کارآگاهان نهایت تلاش خود را برای شناسایی عامل قتلها و دستگیری او انجام میدادند. آبان 87 بود که متوجه گم شدن زن چهلوشش سالهای به اسم جواهر شدیم. چند روزی در جستجوی او بودیم تا اینکه با کشف جسد زنی ناشناس در منطقه 17 ارومیه مشخص شد جسد متعلق به جواهر است که زیر باران به یک دیوار تکیه داده شده است. در بررسی جسد متوجه شدیم او مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
بررسیهای بیشتر نشان میداد طلاها و لوازم مقتول هم سرقت شده است. با بررسی زندگی جواهر متوجه شدیم او از همسرش جدا شده و پس از به قتل رسیدن او میان خانوادهاش و خانواده همسر سابقش درگیری شدیدی پیش آمده بود که با صحبت توانستیم آنها را آرام کنیم.در نزدیکی محل کشف جسد جواهر، پیرزنی تنها زندگی میکرد، به همین دلیل از او تحقیق کردیم. با دیدن جسد جواهر او را شناسایی کرد و مدعی شد مقتول با مرد میانسال به خانه من در طبقه دوم آمدند که خروج مرد را دیدم و بعد از نیمساعت با جسد زن مواجهه شدم که به پسرم زنگ زده و جسد را به بیرون انتقال داد.
در ادامه افرادی که به آن خانه تردد داشتهاند، شناسایی، احضار و به نحوی رفع ظن شد و پرونده درباره این قضیه پیجویی و چند نفر زندانی شدند.
یک سال در جستجوی قاتل جواهر بودیم که آبان 88 قتل زن پنجاهویک سالهای گزارش شد. به محل وقوع قتل در منطقه کشتارگاه ارومیه رفتیم. این بار نیز زنی که دارای سابقه اخلاقی خوبی نبود در انباری کنار خانهاش پس از آزار و اذیت به قتل رسیده و طلا و جواهراتش سرقت شده بود. ابتدا پسر و دامادش را به عنوان مظنون دستگیر کردیم که آنها منکر قتل شدند و در تحقیقات بیشتر متوجه شدیم آنها بیگناه هستند.
در فکر پیدا کردن قاتل جواهر بودم که قتل دیگری به آن اضافه شد. مانده بودم این معما را چگونه حل کنم که زن دیگری به نام حمیده بیستم بهمن همان سال به قتل رسید. زن پنجاه ساله در یک خانه نوساز بدون ساکن در نزدیکی خانه اقوامش زندگی میکرد. تحقیقات از همسایهها آغازشد. آنها حمیده را زنی خوب و بدون مشکل معرفی میکردند اما او نیز همانند دیگران پس از قتل طلاهایش سرقت شده بود. دیگر مطمئن شدیم که قتلها سریالی است و قاتل به دنبال انتقام از زنان میانسال تنهاست. بررسیها نشان میداد همه قربانیان با روش خفه کردن به قتل رسیدهاند و طلای آنها به سرقت رفته و نقطه تلاقی و ارتباط آنان با مجرم در خیابان عطایی ارومیه بوده است.
با توجه به حساسیت موضوع برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه و تشویش اذهان عمومی، پوشش نامحسوس منطقه در دستور کار قرار گرفت تا اینکه یکی از مجرمان سابقهدار در خیابان عطایی شناسایی و موقع دستگیری پا به فرار گذاشت و با وجود 200 متر فرار در خیابان پر از خودرو موفق شدیم او را دستگیر کنیم. متهم را به اداره آگاهی آوردیم و در بازرسی بدنی وی فهرست اسامی چند زن با شماره تلفن آنها کشف شد که در بررسیهای بعدی مشخص شد، آنها بین 45 تا 55 سال بوده و بیشتر آنها همسر ندارند. تعدادی از افراد آن فهرست نیز با متهم به قتل ارتباط داشتند.
وقتی از او در مورد وقفه یک ساله بین قتل اول و دوم پرسیدم سکوت کرد اما در بررسیها متوجه شدیم در سلماس به اتهام آزار یک دختر دستگیر و زندانی شده بود. پدر قاتل چند سال بود خانه را ترک و به ترکیه رفته و این فرد نانآور خانه بود.
بیوقفه بازجویی از او را ادامه دادیم اما 48 ساعت مقاومت کرد تا اینکه مادرش دستگیر شد و اعتراف کرد سه بار طلاهای پسرش را به فروش رسانده بود. او که دیگر راهی برای فرار نداشت به ایجاد رابطه دوستی با هر سه زن و سرقت و قتل آنها اعتراف کرد.
او فهرست بلندبالایی از زنان تنها داشت که اگر تلاش همکارانمان نبود تعداد مقتولان به 20 نفر هم میرسید. مرد جوان با استفاده از سوییچ خودروهای مدل بالا و پرسهزنی در مناطق پایین شهر اعتماد طعمههایش را جلب میکرد.
براساس خاطرهای از سرگرد رامین پرویزی و سروان اکبر علیزاده
تپش (ضمیمه چهارشنبه هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: