آخرین شوخی گل‌آقا جدی بود

گل‌آقا از آن دست مجلاتی بود که بیشتر صفحاتش خوانده می‌شد. آنقدر خوش‌ آب و رنگ بود که حیفت می‌آمد مجله را زمین بگذاری. بعضی از ستون‌هایش خوانندگان ثابتی داشت و به همین خاطر زودتر خوانده می‌شد. حتی کسانی که تنبل بودند و حوصله خواندن متن‌ها را نداشتند هم با دیدن کاریکاتور وزرا و نمایندگان مجلس کیفشان کوک می‌شد.
کد خبر: ۷۷۳۸۹۰
آخرین شوخی گل‌آقا جدی بود

گل‌آقا خوانندگانش را هم می‌خنداند و هم به فکر فرو می‌برد. مردمی که صبح تا شب با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می‌کردند با خواندن گل‌آقا دلشان خنک می‌شد. همین که می‌دیدند یک نفر دارد حرف دلشان را می‌زند و به مسئولان متلک می‌گوید، خوشحال می‌شدند.

می‌زنم تا زنده هستم حرف حق

این مجله طنز در اول آبان ۱۳۶۹ متولد شد و 11 سال بعد در تاریخ 2 آبان 1381 به دلایلی نامعلوم با مردم خداحافظی کرد. همه کاره مجله فردی به نام کیومرث صابری فومنی بود که نام مستعار «گل‌آقا» را برای خودش انتخاب کرده بود. او پس از چند سال طنزنویسی در صفحه سوم روزنامه اطلاعات تصمیم گرفت مجله‌ای را روانه دکه‌های مطبوعاتی کند. احمد عربانی، ناصر پاک‌شیر، منوچهر احترامی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، رضا رفیع و بزرگمهر حسین‌پور ازجمله نویسندگان و کاریکاتوریست‌هایی بودند که به صابری فومنی در راه رسیدن به هدفش کمک کردند. صابری فومنی شعاری را برای خودش انتخاب کرد که نشان‌دهنده هدف متعالی‌اش از انتشار یک مجله طنز بود: «یک دهان دارم دوتا دندانِ لق‌/‌ می‌زنم تا زنده هستم حرف حق.»

دست راستت افغانستان و پاکستانه

از کاریکاتورهای «گل‌آقا» خاطرات شیرینی در ذهنمان مانده است. طرح‌هایی که کاریکاتوریست‌های مجله می‌زدند خیلی معروف می‌شدند و دست به دست می‌چرخیدند. مثل آن کاریکاتوری که ولایتی، وزیر امور خارجه را ذره بین به دست در حال رصد نقشه جهان نشان می‌داد. یک نفر رهگذر به دوستش می‌گفت آقای دکتر دارن دنبال کشوری می‌گردند که با آن رابطه برقرار کنند. گل‌آقا همیشه دکتر ولایتی را به خاطر روابطی که با کشورهای کوچک برقرار می‌کرد، زیر سوال می‌برد. در یک کارتون دیگر ولایتی را کشیده بود که سرش را از هواپیما بیرون آورده و می‌گوید: به خلبان بگو هواپیما رو بیاره پایین. یک قبیله می‌بینم که می‌تونیم باهاشون رابطه برقرار کنیم!

وقتی محمد هاشمی، قائم مقام وزارت امور خارجه سوژه دست گل‌آقا آمد و این فرصت را پیدا کرد تا با او به خاطر انتصابش در مسئولیت‌های بی‌ربط شوخی کند؛ اگر یادتان باشد دکتر ولایتی روبه‌رویش ایستاده بود و می‌گفت: یه بار دیگه تکرار می‌کنم. این جوری که وایستی دست راستت افغانستان و پاکستانه؛ دست چپت هم ترکیه و عراق. از آنجا که محمد هاشمی در دولت برادرش به این سمت منصوب شده بود، این طنز جسورانه به مذاق مردم خیلی خوش آمد.

از دیگر کاریکاتورهای جنجالی می‌توان به آن موردی اشاره کرد که در آستانه انتخابات مجلس منتشر شد. کاریکاتوری که ورودی و خروجی مجلس را به تصویر می‌کشید که نمایندگان با دوچرخه و موتور گازی به آن وارد می‌شوند و با لوکس‌ترین ماشین‌ها بیرون می‌آیند. زمانی که صحبت خروج دکتر حبیبی از کابینه بود کاریکاتوری چاپ شد که شاغلام خطاب به معاون اول کابینه می‌گفت: بی‌همگان به سر شود بی‌تو بسر نمی‌شود؛ سوژه روی جلد ما چیز دگر نمی‌شود.

پس چی شد؟

روی جلد گل‌آقا یک کاریکاتور بزرگ خودنمایی می‌کرد که معمولا بامزه‌ترین کاریکاتور آن شماره مجله محسوب می‌شد. در بالای صفحه جمله‌ای خبری یا نقل قولی نوشته می‌شد و پایینش کاریکاتوریست‌ها بر اساس آن تیتر، داستانی طنزآمیز را با زبان تصویر روایت می‌کردند. در صفحه آخر گل‌آقا (پشت جلد) دو کاریکاتور وجود داشت که هر کدام صفحه را به دو نیم تقسیم می‌کردند. ازجمله ستون‌های ثابت صفحه‌های داخلی می‌توان به ستون «انگولک به جراید» اشاره کرد. در این بخش نویسنده با تیترهای روزنامه‌ها شوخی می‌کرد و جمله‌ای در ادامه تیترهای خبری می‌آورد که تناقض‌هایش را آشکار می‌کرد. در حال حاضر برنامه رادیویی «جمعه ایرانی» بخشی به نام اخبار شصت ثانیه دارد که به نوعی ادامه‌دهنده سبک و روش انگولک به جراید محسوب می‌شود. ستون «پس چی شد» هم خوانندگان ثابت خودش را داشت. نویسنده این ستون به سراغ وعده و وعیدهای مسئولان می‌رفت و از آنها با صدای بلند می‌پرسید که «پس چی شد»؟ در آن سال‌ها مسئولان دیروزی مثل همتایان امروزی‌شان مرتب وعده‌هایی درباره حل مشکلات ترافیک، آلودگی هوا، گرانی، فقر، بیکاری و... می‌دادند و بعد از مدتی خودشان هم وعده‌هایشان را فراموش می‌کردند. ستون نویس گل‌آقا که درک بالا و هوش و حافظه خوبی داشت به این مسئولان حرف‌هایشان را یادآوری می‌کرد. «چهل سال بعد در همین صفحه» اتفاقات چهل سال آینده را پیش‌بینی می‌کرد. طنزنویس این ستون با اغراق و بزرگنمایی مسائل آن زمان نشان می‌داد که در سال‌های بعد در همچنان بر همین پاشنه می‌چرخد و نوادگان مسئولان دهه 60 و 70 راه پدربزرگ‌هایشان را ادامه خواهند داد. یکی از ستون‌های مهم گل‌آقا ستون «شعرنو» بود که در آن شاعران با تکیه بر این قالب ادبی شعرهای طنزی خلق می‌کردند. انتشارات گل‌آقا همان سال‌ها کتابی به نام «شکرپاره» با موضوع همین شعرهای نو طنز منتشر کرد که با استقبال خوبی مواجه شد.

«الو گل‌آقا» بیانگر مکالمه‌های طنزآمیزی بود که بین خوانندگان و تلفنچی مجله اتفاق می‌افتاد. تلفنچی طنزپرداز حاضر جوابی بود و هر هفته با مخاطبان گرم صحبت می‌شد. او گره از کار کسی باز نمی‌کرد؛ ولی لبخندی بر لبان مردم می‌نشاند که ارزشمند بود. از دیگر ستون‌های پرخواننده مجله می‌توان به حالا حکایت ماست، جامع‌الحکایات و افاضات فدوی اشاره کرد.

شاغلام و غضنفر هم رفتند

گل‌آقا طنزپرداز باهوشی بود و در اوج خداحافظی کرد. او می‌دانست که مجله‌اش توقع مردم را بالا برده و اگر بخواهد ادامه حیات بدهد باید چیزهایی بنویسد که امکانش وجود ندارد. او حدود یک سال و نیم بعد از توقف انتشار نشریه جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. با رفتن او شخصیت‌های خیالی همچون شاغلام، غضنفر و ممصادق هم رفتند و دیگر کسی سراغشان را نگرفت. صابری نمی‌خواست کسی از بیماری‌اش خبردار شود؛ او بی‌سر و صدا رفت تا خاطری آزرده نشود. روحش شاد و یادش گرامی باد.

احسان رحیم‌زاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها