال 92 و به ویژه پس از پیروزی آقای روحانی خوش بینی به بهبود روابط خارجی و برداشته شدن تحریم ها از یک سو و گفتمان تدبیر و امید در حوزه اقتصاد توانست انتظارها را برای بهبود وضعیت اقتصاد و در نتیجه رشد بیش از پیش بورس افزایش دهد و در این میان دامن زده شدن به انتظارات غیرواقعی در حوزه بین المللی (تصور توافق سریع در موضوع هسته ای) موجب شد تا سیل انتظارات بیش از حد خوش بینانه بورس را در مقطع 4 ماهه شهریور تا دی با رشد بیش از 50 درصدی مواجه کند، در حالی که اقتصاد کشور هنوز در آن مقطع از رکود خارج نشده بود. لذا با واقعی تر شدن انتظارات درباره مذاکرات هسته ای حباب بورس طی اواخر سال 92 تا روزهای کنونی در حال تخلیه شدن باشد. با این حال سوال این جاست که روند موجود تا چه زمانی ادامه می یابد؟
بورس و خودتحریمی های داخلی
علاوه بر اتفاقات مورد اشاره باید به برخی ابهامات موجود در زمینه تصمیمات معطل مانده دولت در زمینه صنایع بزرگ حاضر در بورس اشاره کرد. از سال 92 پیگیری هایی در زمینه افزایش نرخ خوراک پتروشیمی صورت گرفت. واقعیت این است که با وجود افزایش شدید قیمت محصولات نهایی پتروشیمی طی چند سال اخیر و درآمدهای ارزی سرشار این بخش، قیمت خوراک پتروشیمی (نفت و گاز) تغییر نکرده بود و این مسئله رانت هنگفت و سودهای نجومی برای شرکت های پتروشیمی به ارمغان آورده بود.
با این حال تعلل بیش از یک ساله دولت و مجلس در تعیین تکلیف قیمت خوراک پتروشیمی موجب معطل ماندن وضعیت شرکت های بورسی در این بخش شد. اخیرا نیز اختلاف نظر پالایشگاه های خصوصی حاضر در بورس با وزارت نفت بر سر کیفی سازی محصولات منجر به توقف بعضا چند ماهه نماد این شرکت ها شده و بر روند منفی بورس تاثیر گذاشته است.
همچنین بهره مالکانه معادن و برخی موارد دیگر که معطل مانده است را می توان در قالب خودتحریمی هایی که بورس را تحت تاثیر قرار داده است، دسته بندی کرد. تداوم روند منفی بورس موجب شد که برای دومین بار در سال جاری برخی سهامداران در تالار بورس دست به تجمع اعتراضی بزنند.
اگرچه نباید فراموش کرد که بخش قابل توجهی از این سهامداران طی سال های گذشته سودهای بسیار شیرینی در بازار بورس تجربه کرده اند و باید اکنون قواعد بازی بورس که هم سود و هم زیان است را پذیرا باشند، اما باید به آن ها حق داد که نگران طولانی شدن تصمیمات معطل مانده مسئولان و اقدامات مقطعی و زودگذر آن ها باشند.
این که متولیان، برای خروج بورس از بحران بار دیگر مانند چند ماه پیش دست به دامن بانک ها شوند و به مدد شرکت های زیرمجموعه بانک ها در بورس سعی در تزریق منابع به بازار سرمایه داشته باشند، انفعالی ترین اقدام ممکن است و به نوعی تقویت و مشروعیت دادن به شرکت داری بانک هاست.
در هر صورت سالم ترین بازار برای سرمایه گذاری بازار بورس است و باید فضای سرمایه گذاری در بورس تسهیل شود. چنان که نه رانت ها و سودهای کلان قله های ثروت در بورس ایجاد کند و نه سقوط های بی پایان، برخی سهامداران جزء را به خاک سیاه بنشاند.
دنیای اقتصاد: «ارسال ماهواره و صنعت خودرو»
«ارسال ماهواره و صنعت خودرو» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر مهدی نصرتی متخصص سرمایهگذاری خارجی است که در آن می خوانید:
این سوال را به شوخی و جدی زیاد شنیدهایم که چطور کشور میتواند ماهواره به فضا پرتاب کند، ولی خودرو باکیفیت و قیمت مناسب نمیتواند تولید کند؟ پاسخ این است که مطمئنا هر یک از دو خودروساز بزرگ کشور میتوانند خودرویی تولید کنند که کیفیت آن از بنز و بیامو بالاتر باشد، اما به چه قیمتی؟ هزینه تولید هر دستگاه از این خودروها شاید گرانتر از ساخت ماهواره تمام شود! یعنی یکی از مسائل اصلی، هزینه تمام شده است. برای مساله هزینه چه میتوان کرد؟ راهکار اصولی و مورد قبول، استفاده از حضور برندهای معتبر جهانی در قالب سرمایهگذاری خارجی است. به این ترتیب میتوان هزینه تمام شده را کاهش داد، اما یک سوال باقی میماند، آیا حضور خودروسازان خارجی و کاهش هزینه تمام شده، لزوما به معنی کاهش قیمت خودرو است؟
اینجاست که به مساله اصلی میرسیم. در کشور ما عموما دو مفهوم قیمت و هزینه با هم خلط و معادل یکدیگر تلقی میشوند. در درس اقتصاد خرد میخوانیم که در بازارهای رقابتی (بهویژه بازار رقابت کامل)، منحنیهای هزینه نهایی و قیمت برهم منطبق میشوند. به بیان ساده در فضای رقابتی، قیمت و هزینه را میتوان معادل یکدیگر دانست، اما این وضعیت فقط در بازارهای رقابتی حاکم است. در بازار انحصاری، عامل تعیینکننده قیمت، هزینه نیست. در بازار انحصاری، سود بنگاه انحصارگر، قیمت را تعیین میکند نه هزینه تمام شده.
بازار خودرو کشور بهدلیل سیاستهای تجاری و صنعتی، یک بازار شبه انحصاری است. از سویی خودروسازان مطرحی که نامشان برای ورود دوباره مطرح است نیز قرار است با همان انحصارگران فعلی، بازی را ادامه دهند. با این شرایط مادام که وضعیت انحصاری در بازار خودرو حاکم باشد حتی حضور جنرال موتورز و تویوتا و... هم باعث کاهش منطقی قیمتها نخواهد شد.
حضور سرمایهگذاران خارجی در بازار خودرو باید هوشمندانه و با چند هدف صورت گیرد از جمله رقابتی کردن بازار داخلی، توسعه صنایع کوچک و متوسط (SME) داخلی، ارتقای مهارت نیروی کار و....
این کارها از عهده وزارت صنعت و تجارت خارج است؛ چون مستقیما ذینفع است و خواسته یا ناخواسته در راستای منافع خودروسازان داخلی فعالیت میکند. وزارت اقتصاد یا هر نهادی که خود را متولی رقابتی کردن اقتصاد ایران میداند باید در این راه پیشقدم شود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد